Abstract
This article focusses on the discussion pertaining to the philosophical underpinnings of Islamic management method. It represents the elements that should form the basis of determining and characterising Islamic management method and to differentiate it with the conventional management method. The basic elements referred to are worldview (tasawur), epistemology and ontology of the management mehod itself. The conventional management method is used extensively in almost all institutions including Islamic development institutions. For example, the Total Quality Management (TQM), the Quality Control Cirlces (QCC) and the Business Process Reengineering (BPR) have often been used to manage a substantial part of today’s Islamic development institutions. The question which arises is whether these conventional management method are appropriate to be adopted in managing the Islamic development institutions or the Islamic based development itself? Does it have sufficient analytical instruments to examine and decipher management challenges and even more so to offer management solutions according to Islam? This article seeks to address these issues with the focus of discussion on the three elements that have become the fundamental basis of assessing the underlying philosophic assumptions of management method that is the mould or tasawur (worldview), its basis of knowledge or epistemology and its characteristics or ontology
چکیده
در این مقاله همواره بر مباحث مرتبط با اصل فلسفی روشهای مدیریت اسلامی توجه و تمرکز داشتهایم. این روند نمایانگر مؤلفههایی است که اصل تعیین روش مدیریت اسلامی را شکل داده است و به نوعی آن را از روش مدیریت سنتی متمایز ساخته است. مؤلفههای پایه آن را در قالب دیدگاه جهانیون و یا همان تصورات، معرفت شناسی و هستی شناسی روش مدیریتی بطور خود به خودی ارجاع دادهاند. روش مدیریت قراردادی را به شکل انحصاری در کلیه نهادها از جمله نهادهای توسعه اسلامی بکارگرفته اند. برای مثال، مدیریت کیفی کل، چرخههای کنترل کیفی و باز نوسازی پروسههای تجاری را در اغلب موارد جهت اداره بخش پایه از نهادهای توسعه اسلامی بکار برده شده است. حال پرسشی در این بین در پیش روی داریم که آیا روش مدیریت قراردادی متناسب و سازگار با مدیریت نهادهای توسعه اسلامی و یا توسعه اسلامی به طور خود به خودی روی کارآمده اند و یا خیر؟ آیا به شکل مشخص ابزارهای تحلیلی جهت بررسی و رمزگشایی چالشهای مدیریتی و یا حتی ارائه راه حلهای مدیریتی در زمینه اسلام کفایت میکند؟ در این مقاله همواره در جست و جوی اعلام این معضلها با توجه به تشریح های موجود در زمینه این مؤلفهها بودهایم که آن را در قالب اصول بنیادی ارزیابی فرضیات فلسفی روشهای مدیریتی مطرح سازیم که براساس تصورات جهانیان و مطالب مطرح در زمینه معرفت شناسی و هستی شناسی و مشخصههای مربوطه آن را در پیش روی داشتهایم.
1-مقدمه
بیشتر نهادهای توسعه اسلامی که امروزه به شکل پیشرفته روی کارآمده اند با هدف ارائه محصولات و خدمات برپایه اسلام وارد عمل شدهاند. اگرچه یکی از جوانب امر که در اینجا بر آن توجه نداشتهایم خود تمرکز بر پروسه توسعه مندی این نهادها در روندهای مدیریتی بوده است. اگرچه شاهد افزایش رویهها در توسعه مندی این نهادهای اسلامی بودهایم که از جهت افزایش محصولات و خدمات پیشنهادی قابل قیاس بودهاند. هرچند خط مشی مشخصی بر پایه روش مدیریت ویژه و متناسب با مدیریت نهادهای توسعه اسلامی تدوین و ارائه نشده است. اخیراً بیشتر روشهای مدیریت غالب همان مدیریت قراردادی است که از جمله آن میتوان به مدیریت کیفیت کل، چرخههای کنترل کیفیت و بازنوسازی پروسههای تجاری اشاره کرد...