چکیده
پژوهش حاضر تفاوت های فردی در رابطه ی بین دو مفهوم اصلی نظریه ی خود تعیین کنندگی، عمدتا ارضاء خود تعیین کنندگی، صلاحیت و ارتباط و انگیزش (خودمختار بودن در برابر کنترل شدن) را بررسی می کند. بر اساس مؤلفه ی ارزش های خود تعیین کنندگی حداقل دو زیر جمعیت مختلف را با الگوهای مختلف ارضاء-انگیزش نیاز فرض می کنیم. داده های به دست آمده از 349 داوطلب رومانیایی نشان دادند که دو گروه (یا زیر جمعیت) متمایز از داوطلبان وجود دارند که فرضیه های ما را حمایت می کنند. برای اولین و بزرگترین گروه، الگو در راستای فرضیه ی خود تعیین کنندگی است که در آن ارضای نیاز به خود تعیین کنندگی و صلاحیت بر شکل های انگیزش خودمختار تأثیر می گذارد. این گروه در راستای ارزش های درونی حمایتی افراد قرار دارد. با این حال، گروه دوم داوطلبان نشان دادند که ارضاء همراه با نیاز ارتباط در پیوند با شکل های کنترل شده ی انگیزش، ارضای نیازهای خودمختاری و صلاحیت، انگیزش خودمختار را پیش بینی نمی کند. از این گروه انتظار می رود ارزش های بیرونی را مورد توجه قرار دهد. هر دو الگوی رابطه بیشتر با تعهد کار و قصد ترک خدمت، به منظور روشن ساختن اهمیت عملی تفاوت های مشاهده شده، مرتبط اند.
-1مقدمه
از زمان شروع نظریه های انگیزش، (مازلو، 1954؛ مککللند، 1961) مفهوم نیازها، که به عنوان محتوای انگیزشی تعریف می شود و مبنا و مسیر اقدام را تأمین می کند، در مطالعات مربوط به انگیزش جای گرفته است. با شروع از اواسط دهه ی 1960، یک روش جدید که فرآیند انگیزش را مورد تأکید قرار می دهد (برای مثال، ورون، 1964)، تمرکز از نیازها به انتخاب اهداف را تغییر داده و به عنوان مفاهیم انگیزشی غالب پیگیری می کند (استرز، مودی، و شاپیرو، 2004). در نهایت، در سی سال اخیر، نظریه ی خود تعیین کنندگی (خود تعیین کنندگی; Deci & Ryan, 1985) دوباره مفهوم نیازهای روانشناسی را با تأکید بر نقش آن در محتوا و فرآیند رفتاری طرح ریزی کرد…
میتوانید از لینک ابتدای صفحه، مقاله انگلیسی را رایگان دانلود فرموده و چکیده انگلیسی و سایر بخش های مقاله را مشاهده فرمایید.