Abstract
Purpose – The purpose of this study is twofold. First, to examine the contingent role of the product life cycle on the efficacy of purchasing practices. Second, to use the results of the first investigation to explore the adequacy of the profit-maximization framework for explaining purchasing decision making. This second investigation is motivated by growing evidence on the role of institutional factors in explaining supply chain management practices
Design/methodology/approach – Survey data from a sample of North American manufacturing firms, across four standard industry sectors, are analysed using ANOVA and linear regression, to examine the hypotheses
Findings – The results indicate that product life cycle has a contingent effect on the efficacy of some purchasing practices but not on others. Interestingly, the results suggest that the profit-maximization framework is capable of explaining only some purchasing decisions but not others; firms adopt certain purchasing practices in certain product life cycle stages, even when these practices have no apparent effect on purchasing performance. This raises a need for an alternative framework to profit-maximization, to better understand purchasing decision making
Originality/value – The paper pioneers an empirical examination of how product life cycle moderates the relationship between purchasing practices and purchasing performance. The paper presents novel insights on the inadequacy of the rational profit-maximization framework to explain purchasing decision making. Furthermore, the paper presents testable propositions on the role of institutional factors that are potentially driving purchasing decision making in managing the product life cycle contingency
چکیده
هدف- این مطالعه دو هدف را در نظر دارد. اولا، بررسی نقش احتمالی چرخه عمر محصول بر کارآمدی فعالیت های خرید. دوما، استفاده از نتایج تحقیق اول به منظور بررسی صلاحیت چارچوب بیشینه سازی منفعت برای توضیح تصمیم گیری های خرید. تحقیق دوم با شواهد رو به رشد مرتبط با نقش عوامل نهادی در توضیح فعالیت های مدیریت زنجیره تامین ترغیب می شود.
طرح/ روش شناسی/ رویکرد- داده های بررسی یک نمونه از شرکت های تولید کننده آمریکای شمالی، در چهار بخش صنعتی استاندارد با استفاده از شیوه رگرسیون خطی و ANOVA به منظور ارزیابی فرضیه ها، تحلیل شدند.
یافته ها- نتایج بیانگر این است که چرخه عمر محصول اثری احتمالی بر کارآمدی برخی از فعالیت های خرید دارد و در برخی از فعالیت های دیگر خرید ندارد. نکته جالب این است که نتایج بیانگر توانمندی چارچوب بیشینه سازی منفعت در توضیح برهی از تصمیم گیری های خرید است، اما در تصمیم گیری های خرید دیگر نقشی ندارد. شرکت ها در مراحل چرخه عمر محصول مشخص فعالیت های خرید مشخصی را اتخاذ می کنند، حتی وقتی این فعالیت ها هیچ تاثیر مشخصی بر عملکرد خرید نداشته باشد. این مساله نیاز به یک چارچوب جایگزین را برای بیشنه سازی منفعت مطرح می سازد تا تصمیم گیری های خرید بهتر درک شوند.
منشا/ ارزش- این مقاله در زمینه بررسی تجربی نحوه میانجیگری رابطه بین فعالیت های خرید و عملکرد خرید توسط چرخه عمر محصول پیشگام است. این مقال بینش های جدیدی را در زمینه ناکافی بودن چارچوب بیشینه سازی منفعت در توضیح تصمیم گیری خرید عرضه می کند. علاوه براین، این مقاله پیشنهادات قابل آزمایشی را در زمینه نقش عوامل نهادی عرضه می کند که به صورت بالقوه محرک تصمیم گیری خرید در مدیریت وابستگی چرخه عمر محصول است.
واژگان کلیدی: خرید، چرخه عمر محصول، مدیریت چرخه تامین، وابستگی
1-مقدمه
مجموعه فزاینده ای از متون علمی سعی در درک فعالیت های خرید اصلی زنجیره تامین دارند که محرک عملکرد عملیاتی شرکت ها است ( هامر ،2001؛ فیلد و میل، 2008). رابطه بین فعالیت های خرید و عملکرد خرید بر مبنای دو نگرش مجزا است: نگرش های جامع ( بهترین فعالیت) و احتمال ( بهترین انطباق). نگرش جامع مجموعه ای از فعالیت ها را ترغیب می کند که بر پیدا کردن کاربرد سفارش جداجدا و تاثیر مشابه بر سازمان ها با محیط ها و مشخصات مختلف دلالت دارد ( ترنت و مونکزا، 1998؛ شین و همکاران، 2000؛ استنلی و ویسنر، 2001). نگرش احتمال در مورد انتخاب سنجیده تر و واریانس در کاربرد فعالیت ها بحث می کند که تحت تاثیر ماهیت سازمان و محیط عملیاتی آن قرار می گیرد ( دایر و همکاران، 1998؛ کاکس و همکاران، 2003). نظریه پردازی دو نگرش به دو شیوه متفاوت اما اغلب غیرواضح است.
استنلی و ویسنر ( 2001) در دامنه گسترده ای صنایع داده هایی را گردآوری کردند و نتیجه گیری های جامع در مورد بهره های عملکرد از ملاقات های منظم با تامین کنندگان، ارزیابی تامین کننده رسمی ، تایید تامین کننده و فعالیت های خرید دیگر بدست آوردند. اخیرا مطالعه ای در مورد توسعه تامین کننده توسط هومپریس و همکاران ( 2004) دریافت که فعالیت هایی از قبیل ارتباطات موثر و ارزیابی تامین کننده به شکلی مثبت بر عملکرد خریدار-تامین کننده تاثیر می گذارد. یافته های آنها با هیچ احتمالی شرطی نشد یا به صورت خرید و فروش تامینی درنیامد. برعکس، مطالعات دیگر به کرات رویکرد بهترین فعالیت را در بهبود عملکرد رد کرده اند. برای مثال، کاکس و همکاران ( 2003) برضد بهترین فعالیت مدیریت اشتراکی تامین کننده بحث می کنند و روابط قدرت ها، عدم قطعیت و اختصاصی بودن دارایی را از عوامل احتمالی ای می دانند که مانع از اثرات عملکرد فعالیت های مشارکتی می شود...