Abstract
Purpose – To date, critical success factors for designing and implementing knowledge management system at national level for countries have not been systematically investigated. Existing studies have derived their critical success factors from companies’ perspectives and have not considered the needs of a larger scale such as a country and at a national level. This paper aims to bridge this gap
Design/methodology/approach – A qualitative case study technique has been used in this paper for data collection to gain insights into the topic being investigated. For that, “grounded theory” research approach has been selected, by which the collected data from real case studies (European countries) are categorized and analyzed through specific stages. The extracted concepts can demonstrate critical success factors of a knowledge management master plan at a national level
Findings – The overall results from the real case studies were positive, thus reflecting the appropriateness of the proposed critical success factors. Also 20 concepts and one semantic network are the other findings of this research that clarify how to design and implement a knowledge management system at a national level. The semantic network shows the most important factors (concepts), their effects on one another, and their relations
Practical implications – The set of critical success factors can act as a list of items for countries to address when adopting knowledge management (KM). This helps to ensure that the essential issues and factors are covered during the design and implementation phase. For academics, it provides a common language for them to discuss and study the factors crucial for the success of a knowledge management master plan at a national level
Originality/value – This study is probably the first to provide an integrative perspective of critical success factors for implementing KM level in countries. It gives valuable information and guidelines that hopefully will help governments to accomplish knowledge management through their countries
چکیده
هدف - تا به امروز، عوامل ضروی موفقیت در طراحی و پیاده سازی سیستم مدیریت مبتنی بر دانش به صورت سیستماتیک در سطح ملی کشور بررسی نشده است. مطالعات انجام گرفته تا کنون عوامل ضروری در موفقیت خود را با توجه به دیدگاه شرکت ها ایجاد نمودهاند اما این دیدگاهها برای یک مقیاس بزرگتر مانند یک کشور و در سطح ملی در نظر گرفته نشده است. این مقاله قصد دارد این شکاف را در پیاده سازی مبتنی بر دانش پر نماید.
طراحی / روش شناسی / رویکرد - روش مطالعه موردی کیفی در این مقاله برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. برای به دست آوردن دیدگاهی در مورد موضوع در حال بررسی، " فرضیه" در روش تحقیق انتخاب شده است، که در آن داده های جمع آوری شده از مطالعات موردی حقیقی (کشورهای اروپایی) بواسطهی مراحل خاص طبقه بندی و تجزیه و تحلیل میشوند. مفاهیم استخراج شده می توانند عوامل ضروری در موفقیت یک طرح جامع مدیریت مبتنی بر دانش در سطح ملی را نشان می دهد.
یافته ها -به طور کلی نتایج حاصل از مطالعات موردی واقعی مثبت بود، در نتیجه بازتاب مناسبی از عوامل ضروری در موفقیت ارائه شده است. همچنین 20 مفهوم و یک شبکه معنایی از یافته های دیگر در این پژوهش قرار دارد که نحوه طراحی و پیاده سازی سیستم مدیریت مبتنی بر دانش را در سطح ملی نشان میدهد. شبکه معنایی، عوامل مهم ( مفاهیم )، اثرات آنها بر یکدیگر، و روابط آنها را نشان می دهد.
مفهوم عملی: -مجموعه ای از عوامل ضروری در موفقیت می توانند به عنوان فهرستی از اقلام مورد نیاز کشور را برای رسیدگی به تصویب مدیریت مبتنی بر دانش ( KM ) باشند. این کمک می کند تا از مشکلات ضروری و عوامل مربوطه در طراحی و اجرای مراحل موجود در طی این برنامهها اطمینان حاصل شود. برای دانشگاهیان، این فهرست زبانی مشترک را فراهم مینماید تا به وسیلهی آنها به بحث و بررسی عوامل موفقیت یک طرح جامع مدیریت مبتنی بر دانش در سطح ملی را انجام دهند.
اصالت / ارزش - این مطالعه احتمالا برای اولین بار به ارائه یک دیدگاه یکپارچه از عوامل ضروری موفقیت برای اجرای KM در سطح کشور میپردازد. همچنین اطلاعات با ارزش و دستورالعمل هایی را ارائه مینماید که امید است دولت برای به انجام رساندن مدیریت مبتنی بر دانش در سطح کشوری از آنها کمک بگیرد.
1-مقدمه
در جهانی متشکل از تغییرات پویا و ناپیوسته، سازمان ها دائما در جستجوی راهی برای انطباق خود با شرایط جدید هستند به طوری که آنها را برای بقا و رشد در بازارهای رقابتی آماده (آلبرت، 1997) نماید. گسترش اقتصاد مبتنی بر دانش (کاستلز، 1996)، با تاکید بر ارزش اطلاعات به عنوان یک ابزار توانمندساز در مزیت رقابتی میباشد. به طور طبیعی عملیات اجرایی بسیاری از شرکت ها در این راه، دارایی های مبتنی بر دانش خود در گذشته را تصحیح نموده و به شناسایی راه هایی میپردازند که می توانند از آن به طور موثر تری در آینده بهره برداری نمایند....