پیش گفتار
فرآيند توسعه شامل سياست گذاري ، برنامه ها ، طرح ها و پروژه ها است و برنامه ريزي ، خود فرآيندي پويا و دائمي است كه ارتقاء و اعتلاي آن منوط به امكان دستيابي به مباني نظري و سياست هاي استراتژيك از يكسو و تعيين نقاط قوت و ضعف نتايج و يافته هاي مطالعاتي ، طراحي ، مهندسي و دستاوردهاي اجرايي از سوي ديگر است ليكن تحقق اين امر مستلزم فراهم نمودن ، زمينه هاي لازم و از آن جمله سنجش دقيق روندها و فرآيندهاي پيموده شده از طريق گردآوري داده ها و اطلاعات مرتبط با قلمرو مورد بحث ، تدوين و سنجش شاخصها ، پايش و ارزيابي كليه اقدامات ، از اولين مراحل انجام مطالعات ، طراحي ، تصميم سازي ، سياست گذاري و به طور كلي برنامه ريزي مشاركتي تا رديابي مراحل اجرايي و حتي بعد از اجرا مي باشد.
در چنين فضايي است كه تحليل و ارزيابي كاركرد و عملكرد مجموع اجزاء و حلقه هاي روابط به هم پيوسته و نظامند موضوع ، امكان پذير مي گردد و تحليل داده ها و اطلاعات حاصل از پايش ، امكان ارزيابي و قضاوت نهايي را ميسر مي سازد.
ارزيابي، تعيين ميزان انطباق برنامه با مسير تعيين شده و نماياندن نقاط ضعف و قوت آن ميباشد و نتيجه ارزيابي ميتواند تصويري شفافتر، از چگونگي فعاليتها را به مديران و مجريان ارائه نمايد تا آنها بتوانند آگاهانه تصميمات لازم را در جهت تقويت و يا اصلاح و ادامه برنامه بگيرند. در حقيقت دليل متقن ارزيابي فراهمآوري شالودهاي براي تصميمگيري درست ، درباره وضعيت آغازين تغييرات مورد مشاهده و يا وقوف بر برنامهها ميباشد. ايجاد عقلانيت براي تغييرات سازماني و كاركنان ، آمادهسازي براي تدارك پيشنيازها ، جهتدهي به برنامهريزيها و بنيان نهادن يك نظارت فراگير و جامع از مهمترين اهداف ارزيابي ميباشد.
با عنايت به اينكه از مشكلات برنامه ريزي در كشورمان ضعف در پايش و ارزيابي پروژه ها و تمهيدات بكار گرفته شده و در نتيجه فراهم نبودن زمينه تصحيح اشتباهات و اصلاح سياستها و اقدامات در دست اجرا مي باشد انتظار مي رود با تقويت نظامهاي پايش و ارزيابي برنامه ها و طرحها در سطوح و قلمروهاي مختلف روز به روز روند انجام اصلاحات همه جانبه در شرايط توسعه اجتماعي ، اقتصادي و زيست محيطي كشور سرعت بيشتري پيدا نمايد.
مقدمه
تصمیمگیری آگاهانه و منطقی متولیان، موفقیت یا شکست تمامی پروژههای خرد و کلان عمرانی یا اقتصادی را تضمین میکند. مقدمه این تصمیمگیریهای آگاهانه انتخاب فرآیندی جامع و مؤثر بهمنظور مسالهیابی و انتخاب راهحل مناسب آن مساله است. گردآوری کامل و صحیح اطلاعات، در گام مسالهیابی یا شناخت همچون متدولوژی بسیاری از راهبردهای مشابه مدیریت و پایش پروژهها، بسیار حائز اهمیت است. از دیگرسو علیرغم تکنیکهای متنوع حل مساله، توجه به تکنیک مناسب هر موضوع و بهکارگیری سطح مناسبی از خلاقیت راهگشا و حیاتی است.
یکی از مهمترین نیازهای مدیران و متولیان برای تصمیمگیری آگاهانه، بهکارگیری تکنیک مقایسه و ارزیابی فنی و اقتصادی طرحهاست که انتخاب از میان مجموع راهکارها بر اساس حداقلهای مورد پذیرش، شرایط مطلوب اقتصادی و کارایی مناسب فنی تلقی میشود.
بنابراین هر پروژه مالی یا عمرانی باید پيش از اجرا، مورد ارزیابی قرار گیرد یا امکانسنجی شود. فرآیند امکانسنجی نیز بهمنظور ارزیابی قابلیت تامین خواستههای طرح و شناخت پیشنیازها انجام میپذیرد. در ارزیابیهای مالی در فضای اقتصاد مهندسی از روشهای ریاضی که بر پایه ارزش زمانی پول، تعادل بین بهره و نرخهای رشد میباشد- برای سادهکردن مقایسهها و شفافساختن آن برای مدیران استفاده میشود. اما ارزیابیهای فنی حائز دشواریهایی بیشتر است و این صعوبت در ترکیب ارزیابیهای فنی و اقتصادی بیشتر میشود.
اصولاً جنبههای فنی بسیار متنوعی در یک طرح دخیل هستند. روش اجرا، نیروهای انسانی، مواد اولیه، انرژی، ایمنی و ... برخی از موارد مشترک قابل طرح هستند که با توجه به تنوع آن، انتخاب روش مناسب برای ارزیابی دقیق و منطقی را پیچیده میکند.
به عبارت دیگر، ارزیابیهای فنی دارای گستره وسیعی از انواع حالتهای تصمیمگیری است. در هر تصمیمگیری فضای تصمیمسازی بهصورت پیوسته یا گسسته است. از سویی دیگر ممکن است این تصمیمگیری تکمعیاره یا چندمعیاره باشد که در عین حال این معیارها میتوانند بهصورت کمی، کیفی یا تلفیقی از چند حالت مختلف باشند. آنچه در این مقطع اهمیت کلیدی مییابد این است که معلوم گردد ارزیابیهای فنی و اقتصادی با ویژگیها و پیششرطهایی که پیشتر اشاره شد با چه کیفیتی در طرحهای مالی و عمرانی کشور بهکار گرفته میشود و جایگاه آنها نزد تصمیمگیرندگان و مدیران ارشد چگونه است. چون این روزها در سطح پروژههای درونشهری و برونشهری کشور، قید "فوریت" به بخش جدانشدنی طرحها تبدیل شده است. بیتردید هیچیک مخالف به سرانجامرساندن بهموقع و قانونمند پروژهها نیستیم و برنامهریزی و کنترل پروژه را جزء لاینفک آن میدانیم. هنوز هم یادگارهای نابسامان زیاد از پروژههایی که بهرهبرداری و اتمام آن بعضاً تا چند دهه به درازا کشیده در سراسر کشور به چشم میخورد و وجدان بیدار مهندسی کشور را میآزارد. لیکن قید فوریت و اهتمام به اتمام طرح در زمان مقرر باید مختص مراحل مشخص طرح و اجرا باشد، نه آنکه از خلق ایده و طرح تا بهرهبرداری آن در یک ظرف آنهم بهصورتی فشرده بیان شود.
این روزها بسیاری از ما درک مشترکی از طرحهای مطالعهنشده یا کممطالعهشده داریم. متأسفانه بزرگترین قربانی در چنین فضای دستپاچهای امکانسنجی و ارزیابیهای فنی و اقتصادی بهمنظور آغاز پروژههاست. اول، از آن جهت که فرآیند منطقی گردآوری اطلاعات و طبقهبندی منطقی آن بهمنظور حصول تصمیمی آگاهانه عموماً فرآیندی زمانبر است و دوم، آنکه تصمیمگیری بدون طی مقدمات تصمیمسازی عموماً حکم دستوری مییابد که به نوبه خود حکم را قبل از فضای کارشناسی صادر کرده است و عملاً کسی انتظار پاسخ جدید یا راهکار متعالی را ندارد بلکه صرفاً توجیه طرح را طلب میکنند. واژه طرح توجیهی این روزها شاید مشتریهای زیادی برای خود دارد. حال بپندارید آیا کسی انتظار دارد نتیجه چنین ارزیابی، رد عملکرد پیشنهاد طرح شده- آنهم با قید فوریت- باشد.
اما آنچه در این مجال، فارغ از هیجانات حاکم بر برخی پروژهها میتوان طرح کرد، لزوم تسری ارزیابیها در اجزای پروژه میباشد. زیرا همانگونه که در سطوح کلان ارزیابیهای فنی و اقتصادی میتوانند راهگشا و تصمیمساز باشند، در اجزای پروژه نیز استفاده از آنها رویکردی منطقی و پربار به طرح خواهد داد. بهعنوان نمونه، احداث راه یا راهآهنی ارتباطی میان دو شهر بنا به تقاضای بار و سفر امکانسنجی شده و با معیارهایی چون هزینههای احداث، هزینههای بهرهبرداری، درآمد ناشی از جابهجایی بار و مسافر، سهولت ارتباط، توسعههای آتی و ... مقایسه دقیق فنی و اقتصادی شده است که خروجی آن استخراج یک کریدور بهینه ارتباطی جهت شروع مطالعات مراحل تکمیلی باشد؛ این مرحله در کلان پروژه راهگشا و مؤثر میباشد. لیکن آیا اجزای طرح و اجرا بینیاز از ارزیابیهای فنی و اقتصادی میان گزینهها محتمل است؟
در مثال فوق شاید ابنیه مهمی چون پل و تونل در قالب احداث مسیر مفروض وجود داشته باشد در این صورت بهنحو معمول مقایسهای در حد یک جدول و شاید مشروحهای چندصفحهای آنهم صرفاً با ملاحظات طراحی و هزینهای انجام پذیرد که نهتنها کافی نیست که عموماً پوششدهنده کمتر از 50 درصد الزامات چنين طرحی خواهد بود.
در طرحهای مختلف دیگر و پروژههای متفاوت نیز میتوان این مثال را تسری داد. آنچه بهصورت مناسب میتوان خواستهای کارفرما و بهرهبرداران را به صورت توأم تأمین کند و در بهکارگیری منابع اعم از منابع مالی، انرژی، مواد اولیه و نیروی انسانی توازن و تعادل ایجاد کند شبکهای از ارزیابیهای فنی و اقتصادی بههمپیوسته است که در ارتباطی تعاملی زیرمجموعه طرح را از ارزیابیهای مقدماتی که زمینهساز سیاستگذاری و توجیه طرح بوده، تأثیرپذیر کند.
در این شبکه ارزیابیها میبایست وزن حاکم میان معیارهای مختلف در حدی منطقی حفظ گردد چراکه بهعنوان نمونه اگر معیار ايمنی در کلان طرح بر معیار زیبایی یا روش اجرا ارجحیت داشته باشد این ایده طرح باید در کلیه اجزای پروژه نیز بهنحو مثبت انعکاس یابد.
درصورت به کارگیری از چنین مجموعه ارزیابی های پیوسته که حائز مشخصات مورد اشاره یک ارزیابی جامع باشد میتوان انتظار داشت تا ضمن ارتقای شاخص ارزش پروژه به صورت کمی و کیفی دیگر ساختارهای نظاممند مدیریت همچون برنامه ریزی و کنترل پروژه و مهندسی ارزش نیز با سرعت و سهولت بیشتری در طرح استقرار یابد. زیرا سیستم کلی و اجزای طرح ضمن حفظ پیوستگی و همراستایی دارای تعاریف مشخص و معیارهای شفاف طرح هستند که خود زمینهساز بهبود مستمر و پایش بیدرنگ است.