چکیده
در طی چهار دهه گذشته، شاهد کاهش تدریجی علوم انسانی در جهان آکادمیک و دانشگاهی هستیم، نمونههای اولیه این پدیده را میتوان در ایالات متحده و بریتانیا دید. سرنخهایی مانند حذف دورههای آموزشی یا حتی کل گروه آموزشی نشان میدهند که چقدر دانشگاهها اهمیت کمتری برای این رشتهها قائل شدهاند. شایان ذکر است که این تبعیض علیه درجات و مدارک علوم انسانی ماهیتی غیرمستقیم دارد، زیرا در واقع، بیشتر نتیجهی گسترش و ارتقاء سیستماتیک سایر رشتهها، به ویژه، به عنوان مثال، مدیریت کسب و کار است. با این وجود، چنین پدیدهای باعث کاهش قابل توجه فارغالتحصیلان علوم انسانی در سی کشور سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) در مقایسه با سایر مناطق شده است. در برخی از کشورها، این کاهش را میتوان در ارتباط با تعداد مطلق آنها، به ویژه در مقطع دکترا مشاهده کرد. در این مقاله، نمونههایی از دستورالعملهای سیاسی بینالمللی که توسط OECD و بانک جهانی در مورد دلیل این کاهش ارزش بیان شدهاند، ارائه میگردد. همچنین ضمن بررسی مزایا و ارزش مطالعهی این رشتهها، به تاثیرات کاهش منابع در گروههای آموزشی علوم انسانی، چه در داخل و چه در خارج از دانشگاه پرداخته میشود. میتوان استدلال کرد که جامعهای که به طور ایدهآل مبتنی بر دانش است، باید در قبال رشتههای مختلف و منحصر به فردی که تولید کرده است، نفوذپذیرتر و پذیراتر باشد و ارزشی عادلانه و بیطرفانه برای رشتههای مربوطه قائل شود.
1-مقدمه
در آگوست 2017، کنفرانس جهانی علوم انسانی در لیژ بلژیک برگزار شد. موضوع کنفرانس، چالشها و مسئولیتها برای یک سیاره در حال گذار بود، و با همکاری یونسکو سازماندهی شد...