Abstarct
One way of studying emotions which is sensitive to cultural differences is to analyze the vocabularies people use to describe their own and other’s emotions, which can be called the local emotionology. Wittgenstein’s concepts of language game and family resemblance can be used in this project. The result of research in this mode is a three-factor account of emotions, involving bodily perturbations, judgments of meanings, and the social force of emotion displays. This treatment of a psychological phenomenon is typical of recent conceptions of psychology as a hybrid science, linking cognitive, cultural, and physiological phenomena. It can be seen as a further development of the cognitive account of emotions that has appeared in the last century
چکیده
یکی از روش های مطالعه احساسات که نسبت به تفاوت های فرهنگی حساس است، تجزیه و تحلیل واژگانی است که مردم برای بیان احساسات خود و دیگران به کار می گیرند، که می توان آن را احساس شناسی محلی نامید. مفاهیم Wittgenstein درباره بازی زبان و تشابه خانوادگی را می توان در این پروژه مورد استفاده قرار داد. نتیجه پژوهش در این حالت یک شرح سه گانه از احساسات خواهد بود که شامل اختلال بدنی، داوری معانی، و نیروی اجتماعی نمایش های احساسی است. این رفتار یک پدیده روانی نمونه ای از مفاهیم اخیر روانشناسی به عنوان یک دانش مختلط پیوند دهنده پدیده های شناختی، فرهنگی و روانی می باشد. این موضوع می تواند به عنوان گسترش بیشتر بیان شناختی احساسات در نظر گرفته شود که در قرن اخیر به چشم می خورد.
واژگان کلیدی:احساس شناسی، روانشناسی مختلط، معانی، نیروی اجتماعی، ویتگنشتاین
1-مقدمه
احساسات از یک نقطه نظر فلسفی و روانی، عبارات نظری نیستند، آنها ارتباطات و وابستگی های عملی را در بر دارند، و با آمادگی انجام کار مرتبط می باشند. از آنجاییکه احساسات، نگرش های قابل سنجشی هستند که موضع کیری مثبت و یا منفی نسبت به هدف دارند، همچنین آنها هم اقدام به انجام کار و هم تمایل به انجام کار به شیوه ای متناسب با ارزیابی را در بر دارد Ben-Ze’ev (2002, p. 84).
در بخش نخست این مقاله، اسم یا کلمه "احساس " را برای شرح موضوعاتی که در بحث های مواردی از قبیل عصبانیت، حسادت، لذت، و غیره بوجود می آیند، اما نه برای مواردی مانند انزجار، درد و غیره، بکار خواهم برد. به هر حال، با پیشرفت بحث و استدلال آشکارتر می شود که کاربرد کلمه "احساس"به عنوان یک اسم، تنها با توجه به نقش دستوری اش ، پر از مفاهیم گمراه کننده می باشد، که موردی برای for dropping it from(؟)بحث درباره این تجارب ارزشمند انسانی، از قبیل عصبانی بودن، عشق ورزیدن، غبطه خوردن، و غیره پدید خواهد آمد. در عوض از شکل های صفتی و قیدی هم ریشه استفاده خواهم نمود. این شکل ها برای بیان شرایط آنچه انجام می دهیم، نسبت به اشاره به آنچه ممکن است در بر بگیریم یا حالتی که ممکن است در آن باشیم، استفاده می شوند. عصبانی بودن، حسود بودن، شرمنده بودن بیشتر به عمل فرد شبیه است تا ویژگی فرد. گیلبرت رایل(1949،ص98) نظر مشابهی را درباره خلق و خو مطرح کرد. او بیان کرد که خلق و خویی مانند غمگینی مجموعه ای از تمایلات به حس، انجام و گفتن انواع مشخصی از چیزها است. هر جزئی از خلق و خو،بخشی ضروری از غمگین بودن است…