Abstract
Place is a where dimension formed by people’s relationship with physical settings, individual and group activities, and meanings. ‘Place Attachment’, ‘Place Identity’ and ‘Sense of Place’ are some concepts that could describe the quality of people’s relationships with a place. The concept of Sense of place is used in studying human-place bonding, attachment and place meaning. Sense of Place usually is defined as an overarching impression encompassing the general ways in which people feel about places, senses it, and assign concepts and values to it. Sense of place is highlighted in this article as one of the prevailing concepts among place-based researches. Considering dimensions of sense of place has always been beneficial for investigating public place attachment and pro-environmental attitudes towards these places. The creation or preservation of Sense of place is important in maintaining the quality of the environment as well as the integrity of human life within it. While many scholars argued that sense of place is a vague concept, this paper will summarize and analyze the existing seminal literature. Therefore, in this paper first the concept of Sense of place and its characteristics will be examined afterward the scales of Sense of place will be reviewed and the factors that contribute to form Sense of place will be evaluated and finally Place Attachment as an objective dimension for measuring the sense of place will be describe
چکیده
مکان جایی است که بعد شکل گرفته توسط رابطه فرد با مجموعه های فیزیکی، فعالیت های فردی و گروهی و معناها در آن قرار دارد. "دلبستگی به مکان"، "هویت مکان" و "حس مکان" مفاهیمی هستند که می توانند کیفیت رابطه افراد با یک مکان را توصیف کنند. مفهوم حس مکان در مطالعه پیوند مکان-انسان، وابستگی و معنای مکان به کار می رود. حس مکان معمولا به صورت تاثیرگذاری چشمگیری تعریف می شود و مدلهای کلی را در بر می گیرد که افراد به آن شیوه ها نسبت به مکان ها احساس پیدا می کنند، آن را حس می کنند و مفاهیم و ارزش ها را به آن نسبت می دهند. حس مکان در این مقاله به صورت یکی از مفاهیم رایج بین محققان مکان محور پرداخته می شود. در نظر گرفتن اینکه ابعاد حس مکان همواره برای تحقیق درباره دلبستگی به مکان های عمومی و گرایش های محیط زیستی نسبت به این مکان ها سودمند بوده است. خلق یا حفاظت از حس مکان در حفظ کیفیت محیط زیست و نیز تکامل زندگی انسان در آن مهم است. با اینکه بسیاری از دانشمندان استدلال می کنند که حس مکان یک مفهوم مبهم است، این مقاله برخی مطالعات مقدماتی موجود را خلاصه و تحلیل می کند. بنابراین در این مقاله نخست مفهوم حس مکان و ویژگی های آن بررسی خواهد شد و سپس مقیاس و اندازه حس مکان بحث می شود و در نهایت عواملی که در تشکیل حس مکان نقش دارند ارزیابی شده و دلبستگی و وابستگی به مکان به عنوان یک بعد هدفمند برای برزیابی حس مکان توصیف خواهد شد.
کلیدواژه ها: مکان، دلبستگی مکانی، حس مکان
1-مقدمه
تعاریف بسیاری برای مکان بیان شده اند ولی بطور کلی عبارت "مکان" در مقابل "فضا"، به صورت یک پیوند موثر بین فرد و یک مجموعه خاص تعریف می شود. به عبارت دیگر، مکان با اصول و ارزش های انسانی ترکیب می شود. درنتیجه مکان یک فضای خاص است که با معناها و ارزش های کاربران پوشیده می شود. مکان ها نقش مهم و حیاتی را در زندگی انسان بازی می کنند. هر مکان ویژگی منحصربفرد خود را دارد که یک مسئله مهم در علوم اجتماعی به شمار می رود. مطالعات بررسی شده نشان می دهند که مکان ها نه تنها مولفه های مهمی در ایجاد و نگهداری هویت فردی و گروهی هستند بلکه آنها نقش مهمی را در رفتار انسان و سلامت ذهنی آنها ایفا می کنند. راپوپورت (24) استدلال کرد که مکان ها علاوه بر ویژگی های فیزیکی شامل پیغام ها و معانی می شوند که مردم دریافت می کنند و بر اساس نقش ها، تجربه ها، انتظارات و انگیزه هایشان به آنها معنا می دهند. بنابراین حس مکان به تجربه ی خاص یک فرد در یک مجموعه خاص اطلاق می شود. این یک راه کلی است که فردی درابره یک مکان احساس داشته باشد. حس مکان فاکتور مهمی در حفظ کیفیت محیط است.
همچنین جنبه مهمی در تلفیق کاربر و مکان می باشد. آن در استفاده بهتر، رضایت و دلبستگی به مکان ها دخالت دارد. مقالات اصلی بررسی شده نشان می دهند که در جوامع معاصر به واسطه ی رشد جوامع انسانی، تغییرات در سبک زندگی مردم و نیز ایجاد پیشرفت های فنی مکان ها دیگر بر هیچ معنی دلالت ندارند و مردم از یک حس "بدون مکان بودن" رنج می برند. رالف (26) توضیح داد که این بدون مکان بودن به مجموعه هایی اشاره دارد که هیچ شخصیت متمایز یا حس مکانی ندارند. رالف ادعا کرد که وقتی مکان ها را نمی توان از نظر فرهنگی از هم تمییز داد، آنها از فقدان یک حس مکان رنج می برند. در این حالت مردم با بدون مکان بودن مواجه هستند...