Abstract
Purpose – For the past 50 years, the research literature has shown that employment can contribute to an individual’s personal development. Yet, it has also shown that it can become a life-threatening stressor. Reported occupational suicides increased by 22.2 percent between 1995 and 2010, becoming a leading cause of death in the USA. The purpose of this paper is to present the results of six US government reports on employee suicides between 1995 and 2012
Design/methodology/approach – Through an interpretive case study approach (Yin, 2003), this study undertook a document analysis of key US government reports examining occupational suicides. Specifically, an analysis of three US Bureau of Labor Statistics reports was undertaken along with other documents, identifying key themes and facts
Findings – The analysis of the US government reports reveals a dim legal recognition of employee suicide as an occupational accident. The paper presents the characteristics of suicides as an occupational accident as well as the profile of a typical US occupational suicide victim. Finally, the paper discusses the main causes of employee suicide
Practical implications – Organizations have a “duty of care” to their employees, both physical and psychological. Human resource (HR) professionals ought to create preventive policies to minimize work-related suicides and have clear crisis management systems in place, should an employee commit suicide or threaten to do so
Originality/value – Occupational distress is not typically apparent or obvious and is not the subject of many studies in the field of HRs. Yet, because of its rampant increase in today’s organizations, its direct connection with employee suicide and its impact on organizational revenues, psychological distress in the workplace merits closer attention. This paper is unique as it provides insights for HR professionals based on the analysis of US government reports on work-related suicides
چکیده
هدف: در پنجاه سال گذشته، منابع نظری نشان داده اند که اشتغال می تواند به توسعه ی فردی کمک کند. با این حال، ثابت داده شده است که اشتغال ممکن است عامل استرس زایی باشد که زندگی را تهدید کند. خودکشی های شغلیِ گزارش شده، بین سالهای 1995 تا 2010 در حدود 22.2 درصد افزایش یافت و تبدیل به یکی از عوامل مهم مرگ و میر در امریکا شد. هدف این مقاله، ارائه ی نتایج شش گزارش دولت امریکا درباره ی خودکشی های بین سالهای 1995 و 2010 می باشد.
رهیافت/ روش شناسی/ طرح: این پژوهش با رهیافت مطالعه ی موردی تفسیری انجام شده و اسناد گزارشهای دولت امریکا را که گزارشهای شغلی را بررسی می کرد، تحلیل کرد. به صورت خاص، تحلیل سه گزارش اداره ی کار امریکا همراه با سایر اسناد انجام شد و موضوعات و حقایق مهم مشخص شدند.
یافته ها: تحلیل گزارشهای امریکا، نشان دهنده ی تایید قانونی مبهم خودکشی کارمندان به صورت یک رویداد شغلی می باشد. این مقاله ویژگهای خود کشی را به عنوان رویداد شغلی ارائه می دهد و نیز ویژگی معمول قربانی خودکشی شغلی را در امریکا بر می شمارد. در نهایت، این مقاله درباره ی دلایل مهم خودکشی کارمندان بحث می کند.
معانی کاربردی: سازمانها وظیفه دارند از کارمندانشان به لحاظ جسمی و روانشناختی مراقبت کنند. حرفه ای های منابع انسانی باید سیاست های بازدارنده ای را برای به حداقل رساندن خودکشی های مرتبط با کار ایجاد کنند و سیستم های مدیریتی برای مدیریت بحران، داشته باشند یعنی وقتی که کارمندی اقدام به خودکشی می کند و یا تهدید می کند که میخواهد خودکشی کند.
اصلت/ ارزش: استرس شغلی معمولا آشکار نیست و موضوع بسیاری از پژوهش ها در زمینه ی پژوهش و توسعه نبوده است. با این حال، به دلیل این که درسازمانهای امروز افزایش یافته است، ارتباط مستقیمی با خودکشی کارکنان و تاثیرش بر عایدات سازمان دارد، بهتر است که بیشتر به استرس روانی در محل کار توجه کنیم. این مقاله از این نظر منحصر به فرد است که بینش هایی را برای حرفه ای های HR بر مبنای تحلیل گزارهاش امریکایی مرتبط با خودکشی در محل کار فراهم می کند.
واژه های کلیدی: مدیریت منابع انسانی، روانشناسی فردی، استرس شغلی، خودکشی شغلی، آسیبهای خودکرده
مقدمه و هدف پژوهش
مبانی نظری رفتار سازمانی و مدیریت به صورت سنتی نشان داده است که اشتغال می تواند سودمند باشد و منبعی برای توسعه و رشد فردی نیز باشد. برای بسیاری از افراد، محل کار مکانی برای تعلق می باشد. با اینحال، در این دوره و تغییرات سریع اقتصادی، این عامل می تواند تهدید کننده ی زندگی نیز باشد. تعداد خودکشی ها و تلاش ها برای خودکشی توسط کارمندان، در سازمانهای بزرگ افزایش یافته است به ویژه آنهایی که به صورت عمومی در بازار فعالیت دارند. در واقع، خودکشی یکی از مهمترین دلایل مرگ در امریکا می باشد و نرخ سالانه ی آن بیشتر ازآدم کشی می باشد. در سال 2009، خودکشی دهمین عامل مرگ در امریکا بود، دومین عامل مرگ در بین گروه سنی 25 تا 34 ساله و چهارمین عامل مرگ برای گروههای سنی 35 تا 44 ساله و 45 تا 54 ساله بود. تعداد تلاشها برای خودکشی از این ارقام هم بیشتر است. در سال 2010، در گروه سنی 15 تا 24 ساله، حدود 100 تا 200 تلاش برای هر خودکشی انجام شده بود. در بین بزرگسالان 65 ساله به بالا، برای هر خودکشی چهار تلاش صورت گرفته بود. بیش از 376300 نفر به دلیل آسیب به خود به اورژانس ها برده شدند و بیش از 163480 نفر نیز به دلیل آسیب به خود بستری شدند...