Abstract
Objectives: To examine the associations between illness perception, self-care behaviour, and quality of life in patients admitted to hospital with a primary diagnosis of heart failure (HF), and the changes in these at 2 and 6 months after discharge
Design: Longitudinal questionnaire-based study
Setting: Three London hospitals with specialist heart failure services
Participants: A convenience sample of 88 patients (70% male, mean age 70) admitted to hospital with a primary diagnosis of heart failure were recruited prior to discharge. Participants were over the age of 18, able to understand English, and with the cognitive ability to complete the questionnaires. Thirty-eight patients did not provide follow-up
data: 21 (24%) died during the 6-month follow-up period, and 17 (19%) did not return their post-discharge questionnaires
Methods: The Revised Illness Perception Questionnaire, the Self-Care Heart Failure Index, Hospital Anxiety and Depression scale, and the Minnesota Living with Heart Failure (MLHF) Questionnaires were completed prior to discharge from hospital, and 2 and 6 months after discharge
Results: HF symptoms improved over time (MLHF score co-efficient [95%CI] _0.915 [_1.581, _0.250], P < 0.001). Patients appeared to believe that many of the causes of their illness were outside their control. Although self-care maintenance (e.g. weighing daily) improved over time, this did not translate into increased involvement in self-care management (e.g. adjusting diuretic dose) or the ability to act on changes in symptoms. Self-care confidence was lower in those who reported a more negative emotional impact of their illness, but was higher in those who had high scores on illness coherence
Conclusions: Six months following hospital discharge, patients’ symptom control had improved Many continued to believe that their illness was outside their control, and although self-care maintenance improved this was not associated with greater self-care management, particularly if the patient’s emotional state was negative, and their understanding of their condition was poor. Our data suggest that a more participative person-centred approach, tailoring the disease management programme to address the patient’s illness beliefs and emotional state, assisting the individual to identify barriers and solutions, may help increase self-care confidence and management
چکیده
اهداف پژوهش:بررسی ارتباط بین ادراک بیماری,رفتارمراقبت از خود و کیفیت زندگی در بیمارانی که با تشخیص اولیه نارسایی قلبی در بیمارستان پذیرش شده اند;و بررسی تغییرات این سه فاکتور در 2 ماه و 6 ماه بعد از ترخیص
طرح تحقیق:پژوهش طولی مبتنی بر پرسشنامه
محل اجرا:سه بیمارستان لندن با خدمات تخصصی در نارسایی قلبی
افراد مورد مطالعه:یک نمونه ی در دسترس شامل 88 بیمار(70 درصد مرد و با میانگین سنی 70) که با تشخیص اولیه نارسایی قلبی در بیمارستان پذیرش شده بودند, پیش از ترخیص انتخاب شد.
شرکت کنندگان دارای سن بالاتر از 18 سال بودند,قادر به فهم انگلیسی بودند و توانایی شناختی لازم برای پر کردن پرسشنامه را داشتند.38 بیمار اطلاعات پیگیری را ارائه نداند,21بیمار (24 درصد(در طول دوره 6 ماهه ی پیگیری مردند,و 17(19 درصد( بیمار برای پر کردن پرسشنامه ی بعد از ترخیص نیامدند.
روش اجرا:پرسشنامه ی اصلاح شده ی ادراک بیماری,شاخص خود مراقبتی در نارسایی قلبی,مقیاس افسردگی و اضطراب ازبیمارستان و پرسشنامه ی زندگی با نارسایی قلبی مینه سوتا(MLHF) پیش از ترخیص از بیمارستان و در ماههای دوم و ششم بعد از ترخیص کامل شدند.
نتایج: علائم نارسایی قلبی در طول زمان بهبود یافت(با نمره ی ضریب همبستگی MHFL [95%CI] 0.915-[-1.581-- - .250],P>./001). بیماران اینگونه نشان میدادند که باور دارند بسیاری از علل بیماریشان خارج از کنترل انهاست. اگر چه حفظ مراقبت از خود در این بیماران(مثلا توزین روزانه) با گذشت زمان بهبود یافت,اما این بمعنای مشارکت در مدیریت مراقبت از خود (برای مثال وفق یافتن با دز دیورتیک) یا توانایی تغییر در علائم بیماری نبود. اعتماد بنفس خودمراقبتی در بیمارانی که که اثر هیجانی منفی تری بخاطر بیماری به انها وارد شده بود, پایین تر بود, اما در بیمارانی که نمره ی بالاتری در انسجام بیماری گرفته بودند, اعتماد بنفس خودمراقبتی بالاتر بود.
نتیجه گیری:در پیگیری که در 6 ماه بعد از ترخیص انجام شد,کنترل علائم بیماری در انها بهبود یافته بود.تعداد زیادی هنوز این باور را داشتند که کنترل علائم بیماری خارج از کنترل انهاست,و با اینکه تداوم خود مراقبتی بهبود یافته بود اما با مدیریت خودمراقبتی بالاتر همراه نبود,بویژه زمانی که وضعیت احساسی بیماران منفی بود و درک ضعیفی از شرایطشان داشتند. داده های ما نشان میدهد, رویکرد مشارکتی تر متمرکز بر شخص که برای برنامه ی مدیریت بیماری و رسیدگی به باورها و وضعیت هیجانی بیمار مناسب است و به بیمار کمک میکند تا موانع و راه حل ها را شناسایی کند,ممکن است مدیریت و اعتمادبنفس خودمراقبتی را افزایش دهد.
1-مقدمه
هدف این مطالعه بررسی ارتباط بین ادراک بیماران دارایی نارسایی قلبی از بیماریشان و چگونگی حفظ خود مراقبتی در این بیماران پس از ترخیص شدن از بیمارستان میباشد.
اهداف تحقیق:
· بررسی ارتباط بین ادراک بیماری در بیماران دچارنارسایی قلبی و کیفیت زندگی این بیماران در 6 ماه پس از ترخیص شدن از بیمارستان
· بررسی ارتباط بین ادراک بیماران دچارنارسایی قلبی از علائم,علل,پیامدها,و طول دوره ی بیماری و نگرش انها نسبت به مدیریت خودمراقبتی…