مقاله ای در مورد سبک در ترجمه

سبک ترجمه یکی از مباحث مهم در حوزه ترجمه می باشد و سبک های مختلفی برای ترجمه وجود دارد. در این مقاله بحثی در مورد سبک در برگردان و یا ترجمه از زبان مبدا به زبان مقصد مورد بحث قرار می گیرد. ثبت سفارش ترجمه

سبک در ترجمه

در این مقاله کوشش خواهد شد تا پس از ارائه تعریفی از سبک (register) بدان معنایی که در ترجمه شناسی مطرح است، برخی از گونه های آن مورد بررسی قرار گیرد و سپس آنچه از دیدگاه زبانشناسی به عنوان اصول رعایت سبک در ترجمه مورد نظر است، به گونه ای ساده بیان شود.

آن چه در این مختصر تحت عنوان سبک مطرح می شود، با تعریفی که از آن در بررسی های ادبی مورد نظر است، کم و بیش متفاوت می نماید. در اینجا منظور از سبک، شیوه بیان زبان مبدا است.

سبک چیست؟

سبک یا شیوه بیان یک نویسنده نسبت به موضوع مورد نظر وی دارای ویژگی های خاصی است. به طور کلی سبک یک داستان با سبکی که در نگارش مقاله ای علمی ارائه می شود متفاوت است زبانی که برای توصیف علمی به کار می رود، با توصیف ادبی همان رویداد و طبعا توصیفی که از آن رویداد برای کودکان ارائه می شود، تفاوت های بارزی دارد.

یک نویسنده بر اساس دو عامل موضوع و مخاطب، سبک یا شیوه بیان خاصی را برمی گزیند و در طول متن خود رعایت می کند. هر یک از این سبک ها از نظر واژگان، ساختارهای دستوری و کاربردهای معنایی با یکدیگر تفاوت دارند. به عبارت ساده تر، کاربرد واژه ها بدان شکلی که در یک متن ادبی قابل رویت است معمولا جایی در یک مقاله علمی ندارد، زیرا اگر نگوییم نادرست، بهرحال بسیار مضحک است اگر برای نمونه مسئول هواشناسی به هنگام گزارش وضع هوا به جای واژه "آسمان" از "گنبد مینا" استفاده کند و یا دندان پزشکی در مقاله علمی خود به جای استفاده از اصطلاح " ارتدنسی" عبارت "به زنجیر کشیدن مرواریدهای نشسته در قفای غنچه ­رخ" را به کار برد.

بدین ترتیب می توان گفت سبک بر اساس موضوع و مخاطب دارای گونه های متفاوتی است، که خود می تواند به انواعی فرعی تقسیم پذیر باشد:

1-گونه موضوع مدار

2-گونه مخاطب مدار

از آمیزش این دو گونه اصلی نیز سبک های متنوعی بوجود خواهد آمد. برای نمونه دو متن زیر را با یکدیگر مقایسه می کنیم:

  •  توس و گیو را هوس شکار در دل افتاد. پس بازان شکاری را برداشته، تیرو کمان برگرفتند و با سوارانی چند به نخجیرگاه شتافتند. به شادان دلی در پهن دشت تاختند و گوران به کمند گرفتند.
  •   توس و گیو هوس کردند که به شکار بروند. پس بازهای شکاری و تیر و کمان خود را برداشتند و با چند سوارکار به سوی شکارگاه حرکت کردند. آن ها با دلی شاد در دشت به تاخت و تاز پرداختند و گورخرها را با کمند می گرفتند.

دو نمونه بالا که صورتی به نثر درآمده از آغاز داستان سیاوش در شاهنامه است، بر اساس موضوع و مخاطب با دو سبک مختلف ارائه شده اند. اگرچه در هر مورد، موضوع دارای ساختار ادبی است، اما برای خواننده مشخص است که گونه دوم مخاطبین کم سن را در نظر گرفته است. بدین ترتیب می توان چنین پنداشت که خواننده با آگاهی های زبانی خود، سبک بکار رفته در متن را تشخیص می دهد و با توجه به ویژگی های متن واکنش مناسب نشان می دهد.

رعایت سبک متن زبان مبدا در ترجمه، یکی از اجبارات مترجم است. این کار مستلزم شناخت گونه خاصی است که در متون مختلف به کار می رود. مترجم بر اساس تجربه خود در شرایطی خاص، ترجمه معنایی را یعنی توجه به آنچه نویسنده می گوید یا ترجمه ارتباطی را یعنی آنچه برای خواننده قابل درک است، بر می گزیند. اما اختیاری در تغییر سبک ندارد. همان طور که نویسنده نباید مقاله علمی را به گونه ادبی یا محاوره ای بیان دارد، مترجم نیز نمی تواند در تغییر سبک متن از خود اختیار نشان دهد، زیرا چنین اختیاری به قربانی کردن سبک متن زبان مبدا خواهد انجامید. این مسئله بویژه در میان مترجمینی که خود نویسنده نیز هستند، فروان به چشم می خورد. اینان سبک نگارش خود را بر متن تحمیل می سازند و حتی گاهی حتی از این مرحله نیز گامی فراتر می نهند و به دلیل آگاهی کامل از موضوع متن زبان مبدا در طی ترجمه آرای نویسنده را نیز دستکاری می کنند. در چنین شرایطی ترجمه بدست آمده، بر اساس نقد علمی ترجمه، برچسب "نادرست" خواهد گرفت.

بدین ترتیب شاید بتوان گفت در میان ترجمه معنایی یعنی " برگردان نویسنده مدار" و ترجمه ارتباطی یعنی " برگردان خواننده مدار" گونه دیگری از ترجمه هم به چشم می خورد که می توان عنوان "برگردان مترجم مدار" بر آن نهاد.

برگردان های مترجم مدار به دلیل اطلاعات بیشتری که از سوی مترجم بر متن تحمیل می شود، درک موضوع و آرای نویسنده را مشکلتر می سازد و در برخی از شرایط ممکن است به نامفهومی ترجمه بیانجامد. این مسئله بویژه در ترجمه متون تخصصی و علمی به نهایت خود می رسد. برای نمونه :

My purpose in writing this book has been to provide a relatively self-contained introduction to the most important trends in analytic philosophy

بر آن بوده ام تا در این نوشته، پیشگفتاری کما بیش خودسازمان از شایان ترین روندهای فرزانگی آناکاویک بدست دهم.

I don’t want to criticize myself with the new ideas of mine

وای بر من اگر خواسته باشم با آرای تازه ام خدنگ دشنام را بر قلب خود نشانه روم.

Now an isolated fact is usually said to be explained when its cause has been discovered. And if its cause cannot be ascertained, it is said to be an unexplained fact

معمولا وقتی علت موضوعی برای ما کشف شده باشد، آنوقت آن موضوع را به ما توضیح می دهند. حال اگر نتوانیم این علت را تشخیص دهیم، آنوقت می گوئیم که آن علت را نمی تون توضیح داد.

در نمونه نخست می بینیم که مترجم با کاربرد واژه های فارسی به اصطلاح ناب، پیشگفتار کتابی را آنچنان ترجمه کرده است که دیگر برای خواننده مفهوم نیست. نمونه دوم ترجمه ای ادبی از یک متن ساده انگلیسی است و در نمونه سوم مترجم نه تنها در متن اصلی تغییراتی داده، بلکه متنی فلسفی را برای چاپ در مجوعه کتاب کودکان آماده ساخته است.

مثال های بالا اگرچه نمونه ایی بسیار افراطی بشمار می روند ولی با درجه ای کمتر از این افراطها در بسیاری از برگردان های مترجم مدار به چشم می خورد.

هر نویسنده دارای سبک خاص خود است، که در سبک شناسی به عنوان سبک ویژه یا سبک فردی مشخص می گردد. این امکان وجود دارد که نویسنده بدلیل احاطه کامل بر موضوع بتواند مسئله ای پیچیده را به صورت بسیار ساده و عام فهم درآورد و از سوی دیگر نویسندگانی نیز وجود دارند که ساده نویسی را شاید دلیل بر عدم اطلاع کافی از موضوع دانسته و از پیچیده گویی بهره می گیرند. برای نمونه:

  • مطالعات زبان شناسی را از نظر زمان می توان به دو شاخه اصلی تقسیم کرد. آن شعبه ای که می کوشد زبان را به عنوان یک دستگاه مورد مطالعه قرار دهد و ساختمان و نحوه کار آن را در زمانی معین، بدون توجه به منشاء و تحول تاریخی آن، توصیف کند، زبانشناسی "همزمان" نام دارد. این شاخه از زبانشناسی را زبان شناسی توصیفی نیز می نامند. در مقابل؛ آن شاخه زبان شناسی که می کوشد تحول زبان را در طول زمان مورد بررسی قرار دهد، زبانشناسی"در زمان" یا زباشناسی تاریخی نام دارد.
  •   پژوهش های زبان شناختی با توجه به عامل زمان به دو گونه همزمانی و در زمانی تقسیم پذیر است، بدین معنا که شق نخست، مطالعه زبان را در نقطه ای از زمان و با چشم پوشی از تحول تاریخی آن در طول آن زمان است و شق دوم مطالعه زبان در طول یک زمان با التفات به تحول آن زبان در طی زمان مورد نظر می باشد که اولی را توصیفی و دومی را تاریخی نیز گویند.

دو نمونه بالا دقیقا یک موضوع خاص را مطرح می سازند ولی نویسنده اول سبک ساده را در نظر گرفته است و دومی با سبکی پیچیده همان مطلب را بدست داده است. حال اگر بخواهیم این دو نمونه را به یک زبان دیگر ترجمه نماییم، می بایست سادگی و یا پیچیدگی متن مبدا در زبان مقصد نیز به شکلی ارائه شود. در غیر این صورت مترجم در کار خود ناموفق بوده است، زیرا نتوانسته سبک نوشتاری نویسنده را برای خواننده مشخص سازد.

باید اذعان داشت که هیچ مترجمی نمی تواند شخصیت خود را تماما از کارش جدا کند. هر مترجمی ممکن است به دو دلیل عمده درترجمه متن مداخله کند. گاه دخالت او و ارائه ترجمه ای مترجم مدار، عمدی نیست و گاهی عمدی در این کار وجود دارد.

دسته ای از مترجمین آنچنان تابع سبک نوشتاری خود هستند که ناآگاهانه سبک خود را بر متن تحمیل می نمایند. اینان با دوباره خوانی ترجمه خود می بینند که سبک بدست داده شده در متن زبان مقصد با سبک متن زبان مبدا متفاوت است ولی توجیهی برای این کار ندارند؛ بارها محصول کار خود را با متن اصلی مقایسه می کنند و برای نزدیک کردن سبک ترجمه خود با متن زبان مبدا می کوشند اما در اکثر مواقع نمی توانند شخصیت خود را بکلی از ترجمه شان برکنار نگاه دارند.

دسته ی دیگر از مترجمین عمدا به تحمیل شخصیت خود بر متن مورد ترجمه می پردازند. برای اینان، هدف اصلی در ترجمه، ارائه پیام بدان گونه که منظور نویسنده بوده است، نیست. هدف اصلی، نمایش توان مترجم در ارائه سبک ویژه اوست. برای این گروه از مترجمین، برگردان هملت، شکسپیر، بینوایان، ویکتور هگو، مقاله درباره نظریه نسبیت انیشتن و حتی ترجمه تخصصی روانشناسی همگی به یک شکل است.

بهرحال گروه نخست از دیدگاه ترجمه شناسی در کار برگردان متن ناموفق هستند و گروه دوم را اصلا نمی توان مترجم دانست!

رعایت سبک و شیوه معادل یابی در ترجمه

اگر جمله را مطلوب ترین واحد ترجمه بدانیم و نخواهیم ترجمه ای تحت الفطی و یا آزاد از متن زبان مبدا بدست دهیم، رعایت سبک و یا شیوه بیان به انتخاب معادل صحیح واژه ها و ساخت دستوری جمله در زبان مقصد وابسته است. به عبارت ساده تر، از میان چند واژه معادل و چند ساخت دستوری می بایست گونه ای را انتخاب کرد که در مجموع بتواند سبک متن زبان مبدا را در زبان مقصد نشان دهد.

1-معادل یابی واژگانی

مترجم معمولا به عنگام معادلیابی برای واژه های موجود در متن زبان مبدا، گونه هایی را در مقابل خود می بیند و می بایست از میان آن ها یکی ار در ترجمه خود به کار گیرد. هر یک از این معادل ها می تواند به ارائه سبک متن زبان مبدا کمک کند. برای مثال:

I need your help

با توجه به معادل فارسی دو واژه need و help می توان جمله انگلیسی را به صورت های مختلف ترجمه کرد. کاربرد واژه "نیاز" و "یاری" به جای "احتیاج" و "کمک" سبک متن زبان مبدا را ادبی می سازد زیرا برای هر خواننده فارسی زبان مسلم است که از میان دو جمله :

1-به یاری ات نیاز دارم.

2-به کمکت احتیاج داردم.

گونه نخست ادبی است، اما گونه دوم یه سبک محاوره ای نزدیکتر است.

We were all tired and could not take one step further

1-همگی خسته بودیم و نمی توانستیم قدمی دیگر جلو برویم.

2-همگی خسته بودیم و نمی توانستیم کامی دیگر به جلو برداریم.

با مقایسه دو جمله می بینید که کاربرد واژه " گام" به جای " قدم" به ادبی ساختن سبک متن گرایش نشان می دهد.

The pond was full of water

1-حوض پر از آب بود.

2-حوض مالامال از آب بود.

ترجمه دوم با کاربرد " مالامال" به جای "پر" سبک زبان مبدا را تغییر می دهد.

2-معادل یابی ساختاری

مترجم به هنگام برگردان متن از زبان مبدا به مقصد می بایست ساختی را برگزیند که بتواند سبک متن زبان مبدا را بنمایاند. برای مثال :

You are my supporter

1-تو یاور منی

2-مرا یاور تویی

ساختار دستوری برگردان دوم مسلما دارای سبی ادبی است.

I don’t have a home in this world

1-در این دنیا خانه ای ندارم.

2-مرا در این دنیا خانه ای نیست.

معادل دوم نسبت به معادل اوب برای هر خواننده فارسی زبان سبکی ادبی را داراست.

آمیزه معادل یابی واژگانی و ساختاری مناسب می تواند به رعایت سبک متن زبان مبدا منجر شود و عدم انتخاب صحیح واژه ها و ساخت دستوری، اگرچه ممکن است مفهوم متن را بدست دهد، لیک در رعایت سبک ناموفق خواهد بود. به عنوان نمونه، اگر در آخرین مثال ارائه شده، به جای واژه "خانه" از "کاشانه" استفاده کنیم، شیوه بیان خود را ادبی تر کرده ایم." مرا در این دنیا کاشانه ای نیست". بکارگیری واژه "گیتی" به جای "دنیا" نیز کامی دیگر برای به سمت ادبی ساختن شیوه بیان خواهد برداشت. بدین ترتیب امکانات زیر را با یکدیگر مرور می کنیم.

1-در این دنیا خانه ای ندارم.

2-مرا در این دنیا خانه ای نیست.

3-مرا در این دنیا کاشانه ای نیست.

4-مرا دراین گیتی کاشانه ای نیست.

در این مورد می توان چندین امکان معادلسازی دیگر نیز در نظر گرفت، که تماما، معنی صریح جمله مبدا را به دست دهند، اما نسبت به سبک به کار رفته در متن زبان مبدا با یک دیگر تفاوت دارند.

بدین ترتیب در میان دو مترجم که از متنی واحد، ترجمه هایی کامل و دقیق ارائه داده اند، مترجمی موفق تر است که بتواند سبک یا شیوه بیان متن زبان مبدا را نیز دقیقا در زبان مقصد بدست دهد.

منبع: هفت گفتار درباره ترجمه نوشته دکتر کوروش صفوی


تعداد بازدید : 6880

نظرتان در مورد این وبلاگ چیست؟