Abstract

Purpose – The primary purpose of this paper is to examine the relationship between people-level learning dimensions, structural level-learning dimensions and performance outcomes.The paper proposes and tests the original classification of dimensions of learning organization as given byWatkins and Marsick

Design/methodology/approach – The Dimensions of the Learning Organization Questionnaire (DLOQ) by Watkins and Marsick was adopted to gauge the relationship between people-level learning dimensions, structural-level learning dimensions and performance outcomes. In a modified model, empowerment was tested as a structural level dimension in the Indian context, while in previous studies carried out by Yang and Yang et al., it was treated as a people-level dimension. This study adopted the smaller form of DLOQ and data were collected from 292 executives working in different types of organizations: manufacturing, consultancy, KPO, BPO, financial services and others, representing mostly domestic private, public sector organizations and multinational companies operating in the Indian National Capital Region

Findings – The study results revealed that the relationship between people-level learning dimensions and performance outcomes is mediated by structural-level learning dimensions in the Indian cultural context. Statistical analyses revealed that the DLOQ has reasonable reliability in the Indian context. The findings are explained in relation to relevant context

Originality/value – The value added is that the relationship between people-level learning dimensions and performance outcomes is mediated by structural-level learning dimensions in the Indian cultural context. This study confirms the validity of applying the DLOQ as determinants of a learning organization in the Indian context

چکیده

هدف: هدف عمده این مقاله بررسی رابطه بین ابعاد یادگیری در سطح مردم، ابعاد یادگیری در سطح ساختاری و خروجی‌های عملکردی می‌باشد. این مقاله طبقه‌بندی اصلی ابعاد سازمان یادگیرنده را آن‌طور که توسط واتکینز و مارسیک بیان شده است، ارائه داده و آزمایش می‌نماید.

طراحی / روش‌شناسی / رویکرد: پرسشنامه ابعاد سازمان یادگیرنده ارائه‌شده توسط واتکینز و مارسیک به صورتی بود که رابطه بین ابعاد یادگیری در سطح مردم، ابعاد یادگیری در سطح ساختاری و خروجی‌های عملکردی را نشان دهد. در مدل اصلاح‌شده، قدرت و اختیار به عنوان یک بعد سطح سازمانی در قالب هند آزمایش شد، در حالی که در مطالعاتی که پیشتر توسط یانگ و همکارانش صورت گرفته بود، به عنوان بعدی در سطح مردم در نظر گرفته شده بود. این مطالعه شکل کوچکتری از DLOQ و داده‌های جمع‌آوری‌شده از 292 مدیر اجرایی را که در انواع مختلف سازمان‌ها فعالیت می‌کردند به کار گرفت: تولید، مشاوره، برون‌سپاری فرآیند دانش، برون‌سپاری فرآیند کسب و کار، خدمات مالی و غیره، که بیشتر ارائه‌دهنده بخش خصوصی داخلی بودند، نیز سازمان‌های بخش خصوصی و شرکت‌های چندملیتی که در منطقه سرمایه ملی هند فعالیت می‌کردند.

یافته‌ها: نتایج مطالعه نشان داد که رابطه بین ابعاد یادگیری در سطح مردم و خروجی‌های عملکرد با ابعاد یادگیری در سطح ساختاری در هند برقرار می‌شود. تحلیل‌های آماری آشکار کرد که DLOQ اعتبار معقولی در قالب هند دارد. یافته‌ها در رابطه با زمینه مربوطه توضیح داده می‌شوند.

اصالت / ارزش: ارزش افزوده این است که ارتباط بین ابعاد یادگیری در سطح مردم و خروجی‌های عملکردی توسط ابعاد یادگیری در سطح ساختاری برقرار می‌شود. این مطالعه اعتبار به کارگیری DLOQ را به عنوان شاخص‌های سازمان یادگیرنده در قالب هند تایید می‌نماید.

مقدمه

پویایی رقابت جهانی، پیشرفت‌های فنی، سازماندهی مجدد شرکت‌ها، و شرایط اقتصادی ناپایدار بر کسب و کار تمرکز کرده‌اند و آن را مهمتر از همیشه ساخته‌اند به طوری که سازمان‌ها می‌آموزند و آموخته‌هایشان را به کار می‌گیرند تا پیشرفت‌هایی در عملکردشان داشته باشند. بنا بر میزان تغییر و ماهیت متغیر کار، سازمان‌ها یادگیری را به عنوان متغیری بسیار بااهمیت‌تر از آنچه در گذشته تصور می‌شد، در نظر می‌گیرند. چشم‌اندازی که سازمان‌های امروزی باید در آن فعالیت کنند، با تغییراتی پیوسته و ناگهانی توصیف می‌شود (کاتر و کوهن، 2002؛ لوپز و همکاران، 2006؛ سنگ، 1995). علاوه بر این، گذار از دانش به عمل در کسب و کار، نیز از ظرفیت تلاش به ظرفیت بینش، هم چالش‌برانگیز و هم پرخطر است (توماس و آلن، 2006)…