چکیده
هدف این مقاله تجزیه و تحلیل سیاست پولی در منطقة اروپا پس از معاهده ماستریچت است. قانون سیاستی سادة مطرح شده توسط تیلور (1993)، تبدیل به ابزاری مؤثر جهت ارزیابی سیاست پولی بانکهای مرکزی شده است. با استفاده از این قانون به طور تجربی بررسی میکنیم که آیا منطقة اروپا دارای تابع واکنش سیاست پولیِ وابسته به سطح تورم است یا نه. در این راستا از مدلهای سیاست پولی غیرخطی از نوع آستانهای استفاده میکنیم که در آنها دو رژیم سیاسی، بسته اینکه تورم در بالا و یا پایین مقدار آستانهای باشد در نظر گرفته میشود. در مدل اول متغیرهای درونزا و یک متغیر آستانهای برونزا وجود دارد، در حالیکه مدل دوم دارای یک متغیر آستانهای درونزا است. پارامتر آستانهای را با استفاده از روش حداقل مربعات دو مرحلهای و پارامترهای شیب را توسط روش GMM تخمین میزنیم. نتایج، شواهدی مبنی بر غیرخطی بودن اجرای سیاست پولی در منطقة اروپا ارائه میدهد.
1- مقدمه
مدلسازی توابع سیاست پولی بانک مرکزی در طول دهههای اخیر طرفداران زیادی پیدا کرده است. تعداد زیادی از اقتصاددانان وجود دارند که سعی میکنند متغیرهایی که رفتار مقامات پولی را تحت تأثیر قرار میدهند را معرفی کرده و روش تأثیرگذاری این متغیرها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. قاعده و قانونی که توسط محققان برای به دست آوردن استراتژی بانک مرکزی در نظر گرفته شده، یک تابع واکنش نرخ بهره است. تخمین چنین قوانینی به دلایل زیادی رایج است. این قوانین میتوانند برای پیشبینی مسیر ابزار سیاست بانک مرکزی، یعنی نرخ بهرة اسمی کوتاهمدت مورد استفاده قرار گیرند. همچنین میتوانند ابزاری مفید برای ارزیابی سیاست در چارچوب یک مدل کلان یا برای تخمین کل مدل تحت فرض انتظارات عقلایی فراهم آورند...