چکیده
بسیاری از تحقیقات پیشین درباره یادگیری میان سازمانی بر نقش ظرفیت جذب، توانایی شرکت در کسب ارزش، تحلیل و بهره گیری از دانش بیرونی جدید تمرکز کرده اند. هرچند، این تعریف ساختاری نشان می دهد که یک شرکت، ظرفیت یادگیری یکسانی از سایر سازمان ها دارد. ما، ظرفیت جذب ساختاری در سطح شرکت را به عنوان یک متغیر یادگیری دوگانه، تصور می کنیم، ظرفیتی که با عنوان ظرفیت جذب نسبی مطرح است. توانایی یادگیری شرکت از سایر شرکت ها، وابسته به همسانی 1.پایه های دانش 2. ساختارها و سیاست های پاداش سازمانی و 3. منطق غالب دو شرکت است. سپس، مدل با استفاده از هم سویی تحقیق و توسعه دارویی- بیوتکنولوژی آزمون می شود. همانطور که پیش بینی شد، تطابق دانش پایه شرکاء، رسمیت کمتر در مدیریت، تمرکز تحقیق، اقدامات جبران خدمت و روابط تحقیقی بطور مثبت با یادگیری میان سازمانی مرتبط است. همچنین، در تحقیق نشان داده شده است که سنجش های ظرفیت جذب نسبی، قدرت اکتشافی بیشتری نسبت به سنجش های موجود ظرفیت جذب دارد که نیازمند هزینه های تحقیق و توسعه است.
1-مقدمه
طی دهه گذشته، قوانین رقابتی شرکت و روش هایی که شرکت ها از آن ها برای هم سویی استفاده می کنند، تغییر کرده است، رقابت، بطور فزاینده ای دانش محور شده است زیرا شرکت ها برای یادگیری تلاش می کنند و توانمندی ها را سریع تر از رقبای خود توسعه می دهند (پراهالاد و همل، 1990؛ دی اونی، 1994؛ تیس و پیسانو، 1994). گرچه، زمان میان شناخت مسئله و ورود به آن ممکن است به شرکت اجازه ندهد تا بصورت داخلی، دانش و توانمندی های موردنیاز برای پاسخ موثر به آن را توسعه دهد (دریکس و کول، 1989). این امر باعث تغییر از منابع سنتی یا هم سوئی در تسهیم ریسک به هم سویی در یادگیری از شرکاء به عنوان هدف اولیه می شود (همل، 1991؛ هابر، 1991). از طریق هم سوئی یادگیری، شرکت ها می توانند به توسعه توانمندی ها سرعت بخشند و از طریق کسب و بهره برداری از دانش توسعه یافته با دیگران، قرارگیری در معرض عدم اطمینان های فناورانه را کاهش دهند (گرنت و بادن- فولر، 1995)...
میتوانید از لینک ابتدای صفحه، مقاله انگلیسی را رایگان دانلود فرموده و چکیده انگلیسی و سایر بخش های مقاله را مشاهده فرمایید.