Intriduction
In pre-digital times, when I was in my teens, I remember seeing a bad copy of Vertigo - its last seconds were simply missing, so that the movie appeared to have a happy ending, Scottie reconciled with Judy, forgiving her and accepting her as a partner, the two of them passionately embracing... My point is that such an ending is not as artificial as it may seem: it is rather in the actual ending that the sudden appearance of the Mother Superior from the staircase below functions as a kind of negative deux ex machina, a sudden intrusion in no way properly grounded in the narrative logic, which prevents the happy ending. Where does the nun appear from? From the same preontological realm of shadows from which Scottie himself secretly observes Madeleine in the florist's. And it is here that we should locate the hidden continuity between Vertigo and Psycho: the Mother Superior appears from the same void from which, “out of nowhere,” Norman appears in the shower murder sequence of Psycho, brutally attacking Marion, interrupting the reconciliatory ritual of cleansing
مقدمه
در دوره ی پیشا-دیجیتال، وقتی که نوجوان بودم، به یاد می آورم که نسخه ی بد[کیفیتی] از [فیلم] سرگیجه را نگاه میکردم _ ثانیه های آخر فیلم واقعاً مفقود بودند، و به نظر می آمد که فیلم دارای پایانی خوش است: اسکات با جودی آشتی میکرد، او را می بخشید و او را به عنوان همسرش میپذیرفت، و آن دو با اشتیاق یکدیگر را در آغوش می گرفتند … منظور من این است که این پایان به آن اندازه که ساختگی مینماید نیست: در پایان واقعی بیشتر اینگونه است که ظاهر شدن ناگهانی مادر از پایین پله ها، به صورت نوعی شخصیت غیر قابل پیش بینی {عامل خارج از دستگاه} عمل میکند، احتمال ورودی چنین بی اجازه به هیچ وجه در منطق روایی روی نمیدهد، که مانع از پایان خوش گردد. راهبه از کجا ظاهر میشود ؟ از همان قلمرو پیش-هستی شناسانه ی سایه هایی که خود اسکاتی به طرز رمزآلودی مادلین را در [سایه ی]گل فروش مشاهد میکند. در اینجاست که ما می بایست پیوستگی پنهان میان ِ سرگیجه و فیلم روانی را مشخص کنیم: مادر-برتر از خلأیی ظاهر میگردد که همان » هیچ کجایی»ست که نورمن در سکانس قتل ِ حمام در روانی [از آن] ظاهر میشود، وحشیانه به ماریون حمله کرده و مراسم مصالحه جویانه ی پاکی او را متوقف میکند...