Abstract
Effective communication between international business partners is critical for global success. Underlying national and organizational cultural differences in international business relationships creates hurdles to effective communication, hindering performance. To assist managers in understanding this issue, a model of communication effectiveness for international relationship development, derived from industry examples, theory, and a dataset consisting of 123 qualitative interviews conducted with American, Canadian, Chinese, and Japanese managers is presented. Further, in order to assist managers in the task of developing more effective communications, a six-step process aimed in directing managerial action is presented. By proactively managing its communications, a firm can develop stronger international business relationships facilitating the rapid response to market opportunities and challenges
چكيده
ارتباط مؤثر مابين شركاي تجاري بينالمللي براي موفقيت جهاني حياتي است. تفاوتهاي فرهنگي سازماني و ملي اساسي در روابط تجاري بينالملل، موانعي براي ارتباط مؤثر ايجاد ميكند كه عملكرد را به تأخير مياندازد. براي كمك به مديران جهت درك اين موضوع، يك مدل اثربخش ارتباطي براي توسعه رابطه بينالملل، ناشي از نمونههاي صنعتي، نظريه و پايگاهدادهاي شامل 123 مصاحبه كيفي انجام شده با مديران آمريكايي، كانادايي، چيني و ژاپني، ارائه شده است. همچنين، جهت كمك به مديران در خصوص توسعه ارتباطات مؤثرتر، يك فرايند شش مرحله براي هدايت اعمال مديريتي، ارائه شده است. با مديريت پيشگستر ارتباطات يك شركت، آن شركت ميتواند روابط تجاري بينالملل قويتري ايجاد كند كه به پاسخ سريع به فرصتها و چالشهاي بازار كمك ميكند.
1-مقدمه
ارتباطات، متضمن اثربخشي هماهنگ فعاليتهاي مبادله، و ارائه روابط قوي است كه منجر به عملكرد بهبود يافته ميشود (دوير، سچور و اُوه، 1987؛ نوين، 1995). بدون ارتباطات ميان سازماني مؤثر، يادگيري در ميان شركا كاهش مييابد و اثربخشي درازمدت اين رابطه ممكن است آسيب ببيند. ارتباطات متضمن اين است كه چارچوب فرهنگي ويژهاي وجود دارد كه امكان «تفسير» معني جاري در ارتباطات بوسيله گيرنده جهت حفظ قصد واقعي ارتباطات را فراهم ميكند (كيم، 1991). هنگامي كه شركاي تجاري از فرهنگهاي مختلف (ملي و سازماني) ناشي ميشوند، ناسازگاري فرهنگي اصلي در الگوهاي ارتباطي، موانعي براي توسعه روابط تجاري جهاني مؤثر، ايجاد ميكند (كيم، 1991؛ موهر و نوين، 1990). امروزه، مديران به مبارزه با موانع ارتباطي در روابط بينالملليشان، ادامه ميدهند. نبود فرايندي جهت بررسي موضوات ارتباطي، فاصلهاي در اين ادبيات را نشان ميدهد...