چكيده
تاثير دو طرح جبران خدمت محبوب در تمايل افراد به دروغگويي را از طريق تطبيق برنامه آزمايشي فيچبچر و هاسي (2008) مورد بررسي قرار مي دهيم. به نظر مي آيد كه دروغگويي در مشوق هاي گروهي بارزتر از فعاليت هاي شخصي است و اين يكي از ويژگي هاي غفلت شده از طرح جبران خدمت را برجسته تر مي كند. علاوه بر اين وقتي از انگيزه هاي متفاوت رفتار غير اخلاقي مشخص تر در مشوق هاي گروهي رفع ابهام مي شود، درمي يابيم كه افراد در مشوق هاي گروهي تمايل بيشتري به دروغگويي دارند زيرا مي توانند مسئوليت شان را پراكنده كنند، يعني نمي توان اعمال فريبنده آنها را مشخصا و به صورت جداگانه به خودشان نسبت داد. در مورد كنترل متغيرهاي تفاوت هاي فردي، يافته هاي ما قوي تر نيز هستند. در هر دو طرح جبران خدمت افرادي که جوان، مرد، به شدت برونگرا و روان رنجورند تمايل بيشتري به دروغگويي دارند.
1- مقدمه
فريب و دروغگويي در همه تعاملات اجتماعي مشترك است و اخيرا اين موضوع توجهات زيادي در حوزه ادبيات اقتصاد تجربي به خود جلب كرده است. براي مثال در بازي ساده و ابتكاري «تاس اندازي» فيچبچر و هاسي متوجه شدند كه مردم به طور سازمان يافته اي در زماني كه تعداد گزارش ها مزد شخصي آنها را نشان مي دهد، مقدار يك تاس اندازي شخصي را بيش از حد واقعي گزارش مي دهند. جالب تر اينكه، به نظر مي رسد مردم ادعاهاي خود را به اندازه كامل آن چيزي كه نويسندگان «دروغ ناقص» مي نامند مبالغه نمي كنند. اين نتيجه در راستاي نظريه «حفظ خود انگاره» است كه توسط امير، مزار و آريلي بررسي شده است. آنها استدلال مي کنند در اندكي دروغگويي لزوما نيازي نيست كه خود انگاره يك فرد به عنوان شخصي صادق تغيير كند. گنيز به بررسي نقش عواقب تمايل به دروغگويي پرداخته و متوجه شد كه مردم فريبكار اغلب سود زيادي مي كنند و مردمي كه فريب مي خورند زيان كمتري مي بينند....
میتوانید از لینک ابتدای صفحه، مقاله انگلیسی را رایگان دانلود فرموده و چکیده انگلیسی و سایر بخش های مقاله را مشاهده فرمایید.