Abstract
Unlike organisms in test tubes and Petri dishes,humans generally know when they take part in a research study. As a result, respondents often behave in ways to please the researcher,avoid embarrassment, or “look good”. In sodoing, respondents misrepresent their true preferences, resulting in social desirability bias (SDB). SDB is a complex and multidimensional construct caused by self-deception (anoverly favorable self-image), and impression management (Fisher and Katz 2000). Social scientists are keenly aware of the SDB issue and have developed a number of methods to minimize its influence.In the case of economic experiments, SDB is often thought to be mitigated with the use of monetary payments meant to increase the saliency of the task. However, the most widely used approach to detect and control for SDB in social science research is to investigate correlations between measures of SDB using psychometric scales and people’s behaviors,or answers to survey questions. SDBscales are constructed by asking a series of questions designed to determine if respondents say they engage in an activity that is socially desirable, but that is thought to rarely be acted on. For example, one question might ask whether the respondent agrees that they“have never intensely disliked anyone.” How-ever, most people have harbored an intense dislike for someone (e.g. an anonymous journal referee), but face social pressure to refrain from admitting or acting upon such feelings.Someone who agrees with the above statement is, in all likelihood,not telling the truth; they are misrepresenting their true feelings to provide a socially-desirable answer. An SDB scale or score is obtained by aggregating an individual’s responses to several such questions.The typical view is that, “… a significant correlation between scores on the [social desirability] scale and a target construct scale suggests that the data are confounded because of the respondent’s desire to answer in socially desirable ways, thereby seriously weakening the validity of the findings. Conversely, a low correlation suggests that the measure is relatively free of SDB,” (King and Bruner 2000,p. 88). We disagree. Rather than interpreting the low correlation between an SDB scale and behavior as evidence of a lack of SDB,we argue that such a finding can result as an artifact of the hypothetical context in which behaviors and attitudes are often measured. In this paper, a conceptual model of socially desirable behavior is developed, which shows that common interpretations of SDB scales may be misleading. We show that in hypothetical situations,where there is little or no cost to displaying socially desirable behavior, that such a view need not be true. As a result, utilizing SDB scales to neutralize SDB is unlikely to be completely effective, and therefore we discuss an alternative method that can be used in this regard – inferred valuation
چکیده
انسانها برخلاف موجودات زنده ی لوله های آزمایشگاهی و ظروف کشت میکروب عموما آگاهانه در یک پژوهش تحقیقاتی شرکت می کنند. در نتیجه، شرکت کنندگان به گونه ای رفتار می کنند تا رضایت محقق را جلب سازند، باعث شرمندگی نبوده و یا به اصطلاح «خوب به نظر برسند». با این کار، شرکت کنندگان علایق خود را آنگونه که واقعا هست بروز نمی دهند که این امر به تمایلات مطلوبیت اجتماعی (SDB) منجر می شود. تمایلات مطلوبیت اجتماعی ساختاری پیچیده و چندبعدی است که از خودفریبی (تصور فوق العاده مطلوب از خویشتن) و مدیریت ادراک نشأت می گیرد (فیشر و کاتز، 2000). دانشمندان علوم اجتماعی کاملا از موضوع تمایلات مطلوبیت اجتماعی آگاه بوده و روشهایی جهت کاهش تأثیرات آن ارائه داده اند.
در مورد تجربیات اقتصادی، اغلب تصور می شود تمایلات مطلوبیت اجتماعی را می توان با استفاده از پرداختهای پولی جهت افزایش برجستگی و اهمیت کار مورد نظر کاهش داد. با این حال، روشی که برای تشخیص و کنترل تمایلات مطلوبیت اجتماعی در تحقیقات علوم اجتماعی بیشترین کاربرد را دارد بررسی همبستگی بین اندازه های تمایلات مطلوبیت اجتماعی با استفاده از مقیاسهای روان سنجی و رفتار افراد و یا پاسخ هایی است که به سوالات تحقیق داده شده است. مقیاسهای تمایلات مطلوبیت اجتماعی بر اساس مجموعه سوالاتی طراحی می شوند تا مشخص سازند که آیا شرکت کنندگان اظهار می کنند که در فعالیت مطلوب اجتماعی شرکت می کنند یا خیر ولی در عمل به نظر می رسد که چنین نیست. برای مثال، یکی از این سوالات می تواند این باشد که آیا شرکت کننده با این جمله موافق است که «آنها هرگز از کسی متنفر نبوده اند». بااین وجود، اکثر افراد حداقل از یک نفر متنفرند (مثلا داور مقالات در یک مجله) اما به دلیل مواجهه با فشار اجتماعی از پذیرش یا اقدام بر اساس این حس خودداری می کنند. با این حال اگر هم کسی با این جمله موافق باشد حقیقت را نخواهد گفت؛ آنان، حس واقعی خود را به گونه ی دیگری نان می دهند تا پاسخی ارائه دهند که از نظر اجتماعی مطلوب است. یک مقیاس یا امتیاز تمایلات مطلوبیت اجتماعی از طریق جمع آوری پاسخهای فرد به چندین نمونه سوال از این دست حاصل می شود.
دیدگاه معمول این است که «...همبستگی معنادار بین امتیازات مربوط به مقیاس [درجه ی مطلوبیت اجتماعی] و مقیاس ساختار هدف نشان می دهد که داده های حاصل، دچار آشفتگی و بی نظمی هستند چرا که شرکت کنندگان به گونه ای پاسخ می دهند که از نظر اجتماعی مطلوب به نظر برسد در نتیجه اعتبار یافته ها به شدت کاهش می یابد. بر عکس، همبستگی ضعیف نشان می دهد که اندازه گیری ها تا حدودی فارغ و جدای از تمایلات مطلوبیت اجتماعی به دست آمده اند» (کینگ و برونر 2000، ص 88). ما با این مطلب مخالفیم. ما بجای تعبیر همبستگی ضعیف بین مقیاس تمایلات مطلوبیت اجتماعی و رفتار به عنوان نشانه ای بر عدم وجود تمایلات مطلوبیت اجتماعی، معتقدیم که چنین نتیجه ای می تواند محصولی فرعی و مصنوع از بافت فرضی باشد که اغلب، رفتارها و نگرشها را در آن مورد ارزیابی اندازه گیری قرار می دهیم. در این مقاله، مدلی مفهومی از رفتار مطلوب اجتماعی ارائه شده است که نشان می دهد که تعبیرهای معمول از مقیاسهای تمایلات مطلوبیت اجتماعی ممکن است گمراه کننده باشند. ما نشان می دهیم که در موقعیتهای فرضی، یعنی جاییکه بروز رفتار مطلوب اجتماعی هیچ هزینه ای در بر ندارد، لزومی ندارد که چنین دیدگاهی درست باشد. در نتیجه، بعید به نظر می رسد که کاربرد مقیاسهای تمایلات مطلوبیت اجتماعی جهت بی اثر کردن تمایلات مطلوبیت اجتماعی مؤثر واقع شود و در نتیجه روش دیگری را پیشنهاد می دهیم که می تواند در این مورد به کار گرفته شود- این روش «ارزش گذاری استنباطی» است.
1-مقدمه
سابقه و چهارچوب مفهومی
با در نظر گرفتن این عقیده ی عام که همبستگی بین مقیاسهای تمایلات مطلوبیت اجتماعی و ساختارهای دیگر، اندازه ی تمایلات مطلوبیت اجتماعی است در ابتدا این سوال را مطرح می کنیم که چنین ارتباطاتی دقیقا چه نکته ای را در مورد سطح کلی تمایلات مطلوبیت اجتماعی منتقل می کنند. در نظر بگیرید که B نشان دهنده ی شدت رفتار مطلوب اجتماعی مشخص شده در ترجیحات و علایق یک مصرف کننده در یک آزمایش/ تحقیق باشد. مثلا، B می تواند تعداد دفعاتی را نشان دهد که فرد به تحقیقی پاسخ داده است که مغایر ترجیحات و علایق واقعی وی بوده است. در نظر بگیرید که V (B) تابع نشانگر کاربرد استنباط های فرد از رفتار باشد. فرض کنید که V(B) با سرعت نزولی به سمت یک نقطه، B max در حال افزایش باشد. بنابراین، تأثیر جانبی B بر روی V برای سطوح پایین B مثبت است اما در B max برابر صفر بوده و پس از آن کاهش می یابد. این فرضیات نشان می دهند که افراد از بروز برخی رفتارهای مطلوب اجتماعی لذت می برند اما ابراز بیش از حد چنین رفتاری نامطلوب است. این در موردی رخ می دهد که فرد مورد مطالعه می خواهد حس خوبی داشته باشد اما نمی خواهد حسش دروغین و قلابی به نظر برسد…