Abstract
The aim of the present study is to test a model that combines the source of perceived support, be it organisational or union-based, the profile of affective commitment and the subjective career success of 1100 employees who are also members of a trade union. The results obtained from an iterative classification process identified four distinct profiles: those with very little commitment, those committed to the organisation, those committed to the trade union, and those committed to both. Two key findings emerge from this: firstly, each source of perceived support has a predictive impact on the affiliation to a specific affective commitment profile. Only in cases where individuals are poorly supported by both the organisation and the trade union do we struggle to anticipate the employee’s attitude. Secondly, the commitment profile is related to subjective career success. For instance, a lack of organizational commitment appears to be far more detrimental than a lack of trade union commitment. These findings indicate that the internalisation of organizational norms resulting from the perceived support and revealed by the commitment profile can be added to the list of antecedents of subjective career success
چكيده
هدف از مطالعه حاضر، آزمايش مدلي است كه مركب از منبع پشتيباني دريافت شده، به صورت سازماني يا بر اساس اتحاديه، پروفايل تعهد مؤثر و موفقيت شغلي ذهني 1100 كارمندي كه عضو يك اتحاديه تجاري نيز هستند، ميباشد. نتايج بدست آمده از فرايند دستهبندي تكراري چهار پروفايل مشخص را شناسايي كرده است: آنهايي كه تعهد خيلي كمي دارند. آنهايي كه به سازمان متعهدند، آنهايي كه به اتحاديه تجاري متعهدند و آنهايي كه به هر دو متعهدند. دو يافته كليدي از آن پديد ميآيدك اول، هر منبعي كه پشتيباني دريافت كرده داراي تأثير پيشگويانهاي بر روي وابستگي به پروفايل تعهد مؤثر ويژهاي دارد. تنها در مواردي كه افراد به طور ناچيزي توسط سازمان و اتحاديه تجاري پشتيباني شدهاند، ما را با كوشش براي پيشبيني نگرش كاركنان مواجه كردند. دوم، پروفايل تهد با موفقيت شغلي ذهي ارتباط دارد. براي مثال، نبود تعهد سازماني، به نظر ميرسد كه از نبود تعهد به اتحاديه تجاري، تعيين كنندهتر باشد. اين يافتهها نشان ميدهند كه دروني سازي هنجارهاي سازماني ناشي از پشتيباني دريافت شده و مرتبط با پروفايل تعهد را ميتوان به ليست پيشبينيكنندههاي موفقيت شغلي ذهني، اضافه كرد.
1-مقدمه
متاآناليز انجام شده توسط نگ و ديگران (2005) نشان ميدهد كه پيشبينيكنندههاي مشهور موفقيت شغلي مسئول درصد كوچكي از واريانس هستند. همراه با تمايلات فردي، همبستگيهاي مشاهده شده مابين اجتماع و سرمايه انساني، براي فهميدن پيچيدگي اين پديده به طور كامل، كافي نيستند. همچنين براي رضايت كاركنان نسبت به شغلهايشان نيز اعمال ميشود. با اين حال به نظر ميرسد كه ابعاد ذهني موفقيت شغلي، اهميت يافتهاند...