Abstract
Purpose– This paper seeks to explore the role that Information and Communication Technologies (ICT) plays in the processes of product innovation and marketing – as an element that strengthens the cooperation and communication among agents within the innovation project, reducing the obstacles to innovation and enhancing the development of differentiated products as well
Design/methodology/approach– The study of a sample of 2,038 companies from all sectors of economic activity in Catalonia allows the contrast of initial hypotheses and establishes a profile of an innovative company based on the significant relationships that exist between innovation and ICT use in marketing and cooperation
Findings– Two ideas stand out from the analysis. First, intensive ICT use in marketing makes the company more innovative, as it perceives that its usage breaks down barriers to innovation and speeds up processes that in turn become more efficient. Second, increasing ICT use in marketing encourages company predisposition to collaborate with and integrate particular agents within the business environment in the development of the innovation process, improving the degree of adaptation of the new product to market demands
Research limitations/implications– The use of dichotomic scales to measure variables, or restricting the study sample to any type of new product regardless of its degree of novelty or intangibility in company and market terms perhaps limits the usefulness of the paper
Practical implications– The study shows the relationship between ICT use, cooperation and the innovation process
Originality/value– This study offers important contributions, and draws conclusions for those directors involved in the development of new products. A new framework is presented for identifying the role that intensive ICT use in marketing plays as an element that strengthens the cooperation and communication relationships in new product development processes. On the other hand, the application of the CHAID analysis allows us to identify the principal traits that define an innovation company
چکیده
هدف- این مقاله تلاش دارد که نقشی که فناوری های اطلاعات و ارتباط (ICT) در فرآیند های بازاریابی و نوآوری تولید ایفا می نماید- به عنوان عنصری که همکاری و ارتباط میان عامل ها در پروژه نوآوری را تقویت می کند، و موانع برای نوآوری را کاهش می دهد و همچنین توسعه کالا های متفاوت را بهبود می بخشد بررسی کند.
طراحی/متدولوژی/رهیافت- مطالعه نمونه ای از 2038 شرکت از تمامی بخش های فعالیت اقتصادی در کاتالونیا اجازه تقابل فرضیه های اولیه را می دهد و پروفایلی از یک شرکت ابداعی بر پایه روابط مهمی که بین نوآوری و کاربرد ICT در بازاریابی و همکاری وجود دارند را بنا می نهد.
یافته ها- دو ایده از آنالیز قابل توجه هستند. اول، استفاده وسیع از ICT در بازاریابی، شرکت را مبتکرتر می کند، زیرا مشاهده شده که استفاده از آن، موانع نو آوری را در هم می شکند و فرآیند ها را تسریع می نماید تا به نوبه خود کار آمدتر شوند. دوم، استفاده فزاینده از ICT در بازاریابی، تمایل شرکت را برای مشارکت و ادغام عامل ها در محیط تجاری در توسعه فرآیند نوآوری ترغیب می نماید. این مطلب درجه تطبیق محصول جدید برای نیازهای بازار را بهبود می بخشد.
محدودیت ها/مفاهیم تحقیق- استفاده از مقیاس های دو ارزشی برای اندازه گیری متغیرها، یا محدود کردن نمونه مطالعه برای هر نوع محصول جدید صرف نظر از درجه تازگی آن یا لمس ناپذیری در شرایط شرکت یا بازار، احتمالاً سودمندی مقاله را محدود می نماید.
مفاهیم عملی- مطالعه رابطه میان کاربرد ICT، همکاری و فرآیند نوآوری را نشان می دهد.
ارزش/اصالت (ابتکار)- این مطالعه سهم های مهمی را ارائه، و نتایجی را برای مدیران درگیر در توسعه محصولات جدید حاصل می نماید. یک چهارچوب جدید برای شناسایی نقشی ارائه شده است که استفاده وسیع از ICT در بازاریابی به عنوان عنصری ایفا می کند که روابط ارتباطات و همکاری در فرآیند های توسعه محصول جدید را تقویت می نماید. از سوی دیگر، کاربرد آنالیز CHAID به ما اجازه شناسایی خصیصه های اصلی را می دهد که یک شرکت نوآوری را تعریف می کنند.
1-مقدمه
از اواسط دهه 1990 ما شاهد یک فرآیند قابل توجه تحول کارآفرینی بوده ایم. شرکت ها در حال تغییر مدل های سازمانی و تجاری خود و همچنین شیوه ای که آن ها فعالیت های راهبردی و سود بخش خود را بنا نهاده و توسعه می دهند هستند (Achrol and Kotler, 1999; Prasad et al., 2001; Trim, 2002). بنابراین، یک فرهنگ تجارت بازار محور مشتری را به عنوان عنصر مرکزی استراتژی تجاری به حساب می آورد...