Abstract
Five potato cultivars including one indigenous potato cultivar (Shilbilaty, as check cv) were subjected with sucrose (a conventional carbon source), glucose and maltose in MS media and evaluate their efficiency to in vitro growth profile. It was found that sucrose, glucose and maltose containing media were statistically indistinguishable in their action to different growth parameters. Sucrose-media were well capable in performing optimum growth but in some cases glucose and maltose also performed well specially an increasing the nodal number per plantlet (a fundamental of multiplication rate). Highest number of nodal countings was noted in maltose media (cv. Shepody) compare to that of sucrose nutrients (cv. Shilbilaty). The fresh mass of plantlet of all cultivars were also maximum in maltose medium except to this was All Blue. Leaf proliferation were noted highest in maltose media (cv. Diamant) followed by glucose (cv. Shilbilaty). The sucrose media results shortened internode than that of maltose and glucose counterpart only exception to this was in Atlanta. In this experiment sucrose gave inferior values than maltose and glucose. Maltose media improved growth status particularly in Shepody, Atlanta and Diamant
چکیده
پنج رقم سیبزمینی که یکی از آنها از نوعی کشت محلی (شیلبیلاتی) گرفته شده بودند، تحت تیمار با ساکارز (یک منبع کربن رایج)، گلوکز و مالتوز در محیط کشت MS قرار گرفتند و نمودار رشد آنها در محیط invitro مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که پارامترهای رشد بین محیطهای حاوی ساکارز، گلوکز و مالتوز از لحاظ آماری تفاوت معناداری با هم نداشتند. محیط کشت حاوی ساکارز قادر به فراهم نمودن شرایط بهینه رشد بود، هرچند در برخی موارد گلوکز و مالتوز نیز به خوبی عمل نمودند، به ویژه در افزایش تعداد عقدهها به ازای هر گیاهچه (یک شاخص اصلی برای سنجش سرعت تکثیر). بالاترین تعداد شمارش عقدهها مربوط به محیط کشت حاوی مالتوز بود (رقم شیپودی) ..... . بیشترین جرم گیاهچه نیز در تمامی ارقام مورد کشت، مربوط به محیط کشت مالتوز بود و از بین ارقام نیز آلبلو بیشترین جرم را داشت. بیشترین میزان تکثیر برگ نیز مربوط به محیط کشت مالتوز بود (رقم دیامانت) و پس از آن نزیز محیط کشت گلوکز (رقم شیلبیلاتی). محیط کشت ساکارز در محیط کشت ساکارز فاصلههای بین عقدهای نسبت به مالتوز و گلوکز کوتاهتر بود، و تنها استثنا در این مورد، رقم آتلانتا بود. نتایج این مطالعه نشان داد که ساکارز نسبت به مالتوز و گلوکز از ارزش کمتری برخوردار بود. محیط کشت مالتوز وضعیت رشد را به ویژه در ارقام شیپودی، آتلانتا و دیامانت بهبود بخشید.
1-مقدمه
ساکارز به عنوان یکی از اجزای اصلی برای ریز- ازدیادی سیبزمینی شناخته شده است (خوری و موربی، 1995). تا کنون گزارشهای متعددی در مورد مقایسه غلظتهای مختلف ساکارز ارائه شده است و ساکارز %3 به عنوان سطح بهینه برای ریز- ازدیادی سیبزمینی در محیط invitro شناخته میشود (وانگ و هو، 1982؛ خوری و موربی، 1995؛ دانیلا و همکاران، 2003؛ پروسکی و همکاران، 2003). ساکارز به عنوان یک منبع کربن در محیط کشت بافت گیاهی کاربرد زیادی دارد. هیدرولیز این قند به گلوکز و فروکتوز در انواعی از سلولها و بافتهای گیاهی به اثبات رسیده است (جورج، 1993؛ نوتیلا و همکاران، 1997). همچنین آکیتا و تاکایاما (آ-1994) گزارش نمودند که در ظروف کشت سیبزمینی آنها، تمامی قندهای باقیمانده پس از 10 هفته کشت invitro گلوکز و فروکتوز بود؛ به عبارت دیگر تمام ساکارز به گلوکز و فروکتوز تجزیه شده بود...