Abstract
This paper investigates the impact of stock market developments on oil and electricity demand of OECD member countries. We conduct different panel data methodologies and use annual data ranging from 1996 to 2011. The overall findings substantiate that income, real prices, size of the stock market and liquidity are important determinants for both oil and electricity demand. We also compute long-run elasticity coefficients by using a simple Partial Adjustment Model (PAM) and find that the long run elasticity coefficients are larger than the short run parameters. Moreover, our results show that the demand for oil and electricity is inelastic with respect to both own real price and real income over the short-run and the long-run. From a policy making perspective, the findings suggest that potential policy tools to reduce energy consumption may not be useful as the demand for energy is inelastic with respect to energy prices. Our results also manifest that although stock market deepening variables do not have a large effect on energy use as energy price and economic growth have, market size and liquidity significantly affect energy consumption. Therefore, energy demand estimations based on solely energy price and income may be inaccurate when some stock market development indicators are excluded. The empirical findings of this paper provide further insights for policy makers, energy companies and energy economists in terms of demand management policies and pricing decisions
چکیده
این مقاله به بررسی تاثیر تحولات بازار سهام در تقاضا نفت و برق کشورهای عضو OECD می پردازد. ما روش های داده های پانل های مختلف را انجام می دهیم و از داده های سالانه از سال 1996 تا سال 2011 استفاده می کنیم. یافته های کلی اثبات می کنند که درآمد، قیمت واقعی، اندازه بازار سهام و نقدینگی عوامل مهم برای تقاضای نفت و برق می باشند. ما همچنین ضرایب کشش بلندمدت را با استفاده از یک مدل تعدیل جزئی ساده (PAM) محاسبه کردیم و دریافتیم که ضرایب کشش بلندمدت بزرگتر از پارامترهای کوتاه مدت هستند. علاوه بر این، نتایج ما نشان می دهد که تقاضا برای نفت و برق با توجه به قیمت واقعی خود و درآمد واقعی در کوتاه مدت و بلند مدت بی کشش است. از دیدگاه سیاست گذاری، یافته ها نشان می دهند که ابزار سیاست بالقوه برای کاهش مصرف انرژی مفید نخواهد بود چون تقاضا برای انرژی با توجه به قیمت های انرژی بی کشش است. همچنین این نتایج آشکار می کند که اگر چه متغیرهای تعمیق بازار سهام در مصرف انرژی آنگونه که قیمت انرژی و رشد اقتصادی اثر دارند، اثر زیادی ندارند، اندازه بازار و نقدینگی به طور قابل توجهی بر مصرف انرژی تاثیر می گذارند. بنابراین، برآورد تقاضای انرژی صرفا بر اساس قیمت انرژی و درآمد هنگامی که برخی از شاخص های توسعه بازار سهام استثنا شوند ممکن است نادرست باشد. یافته های تجربی این مقاله بینش بیشتری را برای سیاست گذاران، شرکت های انرژی و اقتصاددانان انرژی از لحاظ سیاست مدیریت تقاضا و تصمیمات قیمت گذاری به همراه دارد.
1-مقدمه
بازار سهام فشارسنج یک اقتصاد است چرا که قیمت های بازار منعکس کننده انتظارات سرمایه گذاران در چشم انداز اقتصادی آینده هستند. تحولات بازار سهام کمک می کند تا به رشد اقتصادی بالاتر با ارائه درآمد اضافی، افزایش انباشت سرمایه و تنوع خطرات دست یابیم. رشد اقتصادی نیز بطور قابل توجهی به انرژی وابسته است از آنجا که تولید شرکت ها و مصرف خانوار به طور مستقیم به مصرف انرژی، به ویژه به مصرف نفت و برق مربوط هستند. بنابراین، ارتباط قابل توجهی بین مصرف انرژی و تحولات بازار سهام وجود دارد...