Abstract
Despite the implementation of several banking sector reforms, the real sector in Nigeria is still finding it difficult to access financial resources especially from the commercial banks that hold about 90% of the total financial sector assets. Nominal interest rate is high causing many firms to avoid bank-borrowing. Other formidable financing challenges are concentration of bank credit to the oil and gas, communication and general commerce sectors to the disadvantage of the core real sectors, banks are also more disposed to financing government financial need as almost 50% of their assets are tied up in government debt. These myriad financing challenges facing the real sector call for the reassessment of finance-growth nexus in Nigeria. In this regard, this study re-examined the long run relationship between financial development indicators and economic growth in Nigeria over the period 1970-2010. Using the Johansen and Juselius (1990) approach to cointegration and Vector Error Correction Modelling (VECM). The findings of the study revealed that in the long-run, liquid liabilities of commercial banks and trade openness exert significant positive influence on economic growth, conversely, credit to the private sector, interest rate spread and government expenditure exert significant negative influence. The findings implied that, credit to the private sector is marred by the identified problems and government borrowing and high interest rate are crowding out investment and growth. The policy implications are these; financial reforms in Nigeria should focus more on deepening the sector in terms of financial instruments so that firms can have alternatives to banks’ credit which proved to be inefficient and detrimental to growth, moreover, government should inculcate fiscal discipline so as to reduce excessive borrowing from the financial sector and thereby crowding out private investment
چکیده
با وجود اجرای چند اصلاح در بخش بانکداری، بخش واقعی در نیجریه همچنان دسترسی به منابع مالی را مخصوصاً از بانکهای تجاری که حدود 90 درصد کل داراییهای بخش مالی را در اختیار دارند، کار دشواری میداند. نرخ بهرهی اسمی منجر میشود که شرکتهای متعددی از وام گرفتن از بانک دوری کنند. سایر چالشهای تأمین مالی دشوار، تمرکز اعتبار بانکی در بخشهای تجارت عمومی، ارتباطات و نیز نفت و گاز به ضرر بخشهای اصلی واقعی میباشند. بانکها نیز برای تأمین سرمایهی مربوط به نیاز مالی دولت، مستعدتر میباشند به سبب آن که تقریباً 50 درصد داراییهای آنها به بدهی دولت گره خورده است. این چالشهای تأمین سرمایه که بخش واقعی با آنها مواجه میگردند، خواستار ارزیابی مجدد رابطهی رشد مالی در نیجریه میباشند. در این راستا مطالعهی پیش رو، رابطهی بلند مدت بین شاخصهای توسعهی مالی و رشد اقتصادی در نیجریه را طی دوری 1970 تا 2010 با استفاده از رویکرد جوهانسن و جوسلیوس (1990) در مدلسازی تصحیح خطای برداری (VECM) و به هم انباشتگی، دوباره بررسی نمود. یافتههای این مطالعه آشکار کرد که در بلند مدت، بدهیهای نقدی بانکهای تجاری و باز بودن تجارت، تأثیر مثبت قابل توجهی بر رشد اقتصادی اعمال میکنند و برعکس اعتبار بخش خصوصی، گسترش نرخ بهره و مخارج دولت، تأثیر منفی و معناداری ایجاد میکنند. یافتهها حاکی از آن بودند که اعتبار در بخش خصوصی به واسطهی مشکلات شناسایی شده دچار مشکل میشود و استقراض دولت و نرخ بهرهی بالا، سرمایه گذاری و رشد را تحت فشار قرار میدهند. پیامدهای سیاسی عبارتند از این که اصلاحات مالی در نیجریه باید بیشتر بر عمیقتر کردن این بخش بر حسب ابزارهای مالی متمرکز گردند به طوری که شرکتها بتوانند جایگزینهایی برای اعتبار بانکها داشته باشند که اثبات شود برای رشد، ناکارآمد و مضر نیستند و علاوه بر این، دولت باید انضباط مالیاتی را ایجاد نمایند تا استقراض بسیار زیاد از بخش مالی و در نتیجه تحت فشار قرار دادن سرمایه گذاری خصوصی را کاهش دهد.
1-مقدمه
واسطه گری مالی، فرآیندی است که مؤسسات مالی از طریق آن منابع مالی را از واحدهای مازاد اقتصاد به واحدهای دارای کسری انتقال میدهند. با این حال مؤسسات مالی که باید این نقش را به صورت اثر بخش ایفا کنند، باید از نظر نقدینگی، تنوع داراییهای مالی و کارایی در تخصیص اعتبار توسعه یابند. راجان و زینگالس (2002) به اختصار استدلال نمودند که یک بخش مالی توسعه یافته باید سهولت را انعکاس دهند. شایان ذکر است که با سهولت، کارآفرینان با پروژههای دقیق میتوانند منابع مالی به دست آورند و با اعتماد، سرمایه گذاران، بازگشتهای کافی را پیش بینی میکنند. به علاوه این سیستم باید بتواند ریسکهای دشوار را بسنجد، به قسمتهای فرعی تقسیم کند و گسترش دهد...