Abstract
Background
Two specific cognitive constructs that have been implicated in the development and maintenance of anxiety symptoms are anxiety sensitivity and emotional reasoning, both of which relate to the experience and meaning of physical symptoms of arousal or anxiety. The interpretation of physical symptoms has been particularly implicated in theories of social anxiety disorder, where internal physical symptoms are hypothesized to influence the individual's appraisals of the self as a social object
Method
The current study compared 75 children on measures of anxiety sensitivity and emotional reasoning: 25 with social anxiety disorder, 25 with other anxiety disorders, and 25 nonanxious children (aged 7–12 years)
Results
Children with social anxiety disorder reported higher levels of anxiety sensitivity and were more likely than both other groups to view ambiguous situations as anxiety provoking, whether physical information was present or not. There were no group differences in the extent to which physical information altered children's interpretation of hypothetical scenarios
Limitations
This study is the first to investigate emotional reasoning in clinically anxious children and therefore replication is needed. In addition, those in both anxious groups commonly had comorbid conditions and, consequently, specific conclusions about social anxiety disorder need to be treated with caution
Conclusion
The findings highlight cognitive characteristics that may be particularly pertinent in the context of social anxiety disorder in childhood and which may be potential targets for treatment. Furthermore, the findings suggest that strategies to modify these particular cognitive constructs may not be necessary in treatments of some other childhood anxiety disorders
چکیده
زمینه: دو سازه شناختی خاص که در ایجاد و تداوم نشانه های اضطراب نقش دارند عبارتند از حساسیت به اضطراب و استدلال هیجانی. هر دوی این سازه ها به تجربه و معنای نشانه های فیزیکی برانگیخته و اضطراب ربط دارند. تفسیر نشانه های فیزیکی در نظریه های اختلال اضطراب اجتماعی نقش مهمی دارد. در این نظریه ها چنین فرضیه سازی شده است که نشانه های فیزیکی درونی بر ارزیابی فرد از خود به عنوان یک شی اجتماعی تاثیر می گذارد.
متد: این پژوهش 75 کودک را از نظر حساسیت به اضطراب و استدلال منطقی با یکدیگر مقایسه کرد. این کودکان به سه گروه تقسیم شدند: 25 نفر در گروه اختلال اضطراب اجتماعی، 25 نفر در گروه دیگر اختلالات اضطرابی، و 25 نفر در گروه کودکان غیرمضطرب (طیف سنی 12-7).
نتایج: نتایج این پژوهش نشان داد کودکانی که درگروه اختلال اضطراب اجتماعی قرار داشتند در مقایسه با کودکان دو گروه دیگر دارای سطوح بالاتری از حساسیت به اضطراب بودند و موقعیت های مبهم را بیشتر اضطراب برانگیز توصیف می کردند، صرف نظر از اینکه اطلاعات فیزیکی وجود داشتند یا خیر. میان گروه ها از نظر اینکه اطلاعات فیزیکی تا چه اندازه تفسیر کودکان از سناریوهای فرضی را تغییر می داد، تفاوت معناداری وجود نداشت.
محدودیت ها: این پژوهش اولین پژوهشی است که استدلال هیجانی را در کودکان مضطرب بالیینی بررسی می کند، از این رو، پژوهش های بعدی باید این موضوع را تکرار کنند. در واقع، کودکانی که در هر دو گروه اضطرابی قرار داشتند دارای موقعیت ها و همایندی های مشابهی بودند و از این رو، نتیجه گیری های خاص در مورد اختلال اضطراب اجتماعی باید به با احتیاط باشد.
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش، آن دسته از ویژگی های شناختی را که ممکن است به بافتار اختلال اضطراب اجتماعی در کودکی مربوط باشد، و از این رو، در درمان مورد هدف قرار گیرند، مشخص می کند. علاوه بر این، یافته ها حاکی از اینند که اجرای راهبردهایی که برای اصلاح این سازه های شناختی خاص وجود دارند ممکن است در درمان برخی از اختلالات اضطرابی دوره کودکی ضرورتی نداشته باشد.
1-مقدمه
اختلالات اضطراب در دوهر کودکی متداول هستند، با سطوح بالای پریشانی هیجانی در ارتباط اند، و منجر به افت عملکرد تحصیلی و اجتماعی می شوند (ایسو و همکاران، 2010؛ ازپلاتا و همکاران، 2001؛ میشلیزین و همکاران، 2010). یکی از متداول ترین اختلالات اضطراب دوره کودکی، اختلال اضطراب اجتماعی است که حدود 7% از افراد جوان را به خود مبتلا می سازد (شاویرا و همکاران، 2004).ویژگی این اختلال، ترس شدید و غیرمنطقی از شرمنده شدن در موقعیت های اجتماعی است. رفتار درمانی شناختی (CBT) برای درمان اختلالات اضطرابی دوره کودکی مفید بوده است اما حدود 40% از کودکانی که این درمان را طی می کنند، همچنان سطوح بالایی از اضطراب را تجربه می کنند (کارترایت-هاتون، 2004؛ این-آلبون و شینر، 2007). یافته های اخیر نشان می دهند کودکان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ممکن است در مقایسه با کودکانی که به سایر اختلالات اضطرابی مبتلا هستند، کمتر به درمان پاسخ دهند (گینزبروگ و همکاران، 2011؛ هادسون و همکاران، 2010). این یافته ها حاکی از این است که فرایندهایی که سبب اختلال اضطراب اجتماعی و دیگر اختلالات اضطرابی می شوند ممکن است با یکدیگر تفاوت داشته باشند. برای بهبود نتایج تت کودکان مضطرب، به خصوص هایی که به اختلال اضطراب اجتماعی مبتلا هستند، باید این فرایندها را بهتر درک کنیم...