Abstract
Purpose: Organizational performance is increasingly grounded on knowledge-related issues. The two key academic discussions addressing knowledge in organizations are the intellectual capital (IC) and knowledge management (KM) literatures. However, there are very few earlier studies systematically combining these approaches and demonstrating how IC assets and their management mechanisms might interact in organizational value creation. Therefore, the purpose of this paper is to develop and argue a theoretical model depicting the connections between IC, KM practices and organizational performance outcomes
Design/methodology/approach: The paper draws on IC and KM literatures to build a theoretical model on how intellectual asset assets and their management practices interact in producing organizational performance. Several conceptual models and related discussion on the interaction of IC and KM practices are put forth
Findings: Organizational value creation is based on both static (IC assets) and dynamic (KM practices) aspects of organizational knowledge, in various combinations. In this paper, potential interaction effects between IC assets and KM practices in terms of moderation and mediation were conceptually analysed, and four alternative models were proposed on how the knowledge-based issues affect organizational performance
Research limitations/implications:The paper is purely theoretical without empirical evidence
Practical implications: The paper suggests that organizational value creation is a function of both possessing valuable intangible assets as well as being able to manage these assets systematically. The four models concerning the interaction of IC assets and KM practices in value creation presented in the paper provide managers with tools to reflect about their own thinking model concerning how knowledge produces value in their own firms
Originality/value: By addressing both the “static” asset aspect of IC as well as the “dynamic” perspective of how leveraging IC assets can be enabled by systematic managerial activities, the paper combines the key issues in IC and KM literatures and demonstrates how intangible resources should be managed to produce value. The authors are not aware of any previous studies explicitly combining and distinguishing IC and KM fields to this extent. The paper therefore contributes to the literature on knowledge-based issues in organizations at large and potentially offers a theoretical grounding for many empirical and theoretical future studies
چکیده
هدف – عملکرد سازمانی به طور روز افزون بر مسائل مرتبط به دانش استوار است. دو مبحث علمی مهم که به موضوع دانش سازمانی میپردازند، عبارتند از سرمایه فکری و مدیریت دانش. اما مطالعات قدیمی چندانی که این دو رویکرد را با هم تلفیق کرده و نشان دهد که دارائیهای سرمایه فکری و مکانیزمهای مدیریتی آنها چه اثر متقابلی در خلق ارزش سازمانی ایفاء میکنند، وجود ندارد. بنابراین هدف این مقاله عبارت است از تدوین و بحث بر روی یک مدل نظری، به گونهای که ارتباط بین روشهای سرمایه فکری و مدیریت دانش و پیامدهای عملکرد سازمانی را به تصویر بکشد.
طرح تحقیق / روش شناسی – این مقاله از ادبیات نظری مربوط به سرمایه فکری و مدیریت دانش برای ساخت یک مدل نظری در خصوص نحوه اثر متقابل دارائیهای فکری و روشهای مدیریتی آنها بر بهبود عملکرد سازمانی، استفاده میکند. چند مدل مفهومی و مباحث مربوط به آنها در زمینه اثر متقابل روشهای سرمایه فکری و مدیریت دانش، مطرح شده است.
یافتهها – خلق ارزش سازمان بر هر دو جنبه ایستا (دارائیهای سرمایه فکری) و پویای (شیوههای مدیریت دانش) دانش سازمانی (در ترکیبات مختلف) استوار است. در این مقاله اثرات متقابل بالقوه بین دارائیهای سرمایه فکری و شیوههای مدیریت دانش به لحاظ مفهومی و با در نظر گرفتن اثر تعدیلی و میانجیگری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و چهار مدل برای تبیین نحوه تأثیر مباحث مرتبط به دانش بر عملکرد سازمانی، پیشنهاد شده است.
محدویتها و پیامدهای تحقیق – این مقاله صرفاً نظری بوده و فاقد مستندات تجربی است.
پیامدهای کاربردی تحقیق – این مقاله بیان میکند که خلق ارزش سازمانی تابع در اختیار داشتن دارائیهای نامشهود ارزشمند و همچنین توانایی مدیریت کردن این دارائیها به صورت قاعدهمند میباشد. چهار مدل ذکر شده در این مقاله که اثر متقابل دارائیهای سرمایه فکری و شیوههای مدیریت دانش در خلق ارزش سازمان را بیان میکنند، ابزارهایی را در اختیار مدیران قرار میدهند که به آنها امکان میدهد چارچوب فکری خود را در ارتباط با نحوه ارزش آفرینی دانش در شرکتهای خود، بیان کنند. هیچ مطالعهای تا پیش از این با این صراحت دو حوزه سرمایه فکری و مدیریت دانش را با هم ترکیب و بررسی نکرده است. لذا این مقاله در سطح گسترده در ادبیات نظری مربوط به مسائل مبتنی بر دانش مشارکت کرده و یک چارچوب نظری بالقوه را برای مطالعات تجربی و نظری آتی فراهم میکند.
1-مقدمه
عملکرد سازمانی به طور روز افزون به یک موضوع مرتبط به دانش تبدیل میشود. سرمایه فکری و مدیریت دانش، دو مبحث علمی کلیدی هستند که به موضوع دانش در سازمان میپردازند. در حالیکه سرمایه فکری بر منابع نامشهودی که برای سازمان ارزش آفرین هستند، تمرکز دارد...