Introduction
Business sustainability is central to the strategic decision making processes of every modern organisations as it helps managers to manage risks that fall within the scope of their business practices (Olson, Slater, & Hult, 2005; Peteraf, 1993; Porter, 1991; Tonelli, Evans, & Taticchi, 2013). Also, commitment of an organisation towards sustainability reflects in the scope of activities its managers perform to fulfill their business related obligations and requires consideration of specific issues related to sustainability by them (Ratnayake, 2012; Sagebien & Whellams, 2010; Spence & Perrini, 2009).While researchers have generally explored the favourable and unfavourable impact of sustainability initiatives on performance of a business (Frey, 2001; Gupta & Kumar, 2012; Thomas, 2004), practising managers have expressed concerns regarding the management of complex and possibly competing basic requirements of sustainability i.e. care for environment, economic stability and social consciousness. This is so because, pursuing sustainability agenda through only one of its different facets has not resulted into great benefits for their organisation (Mancebo, 2013). Researchers have recommended a simultaneous focus on all the aspects of sustainability with synchronised adoption of sustainability initiatives by different domains of a business (Seliger, Kim, Kernbaum, & Zettl, 2008; Thai, 2008). Academic knowledge in this area also suggests that economic stability and social consciousness together, creates shareholder value (Collins, Lawrence, Pavlovich, & Ryan, 2007) and incorporation of care for the environment,with the other two, broadens the scope of sustainability to create greater value for stakeholders (Lloyd-Walker &Walker, 2011). Individually, economic stability relates to sensitivity towards sales, profit margins, taxes, working capital and assets (Huang & Rust, 2011); environmental consciousness emphasises on minimisation of waste, recycling of natural resources, reduction of material used, consumption of energy and prevention of pollution (Glavič & Lukman, 2007) and social consciousness focuses on impact of activities of a firm on advantages it receives such as reputation in a competitive marketplace
مقدمه
توسعه پایدار کسب و کار مرکز تصمیم گیری استراتژیک است که به فرآیندهای هر سازمان مدرن کمک می کند تا مدیران خطرات شکست در محدوده اقدامات کسب و کار خود را مدیریت کنند. همچنین، تعهد یک سازمان به سمت بازتاب توسعه پایدار در دامنه فعالیت های مدیران خود را انجام دهند و تعهدات مربوط به کسب و کار خودشان و نیاز به توجه خاص به مسائل مربوط به توسعه پایدار توسط آنها را به تحقق برسانند. در حالی که محققان به طور کلی در اثرات مطلوب و نامطلوب طرح های توسعه پایدار در عملکرد کسب و کار کاوش کرده اند. مدیران مجرب با توجه به مدیریت مجموعه و در صورت امکان الزامات رقابت اولیه توسعه پایدار به عنوان مثال مراقبت محیط زیست، ثبات اقتصادی و آگاهی اجتماعی یک ناراحتی را ابراز می کنند. که این به دلیل است که، به دنبال دستور کار توسعه پایدار از طریق تنها یکی از جنبه های مختلف خود، مزایای بزرگ برای سازمان نتیجه نمی دهد. محققان تمرکز به طور همزمان در تمام جنبه های توسعه پایدار با اتخاذ هماهنگ طرح های توسعه پایدار توسط حوزه های مختلف کسب و کار را توصیه کرده اند. دانش آکادمیک در این زمینه نشان میدهد که پایداری اقتصادی و آگاهی اجتماعی باهم ، ایجاد ارزش سهام میکند و ادغام مراقبت از محیط زیست، با دو مورد دیگر، باعث گسترش دامنه توسعه پایداری برای ایجاد ارزش بیشتر برای سهامداران می شود. به صورت جداگانه، ثبات اقتصادی به حساسیت به فروش، مابه التفاوت سود، مالیات، سرمایه کار و دارایی وابسته است. آگاهی های زیست محیطی تاکید بر به حداقل رساندن ضایعات، بازیافت از منابع طبیعی، کاهش مواد اولیه استفاده شده، جلوگیری از اتلاف انرژی و جلوگیری از آلودگی و تمرکز آگاهی اجتماعی بر اثر فعالیت یک شرکت در مزایای دریافت آن مانند اعتبار در یک بازار رقابتی را دارد.