Abstract
We survey CFOs from 36 countries to examine whether and how firms altered their risk management policies when fair value reporting standards for derivatives were introduced. A substantial fraction of firms (42%) state that their risk management policies have been materially affected by fair value reporting. Firms are more likely to be affected if they seek to use risk management to reduce the volatility of earnings relative to cash flows and if they operate in countries where accounting numbers are more likely to be used in contracting. We document a substantial decrease in foreign exchange hedging and in the use of nonlinear hedging instruments. Finally, firms that take active positions are more likely to be affected by fair value reporting. Taken together, our evidence indicates that requirements to report derivatives at fair values have had a material impact on derivative use; while speculative activities have been reduced, sound hedging strategies have been compromised as well
چکیده
ما به بررسی مدیران ارشد مالی از 36 کشور پرداختیم تا دریابیم که هنگام ارائه استانداردهای گزارش ارزش منصفانه برای مشتقات آیا و چگونه شرکتها سیاستهای مدیریت ریسک خود را تغییر دادهاند. بخش اعظمی از شرکتها (42 درصد) ادعا میکنند که سیاستهای مدیریت ریسک آنان اساسا به واسطه گزارش ارزش منصفانه تحت تاثیر قرار گرفته است. چنانچه شرکتها برای کاهش بیثباتی درآمدهای مرتبط با جریانهای نقدی از مدیریت ریسک استفاده مینمایند و چنانچه در کشورهایی هستند که ارقام حسابداری به احتمال زیاد در قراردادها مورد استفاده قرار میگیرند، بیشتر احتمال دارد که تحت تاثیر قرار بگیرند. ما کاهش قابل توجهی در مصونسازی ارز و استفاده از ابزار مصونسازی غیرخطی ثبت نمودهایم. سرانجام، شرکتهایی که جایگاه فعالی دارند، بیشتر از گزارش ارزش منصفانه تاثیر میگیرند. در مجموع، شواهد ما نشان میدهد که الزامات گزارش مشتقات برای ارزش منصفانه تاثیری بنیادی بر استفاده مذکور داشته است و در حالی که اقدامات سوداگرانه کاهش یافتهاند، در زمینه استراتژیهای مصونیت خوب نیز سازشهایی صورت گرفته است.
مقدمه
ادبیات تحقیق جامعی در زمینه مزایای مدیریت ریسک وجود دارد. مدیریت ریسک هزینههای بحران مالی را کاهش میدهد (اسمیت و استالز، 1985)، موجب برنامهریزی بهتر شرکتها و تامین مالی پروژههای سرمایهگذاری سودآور میگردد (فروت، شارفستین، و استین، 1993)، مزایای مالیاتی تامین مالی را افزایش میدهد (استالز، 1990؛ گراهام و راجرز، 2002)، و پرداخت مالیات شرکت های مواجه با نرخ مالیات بر درآمد مترقی را کاهش میدهد (گراهام و اسمیت، 1999). ضمنا مصونیت عدم تقارن اطلاعات بین شرکت و سهامدارانش را کاهش میدهد (براون، 2001) و انعقاد قرارداد را تسهیل میسازد. به عنوان مثال، دمارزو و دافی (1991) نشان میدهند که مدیریت ریسک میتواند آشفتگی را کاهش دهد، در نتیجه به سرمایهگذاران بیرونی کمک نموده تا مدیران ماهر را بهتر تشخیص دهند. تمامی این مباحث نشان میدهند که مدیریت ریسک میتواند ارزش شرکت را تقویت نماید. علاوه بر این گزینههای مدیریت ریسک میتوانند به جای حداکثرسازی ثروت سهامداران از تنظیمات مدیریتی تاثیر بگیرند (توفانو، 1996). به علاوه، مدیران میتوانند از مشتقات برای مقاصد سوداگرانه استفاده نمایند که اغلب پاداشهای بسیاری در صورت شرطبندیهای موفق و هزینههای نسبتا کمی برای موارد شکستخورده به دست میآورند….