Abstract
In 1995 and 1997 Hoover-Dempsey and Sandler proposed a theoretical model of the parental involvement process. Taking a psychological perspective, the model explained why parents become involved in their children’s education and how their involvement makes a difference in student outcomes. In this article we describe our efforts to operationalize Hoover-Dempsey and Sandler’s explanation and how, in turn, those efforts led to revisions in their theoretical model. Because investigations of the full model are ongoing, in this article we discuss only revisions in the original model’s first 2 levels, which focus on psychological and contextual contributors to forms of parent involvement. We conclude with a discussion of how our work exemplifies the reciprocal relation between theory and measurement and suggest how other researchers might use our scales to assess links between parents’ psychological motivations for involvement and their involvement behavior
چکیده
در سال 1995 و 1997، هوور-دمپسی و ساندلر یک مدل نظری برای فرایند مشارکت والدین در امور آموزشی کودکان ارائه دادند. این مدل از دیدگاه روانشناختی توضیح میداد که چرا والدین در امور آموزشی کودکانشان مشارکت میکنند و مشارکت آنها چگونه در دستاوردهای تحصیلی دانش آموزان تغییراتی ایجاد میکند. در این مقاله ما می کوشیم مدل این محققین را عملیاتی سازی کنیم و توضیح دهیم که چگونه این تلاشها سبب شدند که ما اصلاحاتی را در مدل ایجاد کنیم. از آنجا که پژوهش های ما درباره مدل کامل هنوز در حال انجام است، ما در این پژوهش فقط در مورد 2 سطح اول این مدل صحبت میکنیم. این دوسطح عوامل روانشناختی و بافتی را که در مشارکت والدین دخیل هستند بررسی میکنند. در انتها، در مورد اینکه پژوهش ما چگونه رابطهی متقابل میان نظریه و سنجش را نشان میدهد توضیح داده و درباره اینکه محققین چگونه از مقیاس های ما برای بررسی رابطهی میان انگیزه های روانشناختی و رفتارهای مشارکتی استفاده کنند توضیحاتی را ارائه میدهیم.
مقدمه
مشارکت والدی در آموزش کودکان، ارتباط معناداری با طیفی از دستاوردهای دانش آموزان، از جمله موفقیت تحصیلی و انگیزش برای انجام کارهای مدرسه دارد (مثل کلارک، 1983؛ کامر و هاینز، 1991؛ گرونلیک و اسلوزمکک، 1994؛ هندرسون و مپ، 2002؛ استینبرگ، لامبورن، دورنبوش، و دارلینگ، 1992). با این حال بسیاری از پژوهش ها توضیح نمی دهند که چرا والدین مشارکت می جویند و مشارکت آنها چگونه بر بهبود دستاوردهای دانش آموزان تاثیر میگذارد. با توجه به نیاز برای درک مشارکت های خانوادگی در دستاوردهای دانش آموز، هوور-دپسی و ساندلر (1995؛ 1997) مدلی را برای فرایند مشارکت والدین پیشنهاد کردند. این مدل بر اساس پژوهش هایی که در زمینه روانشناسی آموزشی، رشدی و اجتماعی صورت گرفته اند، "بهترین حدسیات" را در مورد اینکه چرا والدین مشارکت می جویند، مشارکت آنها چگونه است، و چه تاثیری بر دانش آموزان دارد ارائه میدهد. اگرچه این مدل توانست به هدف نهایی خود که بهبود مشارکت والدین بود دست یابد، اما هدف از ارائه ی این مدل بیشتر این بود که فعالیت آموزشی یا والدی را توصیف کند. به این ترتیب، اگرچه میدانیم که عوامل جامعه شناختی بر تعامل خانه-مدرسه تاثیر میگذارد (مثل، لارو وهاروت، 1999)، اما این مدل منحصرا چارچوبی را برای والدینی فراهم می آورد که در آموزش کودکان مشارکت "دارند"…