دیکشنری تخصصی البرز

معادل های انگلیسی برای کلاهک ، درپوش ، پوشش ، (گرده شناسی): سطح ابتدایی ضخیم

کلاهک ، درپوش ، پوشش ، (گرده شناسی): سطح ابتدایی ضخیم شده دانه گرده باد کیسه ای ، مانند آنچه در میان گونه های odocarpineas ، abietinea دیده می شود
مترادف: capula ، cappa ، abietinea دیده می شود مترادف: capula
cap
پیشنهاد شما چیست؟
این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته زمين شناسی است.
واژه های فارسی مشابه با اصطلاح تخصصی کلاهک ، درپوش ، پوشش ، (گرده شناسی): سطح ابتدایی ضخیم شده دانه گرده باد کیسه ای ، مانند آنچه در میا و معادل انگلیسی آنها در لیست زیر قابل مشاهده است
فارسی
انگلیسی تلفظ
آب مویین ، آب موئینه ، آب موئین
capillary water
آب موئینه ای حاشیه ای که بالاتر از سطح آب قرار دارد
capillatum
اثر موئینگی ، مویسانی
capillarity
ارتفاع موئینه ، ارتفاع موئینه ای ، صعود موئینه ای
capillary rise
اسیر ، ربایش ، گیراندازی ، پدیده تصرف ، تصرف ، جذب
(شیمی): در ساختار یک بلور ، جایگزینی یا جانشینی یک عنصر کمیاب به جای عنصر اصلی با والنس پایین تر ، مثلاً Ba++ به جای K+ عناصر کمیاب تصرف شده معمولاً دارای تمرکز بالاتری نسبت به عناصر اصلی ، در کانی هستند تا در مایعی که کانی از آن متبلور شده است
مقایسه شود با: admittance (شیمی): نهان سازی
(جریان های آب ، رودخانه ها): تغییر مسیر طبیعی سرچشمه یک جریان به کانال یک رود یا جریان آب دیگر که دارای فعالیت فرسایشی بیشتر است و در سطح یا ارتفاع پایین تری جریان دارد خصوصاً تغییر مسیر متاثر از یک جریان که سرچشمه را با آهنگ تندی فرسوده می کند به خاطر اینکه ضربه می زند و شروع می کند آبهای یک جریان دیگر را
نیز ببینید: abstraction (جذب) beheading (بریده شدن) intercision
مترادف: تصرف جریانی/ جذب جریانی/ جذب رودخانه/ آب دزدی ـ آب دزدی جریان/ آب دزدی رودخانه/ سرقت جریانی ، جذب (شیمی): در ساختار یک بلور ، در کانی هستند تا در مایعی که کانی از آن متبلور شده است مقایسه شود با: admittance (شیمی): نهان سازی (جریان های آب ، رودخانه ها): تغییر مسیر طبیعی سرچشمه یک جریان به کانال یک رود یا جریان آب دیگر که دارای فعالیت فرسایشی بیشتر است و در سطح یا ارتفاع پایین تری جریان دارد خصوصاً تغییر مسیر متاثر از یک جریان که سرچشمه را با آهنگ تندی فرسوده می کند به خاطر اینکه ضربه می زند و شروع می کند آبهای یک جریان دیگر را نیز ببینید: abstraction (جذب) beheading (بریده شدن) intercision مترادف: تصرف جریانی/ جذب جریانی/ جذب رودخانه/ آب دزدی ـ آب دزدی جریان/ آب دزدی رودخانه/ سرقت جریانی
capture
برج جدی ، بزغاله ، نشانه دهم منطقه البروج
صدف یک آمونوئید شبیه شاخ بُز که بوسیله دنده های کند ، که بطور گسترده فضا گرفته اند و مناطق نیمه برابر گرد شده بین دنده های مجاور ، محاصره شده است ، نشانه دهم منطقه البروج صدف یک آمونوئید شبیه شاخ بُز که بوسیله دنده های کند
capricorn
پتانسیل موئین ، پتانسیل مویین
capillary potential
پخش موئینه
capillary diffusion
پسماند موئینه
capillary hysteresis
پوش سنگ ، سنگ پوششی ، پوش سنگ
قسمتی از یک نفتگیر پوش سنگ یک لایه ناتراواست و جلوی حرکت صعودی نفت متحرک و گاز از سطح زمین را سد می کند ، پوش سنگ قسمتی از یک نفتگیر پوش سنگ یک لایه ناتراواست و جلوی حرکت صعودی نفت متحرک و گاز از سطح زمین را سد می کند
cap rock
پیچ سر خزینه ای
cap screw
تخلخل موئینه ای ، نسبت خلل وفرج موئینه ای به حجم کل سنگ یا خاک را گویند ، تخلخل کاپیلاری
capillary porosity
تراز گنجایش-سطح ظرفیت
بالاترین تراز سطح آب دریاچه یا مخزن که بطور معمول برای بهره برداری از یک مخزن (دریاچه) و یا کارهای وابسته به آن مجاز می باشد و در نقطه معینی اندزه گیری می شود قابل توجه است که افزایش ارتفاع استثنایی دریاچه در اثر عبور سیل در نظر گر ، تراز گنجایش-سطح ظرفیت بالاترین تراز سطح آب دریاچه یا مخزن که بطور معمول برای بهره برداری از یک مخزن (دریاچه) و یا کارهای وابسته به آن مجاز می باشد و در نقطه معینی اندزه گیری می شود قابل توجه است که افزایش ارتفاع استثنایی دریاچه در اثر عبور سیل در نظر گر
capacity level
ترک موئین
capillary crack
چین و شکن مویینه ای ، موج مویینه ای
capillary ripple
حاشیه مویین ، حاشیه مویینه
منطقه نسبتا باریکی در قسمت پی منطقه تهویه در این قسمت آب زیر سطح ایستابی از فضاهای خالی نخ مانندی که در بین دانه های خاک یا رسوب موجود است ، بالا می آید ، حاشیه مویینه منطقه نسبتا باریکی در قسمت پی منطقه تهویه در این قسمت آب زیر سطح ایستابی از فضاهای خالی نخ مانندی که در بین دانه های خاک یا رسوب موجود است
capillary fringe
حاشیه مویینه ای/تارهای مویینه ای زیربخش پایینی زون یا منطقه تهویه ، دقیقاً بالای سطح ایستابی ، که در آن روزنه ها با آب تحت فشار (کمتر از فشار اتمسفری) پر می شوند آبی است که با آب زیرسطح ایستابی پیوسته است ولی بوسیله کشش سطحی بالای آن نگه داشته می شود حد بالایی آن کمربندهای حدواسط نامشخص است ولی برخی اوقات بطور اختیاری به عنوان تراز یا ارتفاعی که در آن 50% روزنه ها با آب پر شده اند ، تعریف می شود مترادف: منطقه مویینگی/ ناحیه رطوبت مویینگی
capillary fring
حاشیه های موئینه ای ، فرانژ موئینه ای ، سفره آب زیرزمینی
capillaire fringe|capillaire|capillaire
حاشیه های موئینه ای ، فرانژ موئینه ای ، سفره آب زیرزمینی
capillaire fringe
حرکت مویینه صعود آب واقع در زیر خاکی که بالای سطح ایستابی قرار دارد ، بوسیله نیروی مویینگی
capillary movement
خاک کاپ ، اصطلاح کانادایی قسمتی از خاک بین سنگ های صخره ای را گویند
cap earth
خلل وفرج موئینه ای
capillary pore space
دماغه ، دماغه
راس خشکی ، یا یک تکه خشکی کم وبیش تیز که در داخل دریا پیشرفتگی داشته باشد ، دماغه راس خشکی
cape
رانش موئینگی دفع موئینگی ، دفع کاپیلاری
capillary repulsion
رسانائی موئینگی
capillarity conductivity
رشته پیرامونی
یک کمان کوهستانی ثانویه که به دور محل تقاطع دو کمان اصلی ، انحنادار می شود مثلاً در یک Capped deflection ، رشته پیرامونی یک کمان کوهستانی ثانویه که به دور محل تقاطع دو کمان اصلی
cap range
رطوبت موئینه ای ، رطوبتی که در اثر کشش سطحی جذب ذرات شده وبصورت پیوسته وجود دارد وقابل استفاده گیاهان می باشد وبصورت آزد تحت تاثیر نیروی موئینه ای حرکت می کند
capillary moisture
زیر کلاس قابلیت
capability subcalss
سامانه گرفتار کننده/ اسیرساز ، سامانه تصرف
captor stream
ستون دماغه ای
نوعی بلور برف است به شکل یک ستون هگزاگونال (شش گوشه) ، صفحات نازک هگزاگونال یا ستاره هایی در هر انتها ، ستون دماغه ای نوعی بلور برف است به شکل یک ستون هگزاگونال (شش گوشه)
capped column
ستیغ یا پشته شعاعی خیلی منظم و باریک در سطح خارجی صدف براکیوپد معمولاً بیش از 25 کاپیلا در پهنای 10 میلی متر وجود دارد مقایسه شود با: دنده (costa/ costella)
capilla
سفره اسیر
captive sheet
سنگ پوششی ، پوش سنگ ، سرپوشاننده/ کلاهک
الف) مترادفی برای روباره (زمین شناسی اقتصادی) است که معمولاً برای مواد یکپارچه شده بکار می رود
ب) مترادفی برای کلاهک آهنی (gossan) ، سرپوشاننده/ کلاهک الف) مترادفی برای روباره (زمین شناسی اقتصادی) است که معمولاً برای مواد یکپارچه شده بکار می رود ب) مترادفی برای کلاهک آهنی (gossan)
capping
ضریب گنجایش ، ضریب ظرفیت
نسبت بار میانگین در یک ماشین یا تجهیزات در یک مدت زمان مورد مطالعه به مقدار بار نامی ماشین و یا تجهیزات ، ضریب ظرفیت نسبت بار میانگین در یک ماشین یا تجهیزات در یک مدت زمان مورد مطالعه به مقدار بار نامی ماشین و یا تجهیزات
capacity factor
ظرفیت
توانایی یک جریان آب یا باد برای حمل و نقل سنگریزه (آوار) را گویند که با مقدار اندازه گیری شده در یک نقطه خاص بر واحد زمان نشان داده می شود؛ ظرفیت ممکن است مطابق با اندازه دانه های آواری تغییر کند مقایسه شود با: Competence / نیز ببینید: Efficiency (بازده/ راندمان)
آب زیرزمینی): الف) توانایی یک خاک در نگهداری آب ب) باریک پمپ ، چاه یا ذخیره
رسوب شناسی)مقدار کل رسوبی که یک رودخانه قادر به حمل آن است ، ظرفیت توانایی یک جریان آب یا باد برای حمل و نقل سنگریزه (آوار) را گویند که با مقدار اندازه گیری شده در یک نقطه خاص بر واحد زمان نشان داده می شود؛ ظرفیت ممکن است مطابق با اندازه دانه های آواری تغییر کند مقایسه شود با: Competence / نیز ببینید: Efficiency (بازده/ راندمان) آب زیرزمینی): الف) توانایی یک خاک در نگهداری آب ب) باریک پمپ ، چاه یا ذخیره رسوب شناسی)مقدار کل رسوبی که یک رودخانه قادر به حمل آن است
capacity
ظرفیت
ویژگی یک ماده غیر رسانای الکتریکی است که قابلیت ذخیره انرژی را به واسطه حرکت الکترون ها ، وقتی سطح های مخالف غیررسانا دارای یک اختلاف پتانسیل ثابت هستند ، دارا است ، ظرفیت ویژگی یک ماده غیر رسانای الکتریکی است که قابلیت ذخیره انرژی را به واسطه حرکت الکترون ها
capacitance
ظرفیت جریان آب ، گنجایش جریان آب
capacity of stream
عدد موئینه ای
capillary number
عملکرد لوله های موئین ، عمل موئینه ای ، مویینگی
capillary action
فشار مویینه
فشار موجود در منافذ بین دانه های رسوبات ، که گاهی موجب محبوس ماندن آب می شود ، فشار مویینه فشار موجود در منافذ بین دانه های رسوبات
capillary pressure
کشش موئین
capillary tension
کلاس قابلیت
capability class
کوارتز پوشش دار
نوعی کوارتز که دارای لایه های باریک رس می باشد
capped quartz
کوارتز پوشش دار نوعی کوارتز که دارای لایه های باریک رس می باشد
capped quartz|quartz|quartz
گازانبر آتشکاری
وسیله ای است که پس ازقراردادن فتیله داخل چاشنی به کمک آن چاشنی رابه فتیله محکممی کنند ، گازانبر آتشکاری وسیله ای است که پس ازقراردادن فتیله داخل چاشنی به کمک آن چاشنی رابه فتیله محکممی کنند
cap crimper
گرزه ، برجستگی سر استخوان چماق سرـ سر رأس ـ گل آذین
الف) بخشی از لاک یک سخت پوست cirripede که ساختارهای trophic را احاطه می‌کند و معمولاً بوسیله صفحات آهکی محافظت / پوشش دار می شود
ب) یک مترادف منسوخ برای gnathosoma
ج) سر دنده یک مهره دار ، که سطح مفصلی در تماس با جسم مهره ای یا مرکز فقراتی می باشد
جمع: capitula ، برجستگی سر استخوان چماق سرـ سر رأس ـ گل آذین الف) بخشی از لاک یک سخت پوست cirripede که ساختارهای trophic را احاطه می‌کند و معمولاً بوسیله صفحات آهکی محافظت / پوشش دار می شود ب) یک مترادف منسوخ برای gnathosoma ج) سر دنده یک مهره دار ، که سطح مفصلی در تماس با جسم مهره ای یا مرکز فقراتی می باشد جمع: capitula
capitulum
گسل توانمند ، گسل مستعد
به عنوان یک گسل که قادر به حرکات در آینده نزدیک می باشد ، تعریف شده است بطور کلی ، گسلی که بر روی آن در 35000 سال گذشته ، حرکت وجود داشته است این تعریف برای استفاده در محل نیروگاه های هسته‌ای رواج یافت ، گسل مستعد به عنوان یک گسل که قادر به حرکات در آینده نزدیک می باشد
capable fault
گنجایش جریان آب
capacity of watercourse
لعل کیپ
یک نام گمراه کننده برای گارنت یاقوتی رنگ؛ پیروب دارای کیفیت جواهری ، کاملاً شفاف و دارای رنگ قرمز یاقوتی مانند آنچه از معادن الماس ناحیه کیمبرلی آفریقای جنوبی بدست می آید مترادف: یاقوت آفریقای جنوبی ، لعل کیپ یک نام گمراه کننده برای گارنت یاقوتی رنگ؛ پیروب دارای کیفیت جواهری
cape ruby
مارن های سنگریزه دار قرمز رنگ
capunmargo
مدل لوله موئینه
capillary tube model
مقطع جذب
capture section
مکش موئینه
capillary suction
منحنی ظرفیت
در هیدرولیک ، ارائه گرافیکی رابطه بین ارتفاع سطح آب یک ذخیره و حجم آب زیرین؛ ارائه گرافیکی آهنگ تخلیه یک لوله یا آبگذر یا یک ماده متخلخل (1962 ، asce) مترادف: منحنی ذخیره ، منحنی ظرفیت در هیدرولیک
capacity curve
منطقه آب مویینه ای ، حاشیه مویینه ای
capillary moisture zone
منطقه آب مویینه ای ، حاشیه مویینه ای
capillary moisture zone|capillary moisture|capillary moisture
منطقه موئینه ای
capillary zone
منفذ موئینه
capillary interstice
مهاجرت مویینه ای
حرکت آب بوسیله مویینگی
مترادف: جریان مویینه ای/ حرکت مویینه ای ، مهاجرت مویینه ای حرکت آب بوسیله مویینگی مترادف: جریان مویینه ای/ حرکت مویینه ای
capillary migretion
موئین ، لوله های استوانه ای موئینه داری را گویند که قطر لوله های آن کوچکتر از 500 میکرون یعنی 0/5 میلیمتر است ، موئینگی ، موئینه
capillary
موئینگی پایدار
capillary constant
مویینه ، مویینگی
(آب):صفت: به مجراها یا روزنه هایی گفته می شود که آن قدر کوچک هستند که می توانند مایعات را توسط مویینگی نگه دارند/ جذب کنند ، مویینگی (آب):صفت: به مجراها یا روزنه هایی گفته می شود که آن قدر کوچک هستند که می توانند مایعات را توسط مویینگی نگه دارند/ جذب کنند
cappillary
نشیمنگاه ، زیر سوپاپی ، میله گردان گردونه دوار لنگر ، چرخ طناب ، چرخ لنگر دوار ، چرخ تسمه
یک استوانه دست ساز با سوخت بخاری که معمولا در یک معدن نصب می شود تا مواد را از چاه برای نگهداری یا تعمیر به بالا ببرد ، چرخ تسمه یک استوانه دست ساز با سوخت بخاری که معمولا در یک معدن نصب می شود تا مواد را از چاه برای نگهداری یا تعمیر به بالا ببرد
capstan
نظریه تسخیر یا تصرف یا جذب
نظریه ای که بیانگر این است که ماه به عنوان یک سیاره مستقل بوجود آمده است و مدار آن به دور خورشید آنقدر به زمین نزدیک است که از میدان جاذبه ای زمین دور می شود و بوسیله این میدان تسخیر شده است ، نظریه تسخیر یا تصرف یا جذب نظریه ای که بیانگر این است که ماه به عنوان یک سیاره مستقل بوجود آمده است و مدار آن به دور خورشید آنقدر به زمین نزدیک است که از میدان جاذبه ای زمین دور می شود و بوسیله این میدان تسخیر شده است
capture theory
نفوذ یا تراوش مویینه ای ، آب گیری/ آغشته سازی
capillary percolation
نگاه کنید capillarite
capillary ascension
نگهداشت موئینگی آب ، ذخیره موئینگی آب
capillary retention
نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Ba(Y ، Ce)6Si3B6O24F2
وجه تسمیه : از نام D Cappelen of Holden نروژی ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Ba(Y ، Ce)6Si3B6O24F2 - وجه تسمیه : از نام D Cappelen of Holden نروژی
cappelenite
نوعی کانی
فرمول شیمیایی: HgAg(Cl ، Br ، I)S
وجه تسمیه : از نام محلی ( 1992) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: HgAg(Cl ، I)S - وجه تسمیه : از نام محلی ( 1992)
capgaronnite
نیرو سنج موئینه ای
capillarimeter
هدایت مویین
capillary conductivity
هدایت مویینه ای/هدایت شعریه توانایی یک خاک یا سنگ غیراشباع برای انتقال آب یا مایعات دیگر از آنجایی که روزنه های بزرگتر بطور بخشی توسط هوا یا گازهای دیگر اشغال شده است ، مایع باید از درون بدنه های احاطه کننده تماس های نقطه ای ذرات خاک یا سنگ حرکت بکند برای آب ، این هدایت با محتوای رطوبتی ، از صفر در یک ماده کاملاً خشک تا حداکثر هدایت هیدرولیکی یا ضریب نفوذپذیری ، افزایش می یابد
capillary conductivi|conductivi|conductivi
هدایت مویینه ای/هدایت شعریه
توانایی یک خاک یا سنگ غیراشباع برای انتقال آب یا مایعات دیگر از آنجایی که روزنه های بزرگتر بطور بخشی توسط هوا یا گازهای دیگر اشغال شده است ، مایع باید از درون بدنه های احاطه کننده تماس های نقطه ای ذرات خاک یا سنگ حرکت بکند برای آب ، این هدایت با محتوای رطوبتی ، از صفر در یک ماده کاملاً خشک تا حداکثر هدایت هیدرولیکی یا ضریب نفوذپذیری ، افزایش می یابد
capillary conductivi
واریخته/ گدازه مویینه ای ، موی پله
capillary ejecta
یک قطعه چوب پهن که بین نوک پایه هیدرولیکی و سقف وارد می شود تا دیرک نگهدارنده ایجادکند
cap block
چاشنی انفجار ، چاشنی معمولی
برخی موادمنفجره که بعنوان خرج اصلی داخل چالهاقرارداده می شوندبایدبامحرک قوی تری ازشعله منفجرگردند این کاربه عهده چاشنی هاست که از موادمنفجره اولیه ساخته می شوند چاشنی بایددرامتدادمحوراصلی فشنگ ماده منفجره قرارداده شودوقراردادن آن بصورت مایل صحیح نیست چاشنی معمولی ازیک استوانه فلزی به طول 45تا50وقطر6تا7میلیمترموسوم به پوکه تشکیل می شود درته پوکه حدودیک گرم تتریل فشرده قرارداردکه خرج اصلی چاشنی راتشکیل میدهد روی خرج اصلی حدود0 5گرم فولمینات جیوه و0 2گرم ازتورسرب فشرده قرارداردوبوسیله پولک پوشیده می شود پولک دروسط دارای سوراخی است تاشعله فتیله اطمینان به خرج کمکی چاشنی برسد چاشنی رابایددرمحل خشک نگهداری کرد ، چاشنی معمولی برخی موادمنفجره که بعنوان خرج اصلی داخل چالهاقرارداده می شوندبایدبامحرک قوی تری ازشعله منفجرگردند این کاربه عهده چاشنی هاست که از موادمنفجره اولیه ساخته می شوند چاشنی بایددرامتدادمحوراصلی فشنگ ماده منفجره قرارداده شودوقراردادن آن بصورت مایل صحیح نیست چاشنی معمولی ازیک استوانه فلزی به طول 45تا50وقطر6تا7میلیمترموسوم به پوکه تشکیل می شود درته پوکه حدودیک گرم تتریل فشرده قرارداردکه خرج اصلی چاشنی راتشکیل میدهد روی خرج اصلی حدود0 5گرم فولمینات جیوه و0 2گرم ازتورسرب فشرده قرارداردوبوسیله پولک پوشیده می شود پولک دروسط دارای سوراخی است تاشعله فتیله اطمینان به خرج کمکی چاشنی برسد چاشنی رابایددرمحل خشک نگهداری کرد
blasting cap
منفجر کننده ای شامل یک شارژ ترکیب انفجاری که بوسیله جریان الکتریسیته یا جرقه فیوز آتش می گیرد برای انفجارهای مهیب به کار می رود
blosting cap
چاشنی الکتریکی تاخیری
ازسه قسمت سرچاشنی ، عامل تاخیردهنده وچاشنی تشکیل شده است سرچاشنی وخرجهای کمکی واصلی چاشنی مثل سایرچاشنی هاست وقسمت تاخیردهنده ، جسمی است که باسرعت ثابتی میسوزد باانتخاب طولهای متفاوت برای قسمت تاخیردهنده می توان چاشنی های باتاخیرمتفاوت به دست آورد ، چاشنی الکتریکی تاخیری ازسه قسمت سرچاشنی
delay electric cap
سرپوش دلتا
یک مخروط آبرفتی یا مخروط افکنه که بر روی دشت دلتایی ساخته می شود و رأس آن به سمت بالادست جریان جابه جا می شود (راسل ب 1895) ، سرپوش دلتا یک مخروط آبرفتی یا مخروط افکنه که بر روی دشت دلتایی ساخته می شود و رأس آن به سمت بالادست جریان جابه جا می شود (راسل ب 1895)
delta cap
کلاهک شمع کوبی
driving cap
چاشنی الکتریکی(electric-blasting-cap) چاشنی برقی متشکل ازیک پوکه مسی یا آلومینیومی است که یک طرفش بسته وازطرف دیگرش دورشته سیم خارج می گرددوداخل پوکه خرج اصلی ، خرج ابتدایی ، بخش تاخیری ، سرچاشنی ، مفاومت ، سیم چاشنی ازپایین به بالاقراردارند
electric detonator|electric-blasting-cap|electric-blasting-cap
نقاب چشم سرپوش روی چشم برخی از شب پره ها
eye-cap
سنگ قارچی سنگ فورکپ؛ رجوع شود به mushroom rock (سنگ قارچی)
fur-cap rock|fur-cap|fur-cap
کلاهک سخت
عنوانی که در استخراج بوکسیت به خارجی ترین بخش ذخیره گفته می شود که اغلب به خاطر سخت تر و سفت تر بودن در مقایسه با مواد زیر آن ، حین استخراج به عنوان سقفی سخت ، عمل می کند ، کلاهک سختعنوانی که در استخراج بوکسیت به خارجی ترین بخش ذخیره گفته می شود که اغلب به خاطر سخت تر و سفت تر بودن در مقایسه با مواد زیر آن
hardcap
کلاهک یخی
یک مجموعه گنبدی شکل از یخ و برف که ارتفاعات کوهستانی یا زمینهای کم ارتفاع مناطق واقع در عرضهای جغرافیایی بالا را می پوشاند و عموما دارای جریانهای شعاعی به سمت خارج است ، کلاهک یخی یک مجموعه گنبدی شکل از یخ و برف که ارتفاعات کوهستانی یا زمینهای کم ارتفاع مناطق واقع در عرضهای جغرافیایی بالا را می پوشاند و عموما دارای جریانهای شعاعی به سمت خارج است
ice cap
موادمنفجره آتش گرفته در مجاورت سطح یک سنگ بعد از اینکه با مقداری گل مرطوب ، زمین مرطوب ، یا ماسه پوشیده می شود ، بدون اینکه از حفر سوراخ استفاده شود
mud cap
سرشمع
pile cap
کلاهک قطبی
(زمین‌ اخترشناسی):ناحیه‌ای در هر قطب سیاره مریخ ، پوشیده از دی‌اکسید کربن جامد و یخ و در فصول مریخی از نظر وسعت متفاوت است
(یخچال‌شناسی): الف)صفحه یخی در مرکز قطب جنوب ، به عنوان مثال (قاره) جنوبگان
ب) واژه‌ای که به صورت نادرست برای یخ دریایی اقیانوس شمالگان به کار می‌رود ، کلاهک قطبی - (زمین‌ اخترشناسی):ناحیه‌ای در هر قطب سیاره مریخ ، پوشیده از دی‌اکسید کربن جامد و یخ و در فصول مریخی از نظر وسعت متفاوت است - (یخچال‌شناسی): الف)صفحه یخی در مرکز قطب جنوب ، به عنوان مثال (قاره) جنوبگان - ب) واژه‌ای که به صورت نادرست برای یخ دریایی اقیانوس شمالگان به کار می‌رود
polar cap
ریف پوش ، ریف ، آبسنگ ، پشته واره
نهشته یا مواد ریف فسیلی که یک جزیره یا کوه را پوشانده یا بر روی آن قرار می گیرد مقایسه شود با: پوشش مرجانی
*الف) یک ساختار پشته مانند یا تپه مانند ، لایه ای یا توده ای که توسط موجودات ترشح کننده آهک ، خصوصا مرجانها ایجاد می شود و عمدتا از بقایای آنها ساخته شده است این ساختار در مقابل امواج مقاوم است و بالاتر از رسوب نهشته شده همزمان پیرامونی قرار می گیرد همچنین ، به چنین ساختاری گفته می شود که در گذشته زمین شناسی ساخته شده و امروزه در سنگی ، معمولا با لیتولوژی متفاوت ، محصور شده است
نیز ببینید: bank؛ bioherm؛ biostrome
مترادف: organic reef
*ب) توده یا پشته ای از سنگها ، خصوصا مرجان و برخی اوقات از ماسه و گراول یا صدفها که بالا می آید از کف دریا یا دریاچه احاطه کننده اش تا سطح یا نزدیک سطح آب ، و برای کشتیرانی خطرناک است؛ بالاخص چنین عارضه ای در 15 فاتومی (سابقا 6) یا کمتر
نیز ببینید: shoal (آبتل)
*ج) اصطلاح ایالتی برای یک کانسار فلزی ، خصوصا کوارتز طلادار را گویند (مثلا saddle reef)
، پشته واره - نهشته یا مواد ریف فسیلی که یک جزیره یا کوه را پوشانده یا بر روی آن قرار می گیرد مقایسه شود با: پوشش مرجانی - *الف) یک ساختار پشته مانند یا تپه مانند ، محصور شده است - نیز ببینید: bank؛ bioherm؛ biostrome - مترادف: organic reef - *ب) توده یا پشته ای از سنگها ، و برای کشتیرانی خطرناک است؛ بالاخص چنین عارضه ای در 15 فاتومی (سابقا 6) یا کمتر - نیز ببینید: shoal (آبتل) - *ج) اصطلاح ایالتی برای یک کانسار فلزی ، خصوصا کوارتز طلادار را گویند (مثلا saddle reef) -
reef cap
کلاهک
درنگهداری معادن به کمک چوب بست به قطعه بالایی چوب بست کلاهک می گویند
مترادف با : roof bar
کلاهک ریشه
یک بافت سلولی انگشتانه مانند را گویند که بر روی نوک رشد کننده یک آثار ریشه یا ریشه گیاهان قرار می گیرد و از آن محافظت به عمل می آورد Root mean square error جذر متوسط مربع خطاها
root cap
موج سرسفید
کف سفید بر روی ستیغ یک موج را گویند این حالت توسط باد حاصل می شود که ستیغ را به جلو و بر روی موج حرکت می دهد ، موج سرسفید - کف سفید بر روی ستیغ یک موج را گویند این حالت توسط باد حاصل می شود که ستیغ را به جلو و بر روی موج حرکت می دهد
whitecap

موسسه ترجمه البرز با بیش از 13 سال تجربه

به دنبال ترجمه تخصصی متن یا مقاله زمين شناسی هستید؟
ثبت سفارش ترجمه جدید
موسسه البرز ادیت مقاله ISI زمين شناسی را هم انجام می دهد:
ثبت سفارش ویرایش مقاله جدید
ممکن است به دنبال تولید محتوا در زمینه زمين شناسی باشید:
ارسال سفارش تولید محتوا
پارافریز مقاله ISI و رفع plagiarism
ارسال سفارش پارافریز مقاله
ترجمه فیلم، فایل صوتی و زیر نویس فیلم از دیگر خدمات ماست:
ثبت سفارش ترجمه فیلم

دیکشنری آنلاین زمین شناسی

مترجمان رشته زمین شناسی یک دیکشنری تخصصی برای این رشته ایجاد نموده اند. دیکشنری تخصصی زمین شناسی شامل اصطلاحات گرایش های چینه و فسیل شناسی، آب شناسی، رسوب شناسی، زمین شناسی زیست محیطی و سایر گرایش های این رشته می گردد.

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (انگلیسی به فارسی)

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (فارسی به انگلیسی)

آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های فنی و مهندسی

مهندسی كامپيوتر مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی مکانیک مهندسی صنايع مهندسي شيمی مهندسی پزشکی مهندسی مواد و متالوژی مهندسی پليمر مهندسی معدن مهندسي نساجی مهندسی نفت مهندسی شهرسازی مهندسی هوافضا محيط زيست مهندسی HSE مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی خودرو مهندسی دریا علوم مهندسی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم انسانی

حسابداری مديريت حقوق روانشناسی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی علوم اقتصادی مديريت جهانگردی علوم ارتباطات اجتماعی زبان و ادبيات فارسی علوم اجتماعی فلسفه علوم جغرافيايی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم پایه

شيمی زيست شناسی فیزیک رياضی زمين شناسی نانوفناوری ژئوفيزيك و هواشناسی علوم کامپیوتر

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی دامپزشكی علوم آزمايشگاهی دندانپزشكی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های هنر

معماری معماری داخلی
Skip Navigation Links
ثبت سفارش ترجمه