چکیده
کاربرد مکرر اصطلاح "جنگ نیابتی" حاکی از جایگاه برجستهی آن در تحقیقات آکادمیک در مورد روابط بینالملل است. بکارگیری مجزای قدرت نرم و قدرت سخت هر کدام به تنهایی در سالهای اخیر ناموفق بوده است. بر این اساس، شکستهای بزرگ در طی جنگهای کلاسیک، گرایشها را به سوی جنگهای نیابتی افزایش داده است. با بروز بهار عربی در اوایل سال ۲۰۱۱، سوریه توسط گروههای مخالف مختلف رو به ویرانی نهاد و به سوی خشونت وحشتناکی رهسپار شد. دولت اوباما، با خودداری از تجربه تلخ بوش در عراق و افغانستان، از مداخله مستقیم در سوریه اجتناب کرده و در عین حال موفق به تامین بزرگترین حمایت لجستیکی برای گروههای شورشی در این کشور شد. این بار ایالات متحده سعی کرد تا سیاستهای خود در سوریه را با استفاده از جنگ نیابتی تحقق بخشد. هدف از این تحقیق، بررسی دلایل استفاده از جنگ نیابتی در سیاست اعمالی آمریکا در سوریه در چارچوب کلی رئالیسم یا واقع گرایی تهاجمی است. به عنوان یک فرضیه، اینچنین به نظر میرسد که رویکردهای جدید در مورد جنگ نیابتی میتواند به طور کلی با توجه به مفهوم برادری و منطقهای مورد نظر در خصوص قدرت هوشمند تفسیر شود.
۱-مقدمه
بشر، قدرت و جنگ به ندرت در تمام طول تاریخ از هم جدا میشوند. در حقیقت جنگ به عنوان جانشین فعل "خواستن" در اصطلاحات انسانی مطرح میشود. منابع محدود کنندهی قدرت، به نحوی اجتناب ناپذیر جنگها را در زندگی اجتماعی و سیاسی بشر به وجود آوردند....