دیکشنری تخصصی البرز مجموعه ای کامل از لغات و اصطلاحات تخصصی همه رشته ها

معادل های انگلیسی برای حرف‌اول‌الفبای‌انگلیسی‌ ، رقم 10 در مبنای شانزده ،

حرف‌اول‌الفبای‌انگلیسی‌ ، رقم 10 در مبنای شانزده ، اولین حرف الفبای انگلیسی

پیشنهاد شما چیست؟

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته رياضی است.

واژه های فارسی مشابه با اصطلاح تخصصی حرف‌اول‌الفبای‌انگلیسی‌ ، رقم 10 در مبنای شانزده ، اولین حرف الفبای انگلیسی و معادل انگلیسی آنها در لیست زیر قابل مشاهده است

فارسی

انگلیسی تلفظ

(مقدار) سرعت متوسط

average speed

a بعد از b است

a succeeds b

a ضرب در b

a cross b

a قبل از b است

a precedes b

arithmetic mean

a-مدول ، a قطعه

a module

emf اعمال شده

applied emf

L فضای مجرد

abstract l space

Lp فضای مجرد

abstract lp space

m-فضای مجرد

abstract m space

p-گروه آبلی

abelian p group

topology ، تحلیل موضعی (توپولوژی)

analysis situs

اِ (a)-حاشیه‌ایR>

a-marginal

ابدال نسبت

alternate ratio

ابر صفحه ی آفین

affine hyperplane

آبلی ، آبلیَن ، جابجایی

abelian

آبلی شده

abelianized

آبلی کردن

abelianize

ابهام

ambiguousness

ابهام ، نامعلومی

ambiguity

ابونصر فارابی طبیعیدان ، فیلسوف و ریاضیدان ایرانی ( 339 - 257 ه ق ) نامش محمّد ، لقبش اونصر است گاهی در کتابها به نام های ابونصر محمّدبن طرخان بن اوزالغ ( Awzalagh ) و محمّدبن طرخان آمده است یکی از کتاب های مهم وی ، کتاب الاحصاءالعلوم است

awzalagh

آپولونیوس(200 قبل از میلاد -262 قبل از میلاد ) در پرگا واقع در آسای صغیر جنوبی متولد شد منجمی بسیار برجسته بود اساسی ترین کارهای وی در مقاطع مخروطی می باشد وکتابی به همین نام در هشت مقله نوشت که تقریبا تممی معلومات دبیرستانی این روزگار در مخروطات را شامل می شود

apoloniuos

اتحاد آبل

abel's identity

اتـّحاد الف ، اتحاد الف

aleph identity

اتحاد جبری

algebraic identify

اتـّحاد جبری ، اتحاد جبری

algebraic identity

اتحاد خودسانی

automorphism identity

اتّحاد دادن ، نسبت دادن ، شرکت دادن ، شریک دادن ، ترکیب کردن ، پیوند یافتن ، مربوط ساختن ، همراه کردن ، وابسته بودن ؛ وابسته ، شریک(عضو یک دستگاه) ، همپا ، انباز ؛ هم دم ، شرکت پذیری ، وابسته ، وابسته بودن ، شریک ، شریک کردن ، پیوند دادن ، عضو وابسته ، مربوط کردن ، عمل شرکت پذیری

associate

اتخاذ

adoption

اتخاذ کردن

adopt

اتصال چسبی

adhesive joining

اتُم عنصری چون A (به جز عنصر صفر) از یک جبر اندازه ، دارای این ویژگی که هر عنصری که نابزرگتر از A است یا برابر با عنصر صفر باشد یا برابر با A ، اتم ، ساده ، ذره ، کوچکترین جزء ، غیر قابل تجزیه

atom

اتُمی ، ساده ، بسیط ، اتمی ، ذره ای

atomic

اتو کوواریانس (سری زمانی) ، اتوکواریانس (سری زمانی)

autocovariance

اتومرفیسم گروه ، خودسانی گروه ها ، خودسانی گروه

automorphism of group

اثبات کردن ، تصدیق کردن ، اظهار کردن

affirm

اثر کردن ، انجام دادن ، عمل کردن

act

اثر کردن بر ، اعمال شدن بر

apply to

اثرات از راه دور ، عمل از فاصله ی دور

action at a distance

اجازه دادن ، جایز شمردن ، پذیرفتن ، مجاز به استفاده بودن

allow

اجتماع ، تجمّع ، ‌ انبوهش ، انبوهش ، تجمع ، مجموع ، توده ، مجتمع

aggregation

اجزای عاد کننده ، مقسوم علیه ها ، اجزای عدد ، عامل ها

aliquot parts

اجزای عدد

aliquot parts of a number

اجسام ارشمیدسی

archimedean solids

آچار قابل تنظیم ، آچارفرانسه

adjustable wrench

احتمال پسین

a posteriori probability

احتمال پیشین

a priori probability

احتمال جذب

absorption probability

احتمال کاربردی

applied probability

احکام نجوم ، تنجیم ، علم ستاره شناسی ، علم نجوم ، علم هیئت ، نتیجه

astrology

اختصار ، تلخیص ، مخفّف ، مختصر ، مخفف

abbreviation

اختصاص ، تخصیص ، ذخیره ی اختصاصی ، تخصیص وجه

appropriation

اختصاص دادن ، نسبت دادن ، گماردن ، تخصیص دادن ، حواله کردن ، واگذار کردن ، انتقال دادن ، منصوب کردن ، جایگزین کردن ، قراردادن

assign

ادامه ی تحلیلی

analytic prolongation

آدیاباتیک ، منحنی های بی در رو

adiabatic curves

آر ، صد متر مربع

are

آرایش ، ترتیب ، جایگشت ، مجموعه ی مرتب ، نظم و ترتیب ، نظم

arrangement

آرایه ، آرایش ، ترتیب ، در صف کردن ، صف و منظّم در آمار ، دنباله‌ای از عناصر(داده‌ها) که بر حسب مقادیرشان ، مثلاً از بزرگ‌ترین به کوچک‌ترین مقدار ، مرتب شده‌اند در ریاضیات ، به طور کلّی به نمایشی از اعداد یا کمیت‌ها به شیوه‌ای منظم ، مثلاً به شکل ماتریس ، اطلاق می‌شود ، ارایه

array

ارتباط مستوی ، همبستگی خویشاوند ، همبندش مستوی ، ارتباط آفین ، هموستار آفین ، هموستار همگر ساختاری روی یک فضای n بعدی که به ازای هر جفت نقطه ی همسایه ی P و Q قاعده ای مشخّص می کند که بنابر آن ، بردار معیّنی در Q به هر بردار در P وابسته می شود؛ این دو بردار را موازی گویند ، التصاق آفین

affine connection

ارتفاع ، بلندی ، فراز ، افراز ، بالا ، فرازا(نجوم) فاصله عمودی بین رأس و قاعده در چندضلعیها (و نیز پاره خطّی که طول آن این فاصله عمودی را نشان می دهد) در اجسام فضایی ، فاصله ای عمودی که به نحوی بلندی شکل را نشان می دهد؛ مثلاَ در مخروط ، فاصله عمودی رأس تا قاعده و در استوانه ، فاصله عمودی دو قاعده ، فرازا ، افزار ، ارتفاع از سطح دریا

altitude

ارتفاع شکل

altitude of figure

ارتفاع(کثیرالاضلاع منتظم) ، سهم(هرم منتظم) فاصله عمودی مرکز یک چندضلعی منتظم تا یکی از ضلعهای آن کلمه مترادف : short radius ، ارتفاع ، سهم ، فاصله ی مرکز چندضلعی منتظم تا یکی از اضلاع آن

apothem

آرتور کیلی (1821 - 1895) کیلی استعداد ریاضی خود را در سنین اوّلیه نشان داد و به سرعت در مدرسه شکوفا شد پدر تاجرش ، پس از کمی مقاومت ، او را در سنّ 17 سالگی به کمبریج فرستاد وی در 8 سال آثار اساتید را خواند و بیش از 20 مقاله راجع به مباحثی نوشت که وی را تا آخر عمر سرگرم ساختند او علاوه بر این ، توجّه زیادی به ادبیات ، معماری و نقّاشی نشان داد یونانی ، آلمانی و فرانسه را به خوبی زبان انگلیسی می خواند استعدادش را در نقّاشی آبرنگ نشان داد یک ورزشکار و کوهنورد جدّی بود در 25 سالگی بدون توجّه جدّی به ریاضیات ، تعلیم حقوق دید و سه سال بعد وکیل شد وی به عنوان یک وکیل زندگی راحتی داشت امّا برای پرداختن به ریاضیات تسلیم پول نشد او در طی 14 سال تقریباً 300 مقاله منتشر کرد وی بالأخره در سال 1863 استادی سادلری در کمبریج را پذیرفت و تا آخر عمرش در آنجا ماند و به خاطر مدیریت و مهارتهایش در تدریس و نیز داشتن خصلت طلبگی مورد احترام واقع شد با آنکه آرتور کیلی مفهوم گروه مجرّد را معرفی کرد ، کارهای اصلی اش در جای دیگرند او به کمک دوست مادام العمرش "ج ج سیلوستر(J J Sylvester)" نظریه پایاها را پی ریزی کرد وی یکی از نخستین کسانی بود که هندسه ی بیش از سه بُعد را در نظر گرفت و جبر ماتریسی و نظریه ی دترمینانها را ابداع نمود وی همچنین راجع به چهارگانها ، نظریه معادلات ، دینامیک وستاره شناسی مطالبی نوشت کیلی تا زمان مرگ به کارش ادامه داد و از خود 966 مقاله به جا گذاشت که در 13 جلد ، و هر جلد 600صفحه است

arthur cayley

آرتینی

artinian

ارزش تعدیل

adjustment value

ارزش حقیقی ، مقدار حقیقی ، ارزش واقعی ، مقدار واقعی

actual value

ارزشیابی ، حسابرس ، ممیزی حساب ، رسیدگی ، رسیدگی به حساب ها ، ممیزی ، بازبینی حساب ، رسیدگی کردن ، ممیزی کردن

audit

ارزه ی ارشمیدسی

archimedean valuation

ارزه ی جمعی

additive valuation

ارزیاب

assessor

ارزیابی ، تخمین ، تشخیص ، تعیین ، برآورد ، سنجش ، مالیات بندی ، اظهار نظر

assessment

ارزیابی ، تقویم ، تعیین قیمت ، ارزشیابی ، برآورد قیمت ، برآورد

appraisal

ارزیابی احتمال‌ها ، ارزیابی احتمالها

assessment of probabilities

ارزیابی کردن ، تشخیص دادن

assess

ارشمیدس - 212 تا 287 قبل از میلاد

archimedes

ارشمیدسی

archimedean

ارقام عربی رقمهای 8 ، 7 ، 6 ، 5 ، 4 ، 3 ، 2 ، 1 و 9 کلمه مترادف : Hindu-Arabic numerals ، رقم های عربی

arabic numerals

ارقام هندی ، ارقام عربی

arabic figures

آرک سکانت ، کمان قطر ظل

arc secant

آرک سینوس

arc sine

آرک هذلولی گون

arc hyperbolic

آرک‌سینوس ، عکس سینوس ، کمان جیب ، قوس جیب

arc-sine

از آغاز ، از ابتدا

ab initio

از این سو به آنسو ، از وسط ، برضد

athwart

از جمله ، در میان ، در زمره ی

among

از علت به معلول رسیده ، پیشین ، علنا ، قبلی

apriori

از وسط ، از روی ، از میان ، سرتاسر ، بر روی

across

آزمون آبل

abel's test

آزمون آبل در مورد همگرایی سری ها

abel's test for convergence of series

آزمون اندرسون-دارلینگ

anderson-darling test

آزمون پذیرش

acceptance test

آزمون تقریباً ناوردا ، آزمون تقریبا ناوردا

almost invariant test

آزمون تقریبی

approximate test

آزمون سری متناوب

alternating series test

آزمون عمر شتابیده

accelerated life testing

آزمون کامیابی ، آزمون موفقیت ، آزمون توفیق

achievement test

آزمون مجانبی

asymptotic test

آستانه ی بی هنجار

anomalus threshold

استدلال ، بحث ، مناظره ، مباحثه ، مناظرات ، اقامه ی حجّت ، حجّت ، اقامه ی حجت

argumentation

استدلال تقریبی فرایندی که به وسیله آن نتیجه احتمالاً نادقیقی از یک دسته مقدّمات نادقیق به دست آید

approximate reasoning

استدلال تمثیلی

analogical reasoning

استقلال الگوریتمی

algorithmic independence

استهلاک ، استهلاک سرمایه ، استهلاک بدهی ، استهلاک تدریجی

amortization

استهلاک بدهکاری ، استهلاک دین

amortization of a dept

استهلاک تسریعی

acceleration depreciation

اسطرلاب

astrolabe

آشفتگی

agitation

اشل حسابی ، سنجه ی حسابی ، مقیاس حسابی

arithmetic scale

اصل ارشمیدس

archimedean principal

اصل ارشمیدس ، اصل موضوع ارشمیدس

archimedes' principle

اصل ارشمیدسی

archimedean principle

اصل استقرا

axiom of recurrence

اصل انتخاب ، اصل موضوع انتخاب ، اصل متعارف انتخاب این اصل که به ازای هر خانواده A از مجموعه ها تابعی وجود دارد که به هر مجموعه S از خانواده A عضوی از S را نسبت می دهد

axiom of choice

اصل آوند

argument principle

اصل تجزیه

axiom of separation

اصل جمع ، آکسیوم جمع ، اصل موضوع جمع

axiom of addition

اصل جمع ، قضیه ی جمع احتمالات

addition principle

اصل جمع پذیری ، اصل موضوع جمعی

axiom of additivity

اصل راجع به محتویات ، اصل موضوع محتویات

axiom of extension

اصل زرملو

axiom of zermelo

اصل سازگاری

axiom of compatibility

اصل فواصل تو در تو ، اصل بازه های تو در تو

axiom of nested intervals

اصل فواصل تو در تو ، اصل بازه های تو در تو

axiom of nested inervals

اصل کالبد ماکزیمم مطلق

absolute maximum modulus principle

اصل کناره ی بالا ، اصل کوچکترین کران بالا

axiom of least upper bound

اصل کنش

action principle

اصل موضوع ارشمیدس

archimedes principle

اصل موضوع ارشمیدس

archimedean axiom

اصل موضوع ارشمیدس

archimede axiom

اصل موضوع ارشمیدس

archimedes' axiom

اصل موضوع ارشمیدس این اصل است که اگر x عدد حقیقی دلخواهی باشد ، عدد صحیح nای وجود دارد که بزرگتر از x است کلمه مترادف : Archimedes' axiom ، اصل ارشمیدس

axiom of archimedes

اصل موضوع استقرا

axiom of induction

اصل موضوع اعداد اصلی

axiom of cardinality

اصل موضوع بی نهایت ، اصل متعارف بی نهایت ، اصل موضوع بینهایت ، الص متعارف بینهایت

axiom of infinity

اصل موضوع پیوستگی ، آکسیوم پیوستگی ، اصل پیوستگی

axiom of continuity

اصل موضوع تحویل پذیری

axiom of reducibility

اصل موضوع تصریح ، اصل تشخیص ، اصل تجرید

axiom of specification

اصل موضوع توازی

axiom of parallels

اصل موضوع توسیع

axiom of extensionality

اصل موضوع جفت کردن

axiom of pairing

اصل موضوع ساخت پذیری

axiom of constructibility

اصل موضوع کمال خطی

axiom of linear completeness

اصل موضوع مجموعه های توانی

axiom of power sets

اصل موضوع مجموعه ی توانی

axiom of power set

اصل موضوع هر یک از مفروضاتی که یک نظریه ریاضی (از قبیل هندسه ، نظریه حلقه ها ، و اعداد حقیقی) بر آنها مبتنی است کلمه مترادف : postulate

axiom

اصل هاوسدورف

axiom of hausdorff

اصل همسایگی ها

axiom of neighborhoods

اصلی ، اصل موضوعی ، مبتنی بر اصول ، اصولی

axiomatic

اصول موضوع احتمال ، اصل موضوع احتمال

axioms of probability

اصول موضوع جمع

addition axioms

اصولی

axiomatical

اضافه ، افزایش

augmentation

اضافه شونده

adjoint to

اضافه کردن ، افزودن ، ضمیمه کردن

annex

اضافی ، اضافه شده

added

اضافی ، افزوده ، تکمیلی ، افزایشی ، بیشتر

additional

اضلاع مجاور

adjacent sides

اضلاع یک زاویه

arms of an angle

اطراف

all around

اطلاّع کمکی ، اطلاع کمکی

ancillary information

اطلس اطلسی برای یک خمینه ، گردآیه ای از نقشه های مختصات است که آن خمینه را بپوشاند

atlas

اطمینان

assurance

اعتدال پاییزی

autumnal equinox

اعداد جبری ، عدد های جبری

algebraic numbers

اعداد شاخص کل

aggregate index numbers

اعداد عربی

arabic numbers

اعداد متحابّه ، اعداد متحاب ، اعداد دوست دارنده ی یکدیگر عددهای خوش کردار ، عددهای متحاب ---------------------------------------- دو عدد که مجموع مقسوم علیه های هریک (بدون در نظر گرفتن خود آن عدد) ، مساوی عدد دیگر باشد ، متحابّه خوانده می شوند مانند دو عدد 220و 284 زیرا که مجموع مقسوم علیه های 220 مساوی 284 است(284110+55+44+22+20+11+10+5+4+2+1)و مجموع مقسوم علیه های 284 نیز مساوی 220 است(220142+71+4+2+1) می گویند فیثاغورث به وجود این ویژگی دو عدد 220 و 284 پی برده بوده است هنگامی که از فیثاغورس پرسیده شد رفیق چیست؟ جواب داد: "کسی که من دیگریست بدان گونه که 220 و 284 هستند " فیثاغورسیان چنین اعدادی را اعداد متحابه(دوست دار هم)می نامیدند با اینکه کشف چنین اعدادی برای یونانیان مشکلات زیادی را به همراه داشت اما کار مورد علاقه یونانیان بود بهرحال کشف اینگونه اعداد پیشرفت زیادی نداشت جالب توجّه آنست که از این گروه اعداد ، تا سال 1636 میلادی جفتهای دیگری نمی شناختند در آن زمان دو عدد متحابّه دیگر 17296 و 18416 که در سال 1636 میلادی توسط فرما شناسایی شد 37056 ، 9363584 که توسط دکارت ارائه گردید 84 ، 1210 که توسط پاگانینی در سال 1867 میلادی معرفی شد هود است که دو عدد متحابّه 1184 و 1210 از این گروه را برای اولین بار یک پسر بچه 16 ساله پیدا کرده است اویلر در سال 1750 ، پنجاه و نه جفت دیگر از اینگونه اعداد را کشف کرد ریاضیدانان عرب زبان بر این باور بوده اند که اعداد متحابّه برای دارندگانشان دوستی و محبّت می آورند !! سوالی که تاکنون ذهن ریاضیدانان را به خود مشغول کرده اینست که آیا بینهایت از این زوجها وجود دارد یا خیر؟بته هندیها اعداد متحابه را قبل از فیثاغورس شناخته بودند همچنین قسمتهایی از کتاب مقدس را میتوان یافت که نشان می دهد یهودیان چنین اعدادی را مبشر سعادت می دانستند نکته جالب دیگر داستان مورد تردید یک شاهزاده دوره باستان است که نامش بنا به علم حروف برابر عدد 284 بود این شاهزاده سالهای سال دنبال دختری برای ازدواج میگشت که نامش برابر عدد 220 باشد و معتقد بود که این عامل باعث خوشبختی در زندگی او می شود

amicable numbers

اعداد مطلق

absolute numbers

اعمال جبری

algebraic operations

افزایش

accroissement

افزایش دادن ، پیش بردن ، پیش رفتن ، جلو رفتن

advance

افزایش یک جبر

augmentation of an algebra

افزاینده ، جمع کننده ، افزایشگر

adder

افزودن فعالیت جدید

adding new activity

افزودن محدودیّت جدید

adding new constraint

افزودنی ، قابل جمع زدن

addible

افزودنی ، ماده ی بهساز ، مواد افزودنی ، افزایه

additives

افزوده ، افزوده شده ، فزوده

augmented

افزوده ، قسمت بالایی دندانه ، اضافه ، ضمیمه

addendum

افزون

adding

افقی

accros

آکر ، در حدود 4047 متر مربع ، جریب فرنگی

acre

آگاهی دادن ، مناسب

advise

اگر

assuming that

اگر

as soon as

آگوستین لویی کوشی ریاضیدان فرانسوی ( 1857 1789 ) در زمینه انتشار امواج ، حساب و الاستی سیته ، مطالعاتی دارد

augustin lovis cauchy

الحاق ، پیوست ، افزایش

adjunction

الحاق ، متّصل ، مجاور ، پیوسته ، اضافه کردن ، متصل ، تکیه داشتن

adjoining

الحاق به چپ

associate to the left

الحاق چسبی ، چسباندن ، اتصال چسبی

adhesive bounding

الحاق ریشه ها

adjunction of roots

الحاق یک جذر به یک حلقه

adjoining a square root to a ring

الحاقی ، همال ، بروَسته ، معاون ، پیوند ، وابسته ، اضافه کردن

adjoint

الف ، حرف الف

aleph

الف صفر

aleph zero

الف صفر

aleph nought

الف صفر

aleph naught

الف صفر عدد اصلی هر مجموعه ای که بتوان آن را در تناظر یک به یک با مجموعه اعداد صحیح مثبت قرار داد کلمه مترادف : aleph zero

aleph null

الف یک کوچکترین عدد اصلی که بزرگتر از الف صفر است

aleph one

آلفا ، حرف اول الفبای یونانی

alpha

الفبا

alphabet

الگوریتم اصلاح شده

algorithm revised simplex

الگوریتم خود-دوگان

algorithm self-dual

الگوریتم سلسله عملیات جبری ، طریقه ی محاسبه ی تسلسلی ، اصول و مبانی محاسبه ، الخوارزمی ، روش الخوارزمی ، خوارزمی ، روش محاسبه ، محاسبه ، روش کلّی مجموعه ای از قواعد خوش تعریف برای حلّ یک مسأله در تعدادی متناهی از مراحل

algorithm

الگوریتم سیمپلکس

algorithm simplex

الگوریتم سیمپلکس اولیه-دوگان

algorithm primal-dual simplex

الگوریتم سیمپلکس دوگان

algorithm dual simplex

الگوریتم سیمپلکس محدود

algorithm bounded simplex

الگوریتم صفحه برش

algorithm cutting plane

الگوریتم فوریر-موتزکین

algorithm fourier-motzkin

الگوریتم کریس_کراس

algorithm criss-cross

الگوریتمی

algorism

الگوریتمیک ، با اصول و قاعده ، خوارزمیک ، الگوریتمی

algorithmic

آلگویتم ساز ، الگوریتمساز

algorist

آمادگی

availability

آمار جوّی

atmospheric statistics

آمار فرعی

ancillary statistics

آمار کاربردی ، آمار عملی

applied statistics

آماره Wی انصاری-برادلی

ansari-bradley w-statistic

آماره فرعی ، آماره ی کمکی ، آماره کمکی

ancillary statistic

آماری ، تعیین شدن توسط آمار

actuarial

آمپر ، واحد شدت جریان

ampere

امتداد تحلیلی ، تمدید تحلیلی ، ادامه ی تحلیلی ، ادامه ی آنالتیک ، ادامه دهی آناکاویک گسترش یک تابع تحلیلی به دامنه ای بزرگتر از دامنه ای که در آغاز روی آن تعریف شده است

analytic continuation

امتداد مجانبی ، مجانب راستا

asymptotic direction

امتدادهای مجانبی برای یک نقطه هذلولوی روی یک رویه ، دو راستایی که در آنها خمیدگی قائم صفر می شود یا به عبارت دیگر ، راستاهای خمهای مجانبیِ گذرنده از آن نقطه

asymptotic directions

امور اداری ، مدیریت ، دستگاه ، اداره

administration

آنالیز بزرگ

analysis big

آنالیز پارامتری

analysis parametric

آنالیز پیشرفته ، آنالیز عالی

advanced analysis

آنالیز دان ، تحلیل گر

analyst

آنالیز روش M-بزرگ

analysis big m method

آنالیز روش دو فازی

analysis two phase method

آنالیز محدّب

analysis convex

انباشتگر ، مخزن

accumulator

انباشتگی

accumulation

انباشتگی ، تجمّع ، انبوهی ، توده

accummulation

انباشتن ، تجمع

accunulate

انباشتن ، تجمّع ، جمع شدن ، جمع کردن

accumulate

انبساط بی دررو

adiabatic expansion

آنتروپومتریک ، وابسته به مبحث اندازه گیری بدن انسان ، آنترپومتریک

anthropometric

انتساب نمونه ها به طبقات

allocation of samples to the strata

انتگرال آبلی

abelian integral

انتگرال در روی سطح ، انتگرال روی سطح

areal integral

انتگرال کنش

action integral

انتگرال گیری تطبیقی روشی عددی برای محاسبه انتگرال معیّن تابعی که همواری یا ناهمواری اش مشخّص نیست ، با درجه ی دلخواهی از دقّت؛ در این روش نقاط تقسیم بازه ی انتگرال گیری با توجّه به شکل تابع تعیین می شوند

adaptive integration

انتگرال مجرّد ، انتگرال مجرد

abstract integral

آنتی سکانت ، عکس سکانت

antisecant

آنتی لکسیکو گرافیک ، ضد فرهنگ لغتی

antilexicographical

آنتی لگاریتم ، عکس لگاریتم ، پادلگاریتم ، لگاریتم وارون برای یک عدد x ، عدد دیگری که لگاریتمش برابر با x باشد صورت اختصاری : antilog کلمه مترادف : inverse logarithm ، پاد لگاریتم

antilogarithm

انجام دادن ، ادا کردن

acquit

انجام دادن ، رسیدن ، موفق شدن

achieve

انجمن ، پیوند(آمار) ، ترکیب ، شرکت ، اتّحاد ، ربط ، همراهی ، وابستگی ، ارتباط ، مربوط کردن ، اتحاد ، پیوند

association

انجمنی بودن ضرب

associative of product

انجمنی بودن ضرب ، شرکت پذیری ضرب

associativity of product

انجمنی نسبت به عوامل عدی

associative relative to factors

انحراف ، عدم انطباق کانونی ، ابیراهی

aberration

انحراف با دلیل

assignable cause variation

انحراف جبری

algebraic deviation

انحراف جبری تفاضل بین یک متغیر و یک مقدار مفروض ، که مثبت به شمار می آید اگر آن متغیر بزرگتر از مقدار مفروض باشد و منفی است اگر کوچکتر باشد

algebraic derivation

انحراف قوس ، وزس قوس ، انحراف جرقه

arc blow

انحراف مطلق تفاوت یک مقدار متغیّر و یک مقدار مفروض بدون توجّه به علامت

absolute deviation

انحراف میانگین ، متوسّط انحراف ، انحراف متوسّط در آمار ، متوسط یا میانگین حسابی قدرمطلق انحراف از یک مقدار مشخص که معمولاً میانگین حسابی داده هاست مخفّف آن AD است کلمه مترادف : mean deviation ، متوسط انحراف ، انحراف متوسط

average deviation

انحراف میانگین مطلق میانگین حسابی قدرمطلق های انحرافات یک متغیّر از مقدار مورد انتظارش

absolute mean deviation

انحنای متوسّط ، خمیدگی متوسط برای کمانی مفروض از یک خم مسطح ، نسبت تغییر زاویه میل مماس بر خم ، در طول آن کمان ، به طول کمان ، خمیدگی متوسط ، انحنای متوسط

average curvature

اندازه گیری اتوماتیک

automated gaging

اندازه ی جبری یک بُردار

algebraic value of a vector

اندازه ی حرکت زاویه ای ، گشتاور جنبشی ، چندی حرکت زاویه ای ، گشتاور زاویه ای ، گشتاور گوشه ای

angular momentum

اندازه ی زاویه ای

angular measure

اندازه ی مطلقاَ پیوسته اندازه ی متناهی سیگمای m روی یک سیگماجبر نسبت به اندازه ی متناهی سیگمای دیگر n روی همان سیگماجبر مطلقاَ پیوسته است اگر هر عضو سیگماجبر که اندازه ی آن n آن صفر است اندازه ی mای برابر با صفر نیز داشته باشد

absolutely continuous measure

اندازه‌ی جمعی ، اندازه جمعی

additive measure

اندوخته برای برگشت از فروش

allowance for seles returns

اندوخته ی استهلاک

allowance for depreciation

اندوخته ی برای تحقیقات نقدی فروش

allowance for discounts

انطباق ، سازش ، سازگاری ، توافق ، تناسب

adaptation

آنگسترم

angstrom

آهنگ ورود

arrival rate

اوگاستس دمورگان : دانشمند ریاضیات او دو قانون معروف به نام خودش دارد که عبارتند از : قوانین دمورگان :

augustus de morgan

ایده آل آبلی

abelian ideal

ایده آل الگزاندر

alexander ideal

ایده آل اول وابسته یک ایده آل اول I در حلقه ای تعویض پذیر چون R وابسته به یک مدول M روی R نامیده می شود اگر عنصر x ای در M وجود داشته باشد به نحوی که I پوچساز x باشد

associated prime ideal

ایده آل پوچ ساز ، ایده آل صفر ساز

annihilating ideal

ایده آل وابسته

associated ideal

آئرودینامیک

aerodynamics

آئری - G B

airy

ایستار ، وضع

attitude

آئورت

aortic

با استفاده از ، با توجه به

applying

با آن که ، هر چند ، با این که

although

با این که ، گوئی

as though

با بررسی و تحقیق ، با بررسی

an inspection of

با تقریب

accurate to

با توجه به ، برحسب این که ، هرگاه ، اگر ، که معادل است با

according as

با دقت

accurately

با کمی توجه ، در دست

at hand

با هر وابسته است

associated with each

باز هم

also

بازبینی دقیق ، کنترل درست

accurate control

بازرسی اتوماتیک

automated inspection

بازرسی برای پذیرش

acceptance inspection

بازرسی وصفی

attributes inspection

بازگشت خود به خود

auto tempering

باطل کردن ، صفر کردن ، پوچ ساختن ، نابود کردن ، منهدم کردن ، پوچ کردن

annihilate

بافت‌نگار میانگین انتقالی

averaged shifted histogram

بافته ی جبری

algebraic sheaf

باقیمانده دار مقسوم علیهی که یک کمیت را به اجزاء برابر تقسیم نکند

aliquant

بالا ، از بالا

above

بالابر بازودار

arm elevator

بالاترین نقطه ، رأس ، اوج ، نوک ، قلّه ، تارک جمع این کلمه به صورت apexes یا apices است ، فرق ، قله ، رأس مثلث ، رأس مخروط ، تارک ، رأس مخروط یا هرم ، رأس مقابل به قاعده در مثلث

apex

باید ، بایستی

are to be

باید بخواهیم ، خواسته باشیم

are to

بحث کردن ، با دلیل ثابت کردن

argue

بخش کردن ، قسمت کردن ، تقسیم کردن

apportion

بدیهیات ، بدیهیات اوّلیّه ، علوم متعارفه(اصطلاحات سابق) ، اصول موضوع ، بدیهیات اولیه ، علنوم متعارفه

axioms

بر اساس آن ، متناسب با آن ، بنابراین

accordingly

برابر نهاد ، آنتی تز

antithesis

برآشام ، انقباض گاز ها و مایعات روی سطوح

adsorption

برآورد پیشین

a priori estimate

برآوردگر پذیرفتنی ، برآورد کننده ی پذیرفتنی

admissible estimator

برآوردگر مجانباً کارآ ، برآوردکننده ی مجانبا کارا

asymptotically efficient estimator

برآوردگر مجانباً نااریب ، برآورد کننده ی مجانبا اریب

asymptotically unbiased estimator

برآوردگر مطلقاً نااریب ، برآوردگر مطلقا نااریب ، برآورد کننده ی مطلقا نااریب

absolutely unbiased estimator

بربست جبری ، بستار جبری

algebraic closure

برحسب ، بر طبق ، طبق ، با توجه به ، به موجب ، به قول ، مطابق ، به عقیده ی

according to

بردار تحلیلی

analytic vector

بُردار شتاب ، بردار شتاب

acceleration vector

بردار شتابان

accelerating vector

بردار مصنوعی ، بردار ساختگی

artificial vector

برداشتن عدد ، رفع عدد

ascending reduction

برگشت سالانه ، بازده سالانه

annual return

برنامه ریزی صحیح محض

all integer programming

بُرهان ، برهانف قابل توضیح ، مستلزم بیان حقیقت

apodictic

برهان خلف

ad absurdum

برهان خُلف ، قیاس خُلف ، گزاره ی خُلف ، قیاس خلف ، برهان خلف ، گزاره ی خلف

ad absurdum statement

بزرگی مطلق ، اندازه ی مطلق قدرمطلق یک عدد یا کمیّت

absolute magnitude

بست بادی ، گیره ی هوایی

air clamp

بستار جبری یک میدان یک میدان توسیعی جبری که هیچ توسیع جبری بجز خودش ندارد

algebraic closure of a feild

بسته ی جبری

algebraically closed

بسط ، توسعه ، دامنه دهی ، تفصیل ، تقویت ، بزرگ کردن ، فزونسازی ، دامنه زدن

amplification

بسط مجانبی

asymptotical expansion

بسط مجانبی

asymptotic expansion

بسندگی مجانبی

asymptotic sufficiency

بعد از نیمه شب ، قبل از ظهر ، صبح

a.m.

بعد جبری

algebraic dimension

بعدی ، پسین ، از معلول به علت رسیده

aposteriori

بعدی ، پسین ، از معلول به علّت رسیده ، حصولی ، پس از تجربه ، پسینی ، از قبل

a posteriori

بلندی ، ارتفاع

applicate

بمب اتمی

atomic bomb

بنگاه ، نماینده ، مؤسسه ، نمایندگی ، عاملیت

agency

به ازای هر n

at any n

به ترتیب باید مورد توجه قرار گیرد

are in order

به تصادف ، بر حسب اتفاق ، همین طوری ، بی هدف ، بدون منظور ، به اتفاق

at random

به حدّاکثر ، به حداکثر

at the most

به دست آوردن

acquire

به دلیل قوی تر ، به طریق اولی

a fortiori

به راه انداخت ، راه انداختن ، به کار انداختن

actuate

به رسمیت شناختن ، معتبر ساختن

accredite

به صورت ، وقتی که ، هر بار که

به صورت اسکالر

as scalars

به صورت اصل موضوعی

axiomatically

به طریق زیر

as follow

به طور تحلیلی ، تحلیلی ، آناکاوانه ، تحلیلی بودن

analytically

به طور جبری ، از راه جبری ، جبری

algebraically

به طور دلخواه ، اختیاری

arbitrarily

به طور دلخواه کوچک

arbitrarily small

به طور دلخواه کوچک

arbitrary small

به طور زاویه ای

angularly

به طور مثبت

affirmatively

به طور مجانبی ، مجانباً

asymptotically

به طور مجانبی پایدار

asymptotically stable

به طور مشابه ، به طریقی مشابه ، به همین ترتیب

analogously

به طور مطلق ، مطلق ، به طول مطلق ، مطلقا

absolutely

به عقب ، پس افت ، بدهی پس افتاده

arrear

به غیره

and so forth

به فاصله ، غیر از ، جدا ، دور از هم ، مجزا

apart

به قدر کافی

adequately

به کاربردن ، استعمال کردن ، بر هم منطبق کردن ، اجرا کردن ، اعمال کردن ، اطلاق ، حمل ، افکندن ، به کار بستن ، اثر کردن ، به کار بردن ، وارد شدن

apply

به مزایده گذاشتن ، مزایده ، حراج کردن ، حراج

auction

به هم زدن

agitate

به همین ترتیب تا آخر ، بینهایت ، الی آخر ، به سمت بی نهایت

adinfinitum

به همین ترتیب تا بی نهایت ، به سمت بی نهایت ، بی نهایت ، تا بی نهایت ، الی آخر ، تا بینهایت ، به همین ترتیب تا آخر ، به سمت بینهایت

ad infinitum

بهای ارزیابی شده

assessed value

بودجه ی سالانه

annual budget

بی انحراف ، بی میل ، بی گوشه

agonic

بی دررو

adiabatic

بی شکل ، بی نظم ، بی رخ

amorphous

بی هنجاری

anomaly

بیان تحلیلی تابع توزیع

analytical presentation of distribution function

بیان تحلیلی توزیع احتمال

analytical presentation of probability distribution

بیان می کند

asserts that

بیمه آمار ، بیمه‌آمار

actuarial statistics

بیمه ی تمام خطر

all risks insurance

بیمه ی حوادث

accident insurance

بیمه‌آمار ؛ بیمه‌آمارشناس ، 1 بیمه‌آمار 2 بیمه‌آمارشناس ، آمارگیر ، کارشناس ، کارشناس بیمه ، آمارگری ، آمارگر

actuary

بینیت سوزنی شکل

acicular bainite

پاد تعویض ، پاد جابجایی دو عملگر پاد تعویض می شوند اگر پاد تعویض گر آنها برابر صفر باشد

anticommute

پاد تعویض گر ، پاد جابه جا گر پاد تعویض گرِ دو عملگرِ A و B ، عملگر AB+BA است

anticommutator

پاد خودریختی پاد یکریختی ای از یک حلقه ، میدان ، یا دامنه صحیح با خودش

antiautomorphism

پاد درونریختی

antiendomorphism

پاد رتبه ، ضد رتبه

anti rank

پاد زنجیر 1- زیرمجموعه ای از یک مجموعه جزئاً مرتب که در آن هیچ جفتی از عناصر یک جفت مقایسه پذیر نیستند 2- نگاه کنید به Sperner set

antichain

پاد هرمیتی ، ضد هرمیتی

anti hermitian

پاد یکریختی

anti isomorphism

پادتقارنی ، پادتقارن ، قناسی ، تقارن خُلف ، تقارن متخالف ، بی تقارنی ، ضدّ تقارنی ، ضد تقارنی ، تقارن مخالف ، پاد تقارنی

antisymmetry

پادجابجایی ، غیر جابجایی

anticommutative

پادخطّی ، پادخطی ، ضد خطی

antilinear

پادرتبه

antirank

پادساعتگرد ، جهت مثبت ، جهت مثلثاتی ، خلاف جهت عقربه ی ساعت ، غیر ساعت وار ، عکس جهت عقربه های ساعت

anti clockwise

پادمتر

antimetric

پادمتقارن ، نامتقارن ، قناس ، متقارن خُلف ، متخالف ، متقابل (ماتریس) ، ضدّ متقارن ، پاد اندازه ، ضد متقارن ، متقابل

antisymmetric

پادمثلثاتی

antitrigonometric

پادمُد

antimode

پادهذلولی

antihyperbolic

پادهموارسازی

antismoothing

پارامتر اختیاری

arbitrary parameter

پارامتر تعدیل شده

Adjusted Parameter

پارامتر فرعی ، پارامتر مازاد

accessory parameter

پایدار کننده ی قوس

arc stabilizer

پایداری مجانبی ویژگی یک معادله دیفرانسیل برداری که در شرطهای زیر صدق کند: 1- وقتی مقدار شر اولیه به قدر کافی کوچک است ، اختلالات کوچکی در شرط اولیه اختلالات کوچکی در جواب ایجاد کند 2- دامنه ی ربایشی وجود داشته باشد به نحوی که هر گاه شرط اولیه متعلق به این دامنه باشد ، جواب در زمانهای طولانی به صفر میل کند

asymptotic stability

پایداری مطلق

absolute stability

پایه های مجاور

adjacent bases

پایه ی مجاور

adjacent basis

پایه ی مستوی

affine basis

پتانسیل رباینده ، پتانسیل جاذب

attractive potential

پذیرش

acceptation

پذیرش ، تصدیق

admission

پذیرش ، قبولی ، تصویب ، قبول ، دریافت

acceptance

پذیرفته شدن ، پذیرفتنی ، قابل قبول

accepting

پذیرنده

acceptor

پراکندگی مطلق

absolute dispersion

پرسیدن ، سئوال کردن

ask

پس از آن ، بعدا ، سپس ، بعد از این

afterward

پوچ گر ، نابودساز ، صفر کننده ، صفر ساز ، از بین برنده ، باطل کننده برای یک مجموعه S ، رده همه توابعی از نوع مشخّص شده که مقدارشان در هر نقطه S برابر با صفر است ، پوچساز

annihilator

پیچ ارشمیدسی ، پیچ بی انتها

archimedes spiral

پیراسازی ، سخت کردن زمانی ، سختگردانی

age hardening

پیش بینی

anticipation

پیش بینی کردن ، سبقت

antedate

پیش پرداخت

advance payment

پیشرفت

advancement

پیشرفته ، عالی

advanced

پیشی گرفتن بر ، جلو انداختن ، پیش بینی کردن

anticipate

پیشین ، قبلی ، ماتقدّم ، مقدّم بر ، از پیشی ، حضوری ، علناً ، بداهه ، از علّت به معلول رسیده ، تجربه ، حضوری مربوط به (یا ناشی از) استدلال قیاسی بر اساس اصول موضوع مفروض یا اصولِ به ظاهر بدیهی ، بدون ارجاع به تجربه ، مقدم بر تجربه ، از پیش ، از راه قیاس

a priori

پیکان ، تیر ، فلش ، سهم ، خیز

arrow

پیکان ها

arrows

پیوست ، ضمیمه ، زائده

appendix

پیوستگی مطلق

absolute continuity

تا آنجا که

as far as

تا وقتی که ، مادامی که ، به شرطی که

as long as

تاب آفین

affine torsion

تابع آبلی

abelian function

تابع آکرمان

ackermann function

تابع اوّلیه ، پادمشتق ، تابع اوّلی ، ضدّ مشتق

antiderivative

تابع ایری هر یک از جوابهای معادله دیفرانسیل ایری

airy function

تابع بازه ای جمعی

additive interval function

تابع پذیرفتنی

admissible function

تابع تحلیلی ، تابع آناکاویک تابعی که بتوان آن را به وسیله یک سری تیلور همگرا نمایش داد

analytic function

تابع تصمیم پذیرفتنی

admissible decision function

تابع تقریباً متناوب ، تابع تقریباً دوره‌ای ، تابع تقریبا دوره ای ، تابع تقریبا متناوب

almost periodic function

تابع تقریبا همه جا پیوسته

almost everywhere continuous function

تابع جبری تابعی که مقدارش فقط با اجرای عملهای زیر روی شناسه ی آن به دست می آید: جمع ، تفریق ، ضرب ، تقسیم ، به توان یک عدد گویا رساندن

algebraic function

تابع جمع

addition function

تابع جمع پذیر ، تابع اضافی ، تابع جمعی هر تابع f که جمع را حفظ کند یعنی f(x+y)f(x)+f(y ، تابع جمعی

additive function

تابع چندخطّی متناوب ، تابع چندخطی متناوب

alternating multilinear function

تابع حسابی

arithmetic function

تابع حسابی

arithmetical function

تابع خاص

autofunction

تابع خودسانی ، تابع خودریخت

automorphic function

تابع خودهمبستگی

autocorrelation function

تابع صعودی ، تابع بالارو ، تابع صاعد

ascendant function

تابع طول قوس ، تابع درازای کمان

arc length function

تابع غیرمتقارن ، تابع غیر متقارن ، تابع نامتقارن

asymmetric function

تابع قدر مطلق

absolute value function

تابع کمان ، تابع طول قوس ، تابع درازای کمان

arc function

تابع متناوب تابعی که در آن اگر جای دو متغیّر مستقل با هم عوض شود ، متغیّر وابسته تغییر علامت می دهد

alternating function

تابع مجموعه ای جمعی تابعی مجموعه ای با این ویژگی ها که : 1- اجتماع هر دو مجموعه در بُرد تابع ، خود در برد تابع باشد ، 2- مقدار تابع به ازای یک اجتماع متناهی از مجموعه های مجزّا در بُرد تابع مجموعه ای ، برابر با مجموع مقادیر به ازای هر یک از مجموعه های واقع در اجتماع باشد کلمه مترادف : finitely additive set function

additive set function

تابع مطلقاَ پیوسته ، تابع مطلقا پیوسته

absolutely continuous function

تابع معکوس مثلثاتی

antitrigonometric function

تابع معکوس هذلولوی ، تابع معکوس هذلولی

antihyperbolic function

تابع های لژاندر وابسته

associated legendre functions

تابع های لژاندر وابسته ، عملگر الحاقی

associate operator

تابع هم ارز

aeq function

تابع وَ عملی در جبر منطقی روی گزاره های P ، Q و R به نحوی که عمل درست است اگر همه گزاره های P ، Q ، R و صادق باشند ، و غلط است اگر دست کم یک گزاره کاذب باشد

and function

تابعک جمعی

additive functional

تابعگون الحاقی

adjoint functor

تابعگون جمعی

additive functor

تاج ، طوق ، حلقه ، سطح بین دو دایره ی هم مرکز ، تاج دایره ، چنبره ، حلقه ی دایره شکلی حلقه مانند که بین دو دایره هم مرکز واقع است ، حلقه ی دایره

annulus

تأخیر قابل اجتناب

avoidable delay

تاکنون ، که فعلا

as yet

تالی (ترکیب شرطی ، در منطق)

apodosis thesis

تانسور پادمتقارن تانسوری که در آن تعویض دو اندیس یک عنصر باهم ، علامت آن عنصر را تغییر می دهد

antisymmetric tensor

تانسور وابسته تانسوری که از ضرب داخلی یک تانسور مفروض در تانسور متریک یا با انجام یک رشته از اینگونه عملها به دست می آید

associated tensor

تبدیل آرک‌سینوسی روشی برای تبدیل داده‌هایِ متشکّل از فراوانی‌ها یا نسبت‌ها به شکلی که به وسیله تحلیل واریانس یا تحلیل رگرسیون قابل بررسی باشد

arc-sine transformation

تبدیل آفین

affinity

تبدیل زاویه‌ای

angular transformation

تبدیل کنفرم ، تبدیل حافظ زاویه ، نگاشت حافظ زاویه

angle preserving mapping

تبدیل مستوی ، تبدیل آفین ، تبدیل همگر تابعی از یک فضای خطّی به خودش ، که مجموع یک تبدیل خطّی و یک بردار ثابت است ، تبدیل خطی یک انتقال

affine transformation

تبدیل وابسته ، تبدیل آدژوئن ، تبدیل الحاقی

adjoint transformation

تثلیث زاویه

angle trisection

تجرید

abstractness

تجرید ، انتزاع(فلسفه) ، آهنجش ، انتزاعی

abstraction

تجریه‌و‌تحلیل واریانس (آمار) ، تجزیه‌ی واریانس ، تحلیل پراش ، تحلیل واریانس ، آناکاوی پراش روشی برای تجزیه کل واریانس در داده‌های تجربی به اجزائی قابل انتساب به منابع مشخّص ، تجزیه و تحلیل واریانس ، تجزیه و تحلیل پراش ، تجزیه ی واریانس

analysis of variance

تجزیه به درجات آزادی منفرد

analysis into single degree of freedom

تجزیه کننده ، تحلیلگر ، تحلیل کننده

analyzer

تجزیه و تحلیل کردن

analyze

تجزیه ی واریانس دو طرفه

analysis of variance in two way classification

تجزیه‌وتحلیل کوواریانس ، تحلیل کواریانس

analysis of covariance

تحقیق کردن ، معلوم کردن ، ثابت کردن

ascertain

تحلیل ، آنالیز ، آنالیز ریاضی ، تجزیه و تحلیل ، تجزیه ، بازکافت ، آناکاوی شاخه ای از ریاضیات که مشخصاَ با فرایندهای حدّی و مفهوم همگرایی سروکار دارد و مشتمل بر نظریه های مشتق گیری ، انتگرال گیری و اندازه ، سریهای نامتناهی و توابع تحلیلی است ، تجزیه وتحلیل / کلمات مرتبط response analysis quantal response analysis predictive analysis prequential analysis multivariate analysis canonical analysis exploratory data analysis quantit analysis analysis of covariance experimental analysis initial data analysis statistical analysis analysis of deviance size and shape analysis survival analysis grouped data survival analysis piecewise exponential survival analysis utilization analysis confirmatory data analysis discriminant analysis decision analysis interactive data analysis correspondence analysis canonical correspondence analysis sensitivity analysis error analysis cluster analysis graph theoretical cluster analysis hierarchical cluster analysis functional data analysis directional data analysis spatial data analysis nonmetric data analysis rescaled range analysis fault tree analysis sequential analysis periodogram analysis digression analysis regression analysis principal components regression analysis rank analysis rank analysis of covariance flowgraph analysis Ridit analysis event history analysis latent structure analysis time-series analysis multivariate time series analysis three-mode analysis item analysis systems analysis in ecology social network analysis network analysis spectral analysis

analysis

تحلیل انحراف

analysis of deviance

تحلیل فعالیت

activity analysis

تحلیل گر

analyser

تحلیل نامه

analysis sheet

تحلیل(منطق) ، تجزیه کردن ، مطالعه کردن ، تجزیه و تحلیل کردن ، آنالیز ، تجزیه و تحلیل

analyse

تحلیلی

analytical

تحلیلی ، آناکاویک ، آنالتیک

analytic

تحلیلی بودن

analyticity

تحلیلی در یک نقطه

analytic at a point

تخصیص ، انتساب ، تخصیص / کلمات مرتبط proportional allocation Neyman allocation

allocation

تخصیص اعتبار ، تخصیص ، تقسیط اعتبار ، تسهیم ، سهم ، اختصاص ، تخصیص سهم

allotment

تخصیص دادن

allocate

تخصیص منابع

allocation of resources

تخمین تحلیلی

analytical estimation

تدوین اصول ، تدوین اصول موضوعه ، اصل‌گذاری ، اصل موضوعی‌سازی ، اصل گذاری ، موضوعه

axiomatization

تدوین کردن اصول موضوعه ، اصل گذاردن

axiomatize

تراز آزمایشی اصلاح شده

adjusted trial balance

تراکتور کمرشکن

articulated tractor

ترتیب درست ، ترتیب مناسب

appropriate order

ترتیبی ارشمیدسی

archimedean order

ترکیب آفین

affine combination

ترکیب جبری

algebraic composition

ترکیب جبری

algebraical composition

تسریع کردن ، تند شدن ، شتاباندن ، شتاب دادن ، شتاب گرفتن

accelerate

تصادفی ، اتّفاقی ، صدمه ای ، اتفاقی ، غیر مترقبه

accidental

تصاعد حسابی ، تصاعد عددی ، فرایازی حسابی دنباله‌ای از اعداد به طوری که تفاضل بین هر دو عدد متوالی همواره برابر با مقدار ثابتی چون d باشد ، دنباله ی حسابی

arithmetic progression

تصاعد عددی ، تصاعد حسابی

arithmetical progression

تصدی جمعی ، شرکت مرکب ، بنگاه مرکب

aggregate corporation

تصدیق ، اظهار ، ایجاب ، تأیید ، اثبات

affirmation

تصویر محور سنجه ای

axonometric projection

تطبیق دادن ، مطابقت دادن

accord

تطبیق شده ، تراز ، تراز شده

adjusted

تظریف ، نازک ، رقیق ، تلطیف

attenuation

تعدیل ، تطبیق ، تنظیم ، آرازش ، سازگاری

adjustment

تعدیل کردن ، میزان کردن ، مطابق کردن ، تنظیم ، تنظیم کردن

adjust

تعریف آکسیوماتیک احتمال ، تعریف اصل موضوعی احتمال

axiomatic definition of probability

تعریف دیگر

alternate definition

تغییر ، دگرگونی ، اصلاح

alteration

تغییر دادن ، تغییر کردن ، اصلاح کردن

alter

تغییر قابل انتساب

assignable variation

تغییر کردن

affect

تغییر مجاز ، حد مجاز ، مجاز ، اجازه ، فضای مجاز ، مقدار مجاز ، فوق العاده ، مزایا ، مستمری ، هزینه ی مجاز

allowance

تفریق جبری تفریق عددهای علامت دار ، معادل با تغییردادن علامت مفروق و جمع کردن آن با علامت مفروق منه

algebraic subtraction

تقارن محوری ویژگی یک شکل هندسی که بر اثر دوران حول یک خط مفروض تغییر نمی‌کند

axial symmetry

تقریب ، نزدیک‌سازی ، تقریب زدن ، نزدش 1- نتیجه‌ای که دقیق نیست ولی برای منظور معیّنی به اندازه کافی نزدیک به نتیجه درست است 2- شیوه‌ای برای به دست‌آوردن چنین نتیجه‌ای ، تقریب / کلمات مرتبط Paulson approximation least squares approximation Kelley's approximation approximation from above approximation to function approximation to mathematical functions stochastic approximation Tornquist-Theil approximation approximation to distribution Von Mises step distribution approximation chi-squared approximation Fisher's chi-squared approximation binomial approximation Shore approximation Merrington-Pearson approximation McKay's approximation normal approximation approximation from below saddle point approximation approximative

approximation

تقریب از بالا(اضافی)

approximate from above

تقریب از پایین (نقصانی)

approximate from below

تقریب اضافی ، تقریب از بالا ، تقریب نقصانی

approximation from above

تقریب بی در رو

adiabatic approximation

تقریب تابع ، تقریب به تابع

approximation to function

تقریب تابع‌های ریاضی ، تقریب تابعهای ریاضی

approximation to mathematical functions

تقریب توزیع

approximation to distribution

تقریب نقصانی ، تقریب از پایین

approximation from below

تقریبا

almost

تقریباً ، تخمیناً ، بنزدین ، به تقریب ، تقریبا ، تخمینا ، تقریب زدن

approximately

تقریباً سایا

almost contact

تقریباً متناوب ، تقریباً دوره ای ، تقریبا متناوب ، تقریبا دوره ای

almost periodic

تقریباَ هر می گویند گزاره ای درباره یک فضای اندازه در تقریباَ هرنقطه صادق است یا در تقریباَ همه جا صادق است اگر به ازای هر نقطه آن فضا صادق باشد مگر حداکثر در مجموعه ای از نقاط که تشکیل یک مجموعه اندازه پذیر با اندازه صفر بدهند

almost every

تقریباً همه جا ، گویی در همه جا ، تقریبا در همه جا ، گویی در هر جا

almost everywhere

تقریبا همه جا همگرا

almost everywhere convergent

تقریباً همه صفر ، تقریبا همه صفر

almost all zero

تقریبی ، تخمینی ، نزدشی

approximative

تقریبی ، نزدیک ساختن ، نزدیک شدن به سمت حدّ ، قرب ، نزدین ، تقریب زدن 1- به دست آوردن نتیجه ای که دقیق نیست ولی برای منظور معیّنی به اندازه کافی نزدیک به نتیجه درست است 2- به دست آوردن سری ای از نتایج که به نتیجه درست میل می کنند ، تقریب زدن ، نزدیک شدن ، به تقریب زدن ، تعیین مقدار تقریبی ، محاسبه ی تقریبی ، تقریب ، تخمین زدن

approximate

تقسیط قرض ، مستهلک کردن

amortize

تقسیم ، قسمت ، بخش

apportionment

تقسیم جبری

algebraic division

تقویت ارزش پول ، افزایش قیمت دارایی

appreciation

تقویت کننده

amplifier

تقویم نجومی ، تقویم سالانه

almanac

تقویم نمودن ، ارزیابی کردن

appraise

تکخال ، تک خال ، آس

ace

تکینی جبری

algebraic singularity

تلفیق کردن ، برابر کردن ، شبیه ساختن

assimilate

تمامی

as a whole

تمیزکاری سایشی

abrasive cleaning

تنازع دو قانون ، تنازع دو اصل ، تنازع احکام ، تناقض دو قانون

antinomy

تناسب حسابی

arithmetical proposition

تناسب حسابی

arithmetical proportion

تناسب حسابی ، تناسب عددی

arithmetic proposition

تناوب ، ترکیب فصلی (منطق) ، نوبت ، یک در میانی ، تبدیل ، جایگزینی ، گردش ، فصل ، تبادل ، استحاله ، استحالت ؛ وسطین(در تناسب)

alternation

تناوب داشتن ، متناوب کردن ؛ متبادل ، متناوب ، متقابل ، عوض ، شق ، تبدیل کردن ، جایگزین کردن ، گردش ، تغییر دادن ، یک در میان تغییر دادن ، متبادل ، صورت دیگر ، دیگر ، نوبت ، به نوبت عوض کردن ، بدل ، متناوب کردن ، استحاله

alternate

تند ، حادّه ، حادّ الزاویه ، حاده ، حادالزاویه

acute

تندی ، حدّت ، شدت ، حدت

acuteness

تندی رها ، تندی مطلق ، سرعت مطلق

absolute velocity

تندی زاویه ای

angular speed

تنصیف زاویه تقسیم یک زاویه به دو زاویه برابر به وسیله یک خط یا صفحه

angle bisection

تنظیم برای تغییرات تقویمی

adjustment for calendar variation

تنظیم برای تغییرات فصلی

adjunstment for seasonal variation

توافق ، قرارداد ، پیمان ، قرار ، قبول ، توافق / کلمات مرتبط intercoder agreement nominal scale agreement

agreement

توافق کردن(دو حرکت)

agree

توان صعودی ، قوه ی صعودی

ascending power

توان مؤثر

active power

توانائی ، قابلیت

ability

توپولوژی جبری ، مکان شناسی جبری بررسی ویژگی های توپولوژیک شکلها با استفاده از روشهای جبرمجرّد؛ شامل نظریه هوموتوپی ، نظریه هومولوژی و نظریه کوهومولوژی ، مکان شناسی جبری

algebraic topology

توزیع آرف‌ودسون

arfwedson distribution

توزیع آرک‌سینوسی

arc-sine distribution

توزیع ایتچیسون

aitchison distribution

توزیع پیشین

a priori distribution

توزیع زاویه ای

angular distribution

توزیع ضدّنمایی ، توزیع ضد نمایی

antimodal distribution

توزیع مجانبی

asymptotic distribution

توزیع مجانبی نرمال ناویژه

asymptotic nonsingular normal distribution

توزیع محوری

axial distribution

توزیع نامتقارن

asymmetric distribution

توسعه ی جبری ، توسیع جبری

algebraic extension

توسعه ی جبری یک میدان

algebraic extension of a field

توسیع آبلی نوعی توسیع گالوا که گروه گالوای آن آبلی است

abelian extension

توسیع جبری یک میدان میدانی که هم شامل میدان مفروض و هم شامل همه ریشه های چندجمله ای هایی است که ضریبهایشان در میدانِ مفروض اند

algebraic extension of a feild

ثابت دلخواه

arbitary constant

ثابت دل‌خواه ، ثابت دلخواه

arbitrary constant

ثابت مطلق

absolute constant

جاذب

absorbent

جاذب

absorbing

جاذبیت

absorbency

جامعه‌ی نامتقارن ، جامعه نامتقارن

asymmetric population

جبر o ها

algebra of o symblos

جبر o ها

algebra of o symbols

جبر بخشی جبری

algebraic division algebra

جبر پیشامدها ، جبر حوادث

algebra of events

جبر تبدیل های خطی

algebra of linear transformations

جبر تیمارها

algebra of treatments

جبر جبر و مقابله ، مجموعه ی دارای ساختمان جبری ، ساختمان جبری 1- روشی برای حلّ مسائل عملی با استفاده از نمادها(معمولاَ حروف) برای نمایش کمیتهای مجهول 2- بررسی عملیات صوری روی معادلاتی شامل نمادها و اعداد 3- یک دستگاه ریاضی مجرّد ، مرکب از فضایی برداری همراه با یک عمل ضرب که دو بردار را به وسیله آن می توان ترکیب کرد و بردار سومی به دست آورد ، و چند اصل موضوع که این ضرب را به جمع برداری و ضرب اسکالر مربوط می سازد کلمه مترادف: hypercomplex system

algebra

جبر جبری

algebraic algebra

جبر روش سیمپلکس

algebra of simplex method

جبر زیرمجموعه ها جبری از زیرمجموعه های یک مجموعه S ، خانواده ای از زیرمجموعه های S است که شامل مجموعه تهی ، متمم هر یک از اعضا (نسبت به S) ، و اجتماع هر دو عضو آن است

algebra of subsets

جبر شرکت پذیر ، جبر انجمنی جبری که در آن ضرب برداری از قانون شرکت پذیری تبعیت می کند

associative algebra

جبر فزوده

augmented algebra

جبر گزاره ها

algebra of propositions

جبر لی آبلی

abelian lie algebra

جبر لی الحاقی

adjoint lie algebra

جبر متناوب جبری شرکت ناپذیر که در آن هر دو عنصر ، یک جبر شرکت پذیر تولید می کنند

alternative algebra

جبر مجرّد ، جبر انتزاعی برّرسی دستگاههایی ریاضی مرکّب از مجموعه ای از عناصر ، یک یا بیش از یک عمل دوتایی که به وسیله ی آنها بتوان دو عنصر را با هم ترکیب کرد تا عنصر سوّمی به دست آید ، و چند قاعده(اصل موضوع) برای ارتباط عناصر و عمل ها؛ نظریه گروه ها ، نظریه حلقه ها و نظریه اعداد از جمله مباحث آن است ، جبر مجرد

abstract algebra

جبر مجموعه ها

algebra of sets

جبرِ مجهّز به همانی جبری دارای عنصری مخالف 0 که با 1 نشان داده می شود به نحوی که به ازای هر عنصر x در آن جبر داریم : x1xx1

algebra with identity

جبر منطق

algebra of logic

جبردان

algebraist

جبری ، مربوط به جبر

algebraic

جبری از درجه ی n

algebraic of degree n

جبری مستقل زیرمجموعه ای چون S از یک حلقه تعویض پذیرB را روی زیرحلقه ای چون A از B جبری مستقل گویند (یا گویند اعضای S روی A جبری مستقل اند) اگر ، هرگاه یک چندجمله ای برحسب اعضای S با ضریبهای در A برابر 0 باشد ، آنگاه همه ضریبها در چندجمله ای برابر 0 باشند

algebraically independent

جدامتری ، وَردسنجی

allometry

جدول ، منحنی آباک ، آباک ؛ چُرتک ، چُرتکه ، چُتکه وسیله ای برای انجام دادن چهار عمل اصلی ، شامل قاب و میله هایی که از هریک مهره هایی گذرانیده شده و محاسبه با لغزاندن مهره ها بر روی میله ها انجام می شود ، چرتکه ، چتکه

abacus

جدول جمع

addition table

جدول مجاورت

adjacency table

جذب ، جذب شدن

absorption

جذب ، ربایش ، جاذبه

attraction

جذب ، شبیه

assimilation

جذب کردن ، ربودن ، کشیده شدن

attract

جذب نور

absorption of light

جرم بینهایت بزرگی

an infinitive mass

جریان متناوب

alternating current

جزء عاد کننده ، مقسوم علیه

aliquot part

جسم ارشمیدسی جسمی که همه وجوه آن چندضلعیهای منتظم اند هرچند همگی لزوماً از یک نوع نیستند و همه زوایای چندوجهی آن باهم برابرند تعداداین جسم ها 13 تاست کلمه مترادف : semiregular solid

archimedean solid

جسم طوقی جسم حاصل از دوران یک خم مسطّح بسته حول خطّی که در صفحه خم واقع است و خم را قطع نمی کند

annular solid

جفت کردن ، سوار کردن ، اتصال ادوات

assembling

جمع ، جمع کردن 1- عملی که دو عضو یک مجموعه به وسیله آن با هم ترکیب می شوند و عضو سوّمی به دست می آید؛نماد آن + است؛ معمولاَ به عمل در یک گروه آبلی یا عمل گروه در یک حلقه یا فضای بُرداری اطلاق می شود 2- ترکیب کمیّت های مختلط به نحوی که قسمت های حقیقی آنها باهم و قسمت های موهومی آنها باهم جمع می شوند 3- ترکیب بُردارها به شیوه ای مشخّص؛ مثلاَ با جمع جبری مولّفه های متناظر بُردارها یا با تشکیل ضلع سوّم مثلثی که هر یک از دو ضلع دیگر آن نشان دهنده ی یک بُردار است کلمه مترادف : composition

addition

جمع ارقام

addition of figures

جمع آوری ، مجموعه ، عمل سوار کردن

assemblage

جمع بُردارها ، جمع بردارها

addition of vectors

جمع جبری جمع چند کمیّت همجنس با توجه به علامت آنها مثلا جمع جبری اعداد 3 و 5- و 2- برابر 4- است ، حاصل جمع جبری ، مجموع جبری

algebraic sum

جمع جبری جمع کمیتهای جبری به این معنی که جمع کردن یک کمیت منفی با تفریق کردن یک کمیت مثبت ، یکی است

algebraic addition

جمع حسابی جمع عددهای مثبت یا قدر مطلق های عددهای علامت دار

arithmetical addition

جمع دو تابع چند جمله ای ، جمخع دو تابع چندجمله ای

addition of two polynomial functions

جمع کردن

add up

جمع کردن ، اضافه کردن ، افزودن

add

جمع ماتریس ها

addition matrices

جمع ماتریس ها

addition of matrices

جمعی

additively

جمعی ، جامع

aggregative

جمعی ، جمع پذیر ، اضافی ، افزایشی مربوط به جمع خاصیّتی از یک فرایند که طبق آن ، نموّهای متغیّر وابسته به ازای بازه های ناهمپوشی از متغیّر مستقل ، مستقل اند

additive

جمعی بودن اندازه ی لبگ

additivity of lebesgue measure

جمعیّت پذیری نسبت به عوامل عددی

associativity relative to factors

جمله جبری در یک عبارت ، جمله ای که فقط شامل اعداد و نمادهای جبری است

algebraic term

جمله ی ثابت چند جمله ای ، جمله ی ثابت ِ یک چندجمله ای ، جمله ی ثابت چندجمله ای

absolute term of a polynomial

جمله ی ثابت در یک عبارت

absolute term in an expression

جمله ی عمومی(سری) ، جمله ی میانگین

average term

جهت مخالف حرکت عقربه های ساعت ، پادساعتگرد

anti clockwise sense

جهت مخالف مثلثاتی

anti sense

جهت های رأسی مجاور

adjacent extreme directions

جو ، هوا

atmosphere

جواب تقریبی ، حل تقریبی

approximate solution

جواب دادن ، جواب ، نتیجه

answer

جواب دیگر

alternative solution

جواب شرط

apodosis

جواب گسترده

augmented solution

جواب مثبت دادن ، جواب مثبت

answer in affirmative

جواب های بهینه دگرین ، جواب های بهینه ی دگرین

alternative optimal solutions

چارچوب آفین

affine reference

چسبیدگی ، دوسند ، چسبندگی ، غشای چسبندگی ، آدرانس ، دوسیدگی

adherence

چسبیدگی ، نیروی جاذبه ، نیروی ربایش ، چسبندگی

adhesion

چسبیدن ، دوسیدن ، متصل بودن

adhere

چسبیده ، دوسیده ، آدران

adherent

چگالی متوسّط ، چگالی متوسط

average density

چنان که متداول است ، طبق معمول

as is now common practice

چنبره ، تُر

anchor ring

چنبره ی جبری

algebraic torus

چند گانگی جبری ویژه مقدار

algebraic multiplicity of an eigen value

چند گونای جبری آفین

affine algebraic variety

چندجمله ای الگزاندر

alexander polynomial

چندجمله ای پوچساز

annihilating polynomial

چندجمله ای تقریب

approximate polynomial

چندجمله ای را بر حسب قوای نزولی مرتب کردن

arrange a polynomial in order of descending powers

چندجمله ای متناوب ، چندجمله ای واری

alternating polynomial

چندجمله ای های ادومیان

Adomian polynomials

چندگونای آبلی

abelian variety

چندگونای آفین

affine variety

چندگونای مجرد

abstract variety

چی دوی اختلاف رتبه

ank difference chi square

حادةالزاویه ، زاویه ی حاده

acute angled

حادثه ، واقعه ، تصادف ، پیشامد

accident

حاصل شدن ، افزوده شدن ، تعلق گرفتن ، منتج گردیدن ، فراهم شدن

accrue

حاصل ضرب اساسی مجاور

adjacent fundamental product

حاصل ضرب ملقمه ای

amalgamated product

حافظه ی صوتی

acoustic memory

حالت فعال

active state

حالت قبول شده

accepting state

حالت مبهم 1- در حلّ مثلث مسطح ، حالتی که در آن دو ضلع و زاویه مقابل به یکی از آنها داده شده است ، و دو جواب متمایز وجود دارد 2- در حلّ مثلث کروی ، حالتی که در آن دو ضلع و زاویه مقابل به یکی از آنها ، یا دو زاویه و ضلع مقابل به یکی از آنها داده شده است ، و دو جواب متمایز وجود دارد

ambiguous case

حالت میانگین

average case

حدّ متوسّط اقلام معیوب اضافی ، حد متوسط اقلام معیوب اضافی

average extra defective limit

حدّ متوسّط کیفیّت خروجی ، حد متوسط کیفیت خروجی ، حداکثر متوسط کیفیت خروجی

average outgoing quality limit

حدّاقل ، دست کم ، کمینه ، حداقل

at least

حدّاکثر ، بیشینه ، منتها ، خیلی باشد ، حداکثر

at most

حداکثر شمارشپذیر

atmost countable

حدّاکثر نامتناهی شمارش پذیر ، حدّاکثر شمارش پذیر ، حدّاکثر شمارا ، حداکثر نامتناهی شمارش پذیر

at most countably infinite

حدود ، پیرامون ، محوطه ، حوزه

ambit

حذف کردن

absent

حرفی عددی ، الفبایی عددی ، الفبا-عددی ، ترکیب الفبایی-شماره ای ، الفبا-شماره ای

alphanumeric

حرکت تندشونده ، جنبش شتابی ، حرکت تند شونده ، حرکت شتابدار ، حرکت مسرعه

accelerated motion

حرکت غیردوره ای

aperiodic motion

حساب

arithmetic calculus

حساب ، حسابی ، علم حساب ، عددی ، حساب ریاضی ، شمار جمع ، تفریق ، ضرب ، و تقسیم ، معمولاً در مورد اعداد صحیح ، گویا ، حقیقی ، یا مختلط

arithmatic

حساب ، صورت حساب ، گزارش ، مشتری ، شرح ، مسئول بودن

account

حساب ، محاسبه ، حسابداری ، اصول حسابداری ، بررسی اصل و فرع

accounting

حساب بدهکاران ، بدهکاران ، حساب های دریافتنی

accounts receivable

حساب بستانکاران ، حساب های قابل پرداخت ، حساب پرداختنی ، حساب های پرداختنی ، حساب های بستانکاران

accounts payable

حساب تقریب

approximation calculus

حساب جبری

algebraic calculus

حساب جمع ، تفریق ، ضرب‌ و‌ تقسیم ، معمولاً در مورد اعداد صحیح ، گویا ، حقیقی یا مختلط ، حساب ، حسابی ، قوانین حساب ، علم حساب ، عددی

arithmetic

حساب دیفرانسیل و انتگرال پیشرفته

advanced calculus

حساب های معوق

accruals accounts

حسابدار

accountant

حسابداری

accountancy

حسابرسی

auditing

حسابرسی ، حسابدهی ، پاسخگویی ، ذیحسابی ، مسئولیت ، جوابگویی

accountability

حسابی ، مربوط به علم حساب

arithmetical

حسابی کردن ، حسابیدن

arithmetising

حسابی کردن ، حسابیدن ، حسابی سازی 1- بررسی شاخه های گوناگون ریاضیات عالی با روشهایی که در آنها فقط از مفاهیم و عملهای اصلی حساب استفاده می شود 2- نمایش اعضای یک مجموعه متناهی یا نامتناهی شمارا به وسیله اعداد صحیح نامنفی کلمه مترادف : Godel numbering

arithmetization

حقوق بگیر

annuitant

حقوق گمرکی بر اساس ارزش کالا

ad valorem duty

حُکم ، ادّعا ، تصدیق(منطق) ، تأیید ، بیان ، مدّعا ، تصدیق ، حکم ، اثبات ، ادعا ، تأکید

assertion

حکم باطل

absurd statement

حکم تحلیلی

analytic judgement

حُکم ضروری ، حکم ضروری

apodictic judgement

حکم واقعی

assertoric judgement

حلّ جبری ، جواب جبری ، حل جبری

algebraic solution

حلقه آبلی کلمه مترادف : commutative ring ، حلقه ی آبلی

abelian ring

حلقه آرتینی حلقه ای روی ایده آلهای چپ (یا ایده آلهای راست) آرتینی است اگر هر دنباله کاهشی ایده آلهای چپ (یا ایده آلهای راست) فقط تعدادی متناهی عضو متمایز داشته باشد ، حلقه ی آرتینی

artinian ring

حلقه ی آفین

affine ring

حلقه ی بی عیب ، حلقه ی انتگریته ، حلقه ی درست

annulus of integrity

حلقه ی شرکتپذیر

associative ring

حلقه ی متناوب

alternative ring

حلقوی ، حلقه ای شکل ، طوقی ، دایره ای

annular

حلقوی ، حلقه دار

annulated

حوزه ی صحیح اتمی

atomic integral domain

حوزه ی طوقی

annular domain

حول ، در حول ، در حدود ، پیرامون

about

خارج قسمت تقریبی

approximate quotient

خاصیّت ارشمیدسی ، ویژگی ارشمیدسی ، ویژگی ارشمیدس

archimedean property

خاصیت انجمنی ترکیب نگاشت ها

associative law of composition of mappings

خاصیّت انجمنی ترکیب نگاشت ها

associativity law of composition of mappings

خاصیّت جمع پذیری ، خاصیت جمع پذیری

additive property

خاصیت جمع تساوی ها ، خاصیت جمع برابری ها

addition property of equalities

خاصیت جمع نامساوی ها ، خاصیت جمع نابرابری ها

addition property of inequalities

خاصیّت شرکت پذیری ، ویژگی شرکت پذیری

associative property

خاصیت شرکت پذیری ترکیب نگاشت ها

associativity of composition of mappings

خاصیت شرکت پذیری جمع

associative property of addition

خانواده ی جبری

algebraic family

خدمات بارگیری و تخلیه ی بار ، خدمات ضمنی ، خدمات معین

accessible services

خدمات براگیری و تخلیه ی بار ، خدمات ضمنی ، خدمات معین

accessorial services

خروجی واقعی

actual output

خصوصیت جمعی ، ماهیت جمعی

additive nature

خط اثر

aline of action

خطّ رئوس ، محور اطول ، مسیر ، قطر اطول مسیر ، خط رئوس ، خط اوج و حضیض ، قطر اطول یا اقصر مدار سیاره ، محور بزرگ مسیر

apse line

خطّ مستوی ، خط مستوی

affine line

خط مشی تأثیر مثبت

affirmative action choice

خط همگذاری ، خط تولید ، مسیر مونتاژ ، خط مونتاژ ، خط زنجیر مونتاژ

assembly line

خطای پذیرش

acceptance error

خطای تجمعّی ، خطای تجمعی

accumulative error

خطای فزاینده ، خطای افزایشی

ascending error

خطای مجتمع ، خطای انباشته ، خطای جمع شدگی

accumulated error

خطای مطلق قدرمطلق تفاضل بین یک نتیجه ی عددی تقریبی و نتیجه ای که فرض می شود دقیق است

absolute error

خطای مطلق یک تقریب

absolute error of an approximation

خطای معیار مجانبی

asymptotic standard error

خطهای پاد متوازی دو خط که زوایایی برابر ولی با ترتیبی مخالف با دو خطّ مشخّص شده می سازند

antiparallel lines

خطوط عمل

action lines

خلاصه ، اختصار

abridgement

خم بی در رو

adiabatic curve

خم صعودی ، منحنی صعودی

ascendant curve

خم کردن ورق

angle bending

خم مجانبی

asymptotic line

خم مجانبی خمی روی یک رویه که صفحه بوسان آن در هر نقطه با صفحه مماس بر رویه یکی است

asymptotic curve

خم وابسته کلمه مترادف : Bertrand curve ، منحنی وابسته

associate curve

خمی که منعکس خود نسبت به یک دایره است

anallagmatic curve

خمیدگی آفین

affine curvature

خمیدگی مطلق

absolute curvature

خنک کردن در هوا ، سختی پذیری در هوا ، سختسازی فلز در هوا

air hardening

خود به خود

automatically

خود ریختی ، اتومرفیسم ، همشکلی ، خوسانی ، خوددیسگی ، خودشکلی خودریختی ای از یک ساختار جبری با خودش ، خودریختی ، هم شکلی ، خودسانی ، خودشکلی

automorphism

خودبرگشتی ، اتورگرسیو ، خود برگشتی

autoregressive

خودرمز

autocode

خودریخت ، اتومرف ، همشکل ، خوسانی ، خودشکل ، خودسانی ، هم شکل ، خوددیسه

automorphic

خودسان

automorph

خودکار ، اتوماتیک ، اتومات

automatic

خودکاری ، ماشین خودکار ، خودکار سازی ، اتوماسیون

automation

خودمدار

autonomous

خودهمبستگی در یک سری زمانی ، رابطه بین مقادیر یک متغیّر که در زمان‌های مشخصی در سری به دست آمده‌اند و مقادیری که در زمان‌های دیگر ، معمولاً زمان‌های قبلی ، حاصل شده‌اند

autocorrelation

خودهمگرایی

auto regression

خوسانی مدول ، اتومرفیسم مدول ، خودسانی مدول

automorphism of module

داده های قیاسی

analog data

دارای ارتباط قوسی ، مرتبط قوسی ، همبند قوسوار

arcwise connected

دارایی ، ترکه ها ، دارایی ها ، موجودی ها

assets

دامنه ی آبلی کلمه مترادف : Abelian field

abelian domain

دامنه(نوسان) ، فاز ، پهنه ، فاصله ی تغییرات ، زاویه ی نوسان ، دامنه ی نوسان ؛ شناسه(مختصات قطبی) بیشترین اندازه تغییرات یک کمیّت متناوب در جهت مثبت یا منفی است این واژه بیشتر در مورد تغییرات سینوسی به کار می رود شناسه - در نمودار آرگـان ، زاویه ای که بردار نمایش دهنده یک عدد مختلط مفروض با قسمت مثبت محور حقیقی می سازد ، دامنه ، دامنه ی نوسان ، دامنه ی آرگومان

amplitude

دانشمند علم حساب ، عالم علم حساب

arithmetician

دایره ی اصلی بیضی

auxiliary circle of an ellipse

دایره ی اصلی هذلولی

auxiliary circle of a hyperbola

دایره ی سردنده ، دایره ی سردندانه

addendum circle

دترمینان الحاقی

adjoined determinant

دترمینان پادمتقارن دترمینان یک ماتریس پادمتقارن کلمه مترادف : skew-symmetric determinant

antisymmetric determinant

در باشد

are contained in

در امتداد ، روی ، در طول

along

در حال سکون

at rest

در حقیقت ، واقعا ، بالفعل ، واقعیت ، فعلیت

actually

در نتیجه ، برآمد ، پیامد ، در اثر

as a result of

در نیمه ی اول a ی m

a half of m

در هر بار ، در یک زمان

at a time

در هر جای دیگری

anywhere else

در هر حال

at all events

در هر صورت

any event

در یک امتداد قرار دادن ، به خط کردن ، ردیف کردن ، تراز کردن

align

در یک نقطه ی مشخص

at some point

درآمد متوسط

average revenue

درجه ی باد ، سنجه ی هوایی

air gage

درستی (به تعبیر نیمن)

accuracy (in neyman's sense)

درستی ، اعتبار ، صحت ، سندیت

authenticity

درگذشته ، قبلا ، اکنون

already

درون بُرد مطلق فضایی توپولوژیک چون A به طوری که اگر B زیرمجموعه ی بسته ای از یک فضای توپولوژیک دیگر مانند C باشد ، و اگر A با B همسانریخت باشد ، آنگاه B یک درون بُرد C است ، درون بَر مطلق

absolute retract

درونریختی نادوره ای

aperiodic endomorphism

دروه ی ظاهری ، دوره ی ظاهری

apparent outline

دریچه ی آئورت

aortic valve

دسترس ، دستیابی ، ورود ، کمکی ، دخول

access

دستگاه

apparatus

دستگاه (عدد نویسی) جمعی

addition system

دستگاه اعشاری حساب

arithmetical decimal system

دستگاه آکسیوماتیک ، دستگاه اصل موضوعی

axiomatic system

دستگاه الحاقی ، ملحقات ، توقیف ، حکم ضبط ، الحاق ، حکم توقیف ، ضمیمه

attachment

دستگاه جبری ، ساختمان جبری ، مجموعه ی دارای ساختمان جبری

algebraic system

دستگاه حسابی

arithmetical system

دستگاه خودگردان

autonomous system

دستگاه مجرّد ، دستگاه مجرد

abstract system

دستگاه های جبری

algebraic systems

دسته ی آبلی ، رسته ی آبلی

abelian category

دسته ی جمعی ، رسته ی جمعی

additive category

دفاع کردن از ، اظهار قطعی کردن ، اثبات کردن ، حاکی بودن ، شرح دادن ، نشان دادن

assert

دفترچه حساب

account book

دقّت ، درستی (آمار) ، صحّت ، دقت ، درستی ، صحت

accuracy

دقت تا n رقم اعشار

accuracy to n decimal places

دقیق ، درست(آمار) ، صحیح ، تحقیقی ، درست

accurate

دگر جا

alibi

دگرشکلی آفین

affine distortion

دلخواه

arbitrary

دلخواه ، اختیاری ، دلبخواهی

arbitary

دلخواهی ، اختیاری

arbitrariness

دنباله افزایشی 1- دنباله ای از اعضای یک مجموعه جزئاً مرتب به نحوی که هر عضو دنباله نابزرگتر از عضو بعدی باشد 2- به خصوص ، دنباله ای از مجموعه ها به نحوی که هر عضو دنباله زیرمجموعه ای از عضو بعدی باشد

ascending sequence

دنباله پذیرفتنی ، دنباله ی پذیرفتنی

admissible sequence

دنباله حسابی ، تصاعد حسابی ، دنباله ی حسابی

arithmetic sequence

دنباله ی پذیرفتنی

admissible aequence

دنباله ی متناوب

alternate sequence

دنباله ی متناوب

alternating sequence

دنباله‌ی تقریباً همه‌جا همگرا ، دنباله تقریباً همه‌جا همگرا ، دنباله ی تقریبا همه جا همگرا

almost everywhere convergent sequence

دو اتم از چهار اتم

any two of the four atoms

دو طرف ، اطراف ، دور تا دور ، گرداگرد ، پیرامون

around

دوتایه ای پادمتقارن یک دوتایه ای که قرینه مزدوج خود است

antisymmetric dyadic

دورترین فاصله ، دورین ، نقطه ی اوج

aphelion

دوره ی جبری هم ارز

algebraically equivalent cycle

دوره ی حسابداری ، دوره ی عمل حسابداری

accounting cycle

دوره ی محاسباتی ، دوره ی حسابداری ، دوره ی عمل حسابداری

accounting period

دورهای جبری-هم ارز

algebraically equivalent cycles

دوگانی الگزاندر-پونتریاگین

alexander pontryagin duality

دیفرانسیل آّبلی

abelian differential

دیگر

any more

ذخیره ی استهلاک ، استهلاک جمع شده

accumulate depreciation

ذره ی شتاب دار

accelerated particle

رابطه ی بی تقارن

asymmetric relation

رابطه ی پادمتقارن ، رابطه ی غیرمتقارن

antisymmetric relation

رابطه ی غیر انعکاسی ، رابطه ی ضد انعکاسی ، رابطه ی ضد بازتابی

antireflexive relation

رأس مجاور

adjacent vertice

راس های مجاور

adjacent vertices

راست ، به طور عمودی

apeak

رأسی ، مربوط به رأس

apical

راه انداز ، فعال کننده ، حساب گر ، فعال ساز

activator

رسیدن ، نائل شدن ، بدست آوردن

attain

رعایت همه یا هیچ یک از مقررات

all-or-none compliance

رفتار مجانبی

asymptotic behaviour

رفع ابهام

an indeterminacy resolving

رگرسیون تقریب

approgression

رهیافت مدل هوش مصنوعی

artificial intelligence modeling approach

روزنه ، شکاف ، سوراخ

aperture

روش آدمز بشفرت

adams bashforth method

روش آدمز-مولتن

adams moulton method

روش اصل موضوعی ، روش بنداشتی

axiomatic method

روش پایه ی ساختگی

artificial basis technique

روش تجزیه ادومیان

Adomian decomposition method

روش تحلیلی ، روش تحلیل ، روش آناکاویک

analytic method

روش تقریبی

approximation method

روش جمع زنی آبل

abel's method of summation

روش سازوار ، روش تطبیقی

adaptive method

روش قسط السنین

annuity method

روش مجانبی ، روش مجانی

asymptotic method

روش مصنوعی

artificial technique

روش مصنوعی تک‌متغیّر

artificial technique single variable

روش مصنوعی تک‌محدودیت

artificial technique single constraint

روش مقدار بحرانی متوسّط ، روش مقدار بحرانی متوسط

average critical value method

روی هم

altogether

رویه جبری زیرمجموعه ای چون S از یک فضای n بعدی مختلط ، مرکب از مجموعه جوابهای مختلطِ دستگاهی از معادلات چندجمله ای برحسب n متغیر به نحوی که S یک خمینه دو بعدی مختلط در همسایگی بیشتر آن نقاط باشد ، رویه ی جبری

algebraic surface

رویه ی آبلی

abelian surface

رویه ی تمام ناف ، رویه ی همه نقطه نافی

all umbilic surface

رویه ی ریمان مجرد

abstract riemann surface

رویه ی مینیمال آفین

affine minimal surface

ریاضیات انسان شناسانه ، ریاضیات انسان شناسی

anthropological mathematics

ریاضیات کاربردی ، ریاضیات عملی ، ریاضی کاربردی

applied mathematics

ریاضیات مجرّد ، ریاضیات محض ، ریاضی مجرّد ، ریاضی آهنجیده ، ریاضی مجرد ، ریاضیات مجرد

abstract mathematics

ریختی آفین

affine morphism

ریشه پذیرفتن

admit roots

زاویه ، گوشه شکلی هندسی ، کمیّتی حسابی ، یا کمیّت جبری علامت داری که به وسیله دو نیم خط که از یک نقطه مشترک رسم می شوند یا هر دو صفحه که در یک خط مشترک اند ، معیّن می شود ، گوشه ، نبشی ، زانویی ، مفصل

angle

زاویه ای ، مربوط به زاویه ، زاویه دار ، گوشه ای

angular

زاویه حادّه ، زاویه تند زاویه ای است کوچکتر از 90 درجه و بزرگتر از 0 درجه ، زاویه ی حاده

acute angle

زاویه دار ، گوشه ای

angulate

زاویه دار سازی ، گوشه دار سازی

angulation

زاویه مماسی برای دو نقطه روی یک خم مسطّح ، زاویه بین مماسهای وارد بر خم در آن نقاط

angle of contingence

زاویه مماسی ژئووزیک برای دو نقطه از خمی واقع بر یک رویه ، زاویه تقاطع ژئودزیک های مماس بر خم در آن نقاط

angle of geodesic contingence

زاویه های متبادل وقتی یک خطّ قاطع(مورّب) دو خطّ دیگر را قطع می کند ، هر جفت زاویه غیرمجاور را که در دو طرف قاطع باشند ، متبادل می نامند دو زاویه متبادل را بر حسب آنکه هر دو بین دو خط قطع شده یا هر دو در خارج دو خط یا یکی در بین و دیگری در خارج دو خط باشند به ترتیب داخلی ، خارجی ، داخلی و خارجی می نامند

alternate angles

زاویه های مجانب ؛ زاویه های مجاور هم دو زاویه را وقتی مجانب گوییم که رأس و یک ضلع آنها مشترک باشد و اضلاع دیگرشان در دو طرف ضلع مشترک و بر یک خط راست قرار داشته باشند(مجموعا 180درجه) زاویه مجاور : هر یک از دو زاویه که یک ضلع مشترک و رأس مشترک دارند و در دو طرف ضلع مشترک واقع اند ، زوایای مجاور

adjacent angles

زاویه های محاطی

angle at circumference

زاویه ی اصطکاک

angle of friction

زاویه ی انکسار ، زاویه ی شکست ، زاویه ی بازتاب

angle of refraction

زاویه ی بازتاب ، زاویه ی انعکاس

angle of reflection

زاویه ی بین خط و صفحه ، میل ، میل یک خط نسبت به یک صفحه

angle between a line and a plane

زاویه ی بین دو بُردار ، زاویه ی بین دو بردار

angle of two vectors

زاویه ی بین دو صفحه

angle between two planes

زاویه ی بین دو منحنی متقاطع

angle between two intersecting curves

زاویه ی پذرفته ی قوس ، زاویه ی پذیرفته ی قوس

angle in a segment

زاویه ی تابش

angle of incidence

زاویه ی خارج از خط های متوازی ، زاویه ی خارج از خط های راست موازی

angle exterior to parallel straight lines

زاویه ی خارج از مثلث

angle exterior to triangle

زاویه ی درستی ، زاویه ی خشنی

asperity angle

زاویه ی درگیری نورد ، زاویه گاز نورد ، زاویه ی نورد کاری

angle of bite

زاویه ی دوران

angle of rotation

زاویه ی دوران تبدیل همدیس

angle of rotation of conformal transformation

زاویه ی رأس ، زاویه ی فوقانی

apex angle

زاویه ی شیب

angle of depression

زاویه ی ظلّی ، زاویه ی ظلی

angle formed by a tangent and a chord

زاویه ی فراز ، زاویه ی ترفیع

angle of elevation

زاویه ی قطبی

amplitude of a point

زاویه ی متبادل

alternate angle

زاویه ی متبادل برونی

alternate exterior angle

زاویه ی متبادل درونی

alternate interior angle

زاویه ی مجاور

adjacent angle

زاویه ی محاطی

angle in a circle

زاویه ی محاطی

angle in a segment of a circle

زاویه ی مرکزی

angle at the center

زاویه ی نشیب

angle of declivity

زاویه ی هلال

angle of a lune

زاید(عدد)

abundant

زبان الگوریتمی

algorithmic language

زبان جبری روش متداول برای نوشتن نمادها ، پرانتزها و سایر علائم فرمولها و عبارتهای ریاضی

algebraic language

زمان تنظیم

adjustment time

زمان دسترسی ، زمان دستیابی

access time

زمان فعال تعمیراتی

actible repair time

زنجیر فرآیند ، زنجیر فزاینده

ascending chain

زنجیر مارکوف جاذب

absorbing markov chain

زنجیر مستوی

affine chian

زنجیر مستوی

affine chain

زوایای متبادل خارجی ، زوایای متبادله ی خارجی ، زاویه های متبادل برونی

alternate exterior angles

زوایای متبادل داخلی ، زوایای متبادله ی داخلی ، زاویه های متبادل درونی

alternate interior angles

زوایای مجانب مکمّل ، زوایای مکمّل مجاور ، زوایای مجانب مکمل ، زوایای مجانب ، زوایای مکمل مجاور

adjacent supplementary angles

زیاد شدن ، زیاد کردن ، علاوه شدن ، افزودن

augment

زیرچندگونای آبلی

abelian subvariety

زیرفضای آفین

affine subspace

زیرفضای متعامد

annihilator subspace

زیرگروه پذیرفتنی

admissible subgroup

زیرگروه جمعپذیر

additive subgroup

زیرگروه حسابی

arithmetic subgroup

زیرگروه نرمال پذیرفتنی

admissible normal subgroup

زیرمجموعه های آفینی-همنهشت

affinely congruent subsets

زیرمجموعه های جمعیّت پذیر ، زیرمجموعه های وابسته ، زیرمجموعه های انجمنی

associative subsets

زیرمجموعه ی آفینی همنهشت

affine congruent subset

زیرمجموعه ی پذیرفتنی

admissible subset

زیرمجموعه ی جاذب زیرمجموعه ای چون A از یک فضای برداری به طوری که به ازای هر نقطه ی x یک عدد b بزرگتر از صفر وجود داشته باشد که هرگاه قدرمطلق a بزرگتر از صفر و کوچکتر از b باشد ، ax عضوی از A باشد

absorbing subset

ژن همردیف

allele

ساختار جبری

algebraic structure

ساختار جمعی

additive structure

ساختار مجاورت برای هر رأس یک گراف ، فهرست تمام رأس های مجاور آن ، ساختار مجاورتی

adjacency structure

سادک مستوی

affine simplex

ساده به طور زاویه ای

angularly simple

سازش کردن ، توافق کردن ، تطبیق دادن

adapt

سازگار ، تطبیق‌پذیر ، سازوار

adaptive

سازگار بودن ، یکی بودن ، متحد بودن

agree with

سازمان اداری

administrative organization

سال

annum

سالخوردگی ، فرسودگی ، پیر شدن ، کهنه شدن ، کهنگی

aging

سالیانه ، صفر کردن ، از بین بردن

annual

سایشی ، ساینده ، خراشنده ، ماده ی ساینده

abrasive

ساییدگی ، سایش ، خراشیدگی

abrasion

ستاره وار ، آستروئید ، منحنی ستاره گون ، خم ستاره ای درون چرخزادی که برای آن قطر دایره ثابت چهار برابر قطر دایره غلتان است ، سیارک نما ، ستاره گون ، خم ستاره ای ، سیارک

astroid

سد جاذب

absorbing barrier

سر هم کننده ، همگذار

assembler

سرازیر

aslope

سرعت زاویه ای

angular velocity

سرعت متوسّط ، سرعت میانگین ، میانگین سرعت ، سرعت متوسط

average velocity

سرعت مساحتی

areal velocity

سرمایه ، دارائی

asset

سرمایه گذاری متهورانه

aggressive investment

سری افزایشی 1- سری ای که هر یک از جمله هایش بزرگتر از جمله قبلی باشد 2- power series

ascending series

سری توافقی متناوب

alternating harmonic series

سری توانی مطلقا همگرا

absolutely convergent power series

سری حسابی سری‌ای که جمله‌های آن یک تصاعد حسابی می‌سازند

arithmetic series

سری خودبرگشتی ، سری اوتو رگرسیو

autoregressive series

سری دوگانه ی همگرای مطلق ، سری دوگانه ی مطلقا همگرا

absolutely convergent double series

سری متناوب

alternative series

سری متناوب سری یکی در میان مثبت و منفی سری ای از اعداد حقیقی که هر دو جمله متوالی آن علامتهایی مخالف هم دارند ، سلسله ی متناوب ، سری متناوب ، رشته ی متناوب ، سلسله ی یک در میان مثبت و منفی

alternating series

سری مجانبی

asymptotic series

سری مرکزی افزایشی

ascending central series

سری همگرای مطلق ، سری متقارب مطلق ، رشته ی همگرای مطلق ، سری به طور مطلق همگرا

absolutely convergent series

سری همگرای مطلق ، سلسله ی تقارب مطلق

absolute convergence series

سطح پذیرش فرآیند ، سطح پذیرش فرایند

acceptance process level

سطح زیر منحنی ، سطح زیر منحنی نرمال

area under curve

سطح زیر منحنی نرمال

area under normal curve

سطح سایه دار

area shaded

سطح فرایند قابل قبول

acceptable process level

سطح فعالیت

activity level

سطح کیفیّت پذیرفتنی ، سطح کیفیت پذیرفتنی ، سطح کیفیت قابل پذیرش ، سطح کیفیت مورد قبول ، سطح کیفیت قابل قبول

acceptable quality level

سطحی

areal

سلسله مراتب اداری

administrative hierarchy

سلسله مراتب تحلیلی روشی قاعده مند برای نمایش اجزای هر مسأله که مسأله را به اجزای کوچکتر تقسیم می کند و سپس با مقایسه ساده دو به دوی آنها اولویتها در هر سطح مشخّص می شوند

analytic hierarchy

سمت ، زاویه ی سمت ، زاویه ی بُردار وضع یک نقطه نسبت به محور مختصّات قطبی ، شناسه ، زاویه ی بردار وضع نقطه نسبت به محور مختصات قطبی ، زاویه

azimuth

سمتی

azimuthal

سنجه ی زاویه ، شابلن زاویه سنج

angle gage block

سهم استوانه ، تیر ستون

axis of cylinder

سهم مخروط ، تیر مخروط

axis of cone

سهمی مجانب ، مجانب سهمی ، سهمی مجانبی

asymptote parabola

سوار کردن ، روی هم سوار کردن ، همگذاردن

assemble

سوار کردن ، همگذاری ، مجموعه ، اجتماع ، گروه

assembly

سود ، صرفه ، مزیت ، آوانتاژ ، بهره

advantage

سیاست واقعی

actual policy

سیستم سفارش اتوماتیک

automatic coder system

شاخص انبوهی

aggregative index

شاخص تحلیلی

analytic index

شاخص‌های غنا و فقر ، شاخصهای غنا و فقر

affluence and poverty indexes

شبکه ی برداری

arrow network

شبه چبیشف

associated chebyshev

شبه لاگر

associated lauguerre

شبه لژاندر

associated legendre

شبیه حالت قبل ، که همان مقدار قبلی است ، مانند گذشته داریم

as before

شتاب ، شتاب تندی

acceleration

شتاب ثقل

acceleration of gravity

شتاب دهنده

accelerator

شتاب دهنده

accelerattor

شتاب زاویه ای

angular acceleration

شتابدار ، شتابی ، تند شونده ، مسرعه ، شتاب دار

accelerated

شخصیّت متناوب ، شخصیت متناوب

alternating character

شرط دسترس پذیری این شرط که ، به هر حالت یک زنجیر مارکوف متناهی بتوان از هر حالت دیگر دست یافت

accessibility condition

شرط زنجیر افزایشی ، شرط زنجیر فزاینده این شرط در مورد یک حلقه که هر دنباله افزایشی از ایده‌آل‌های چپ (یا ایده‌آل‌های راست) فقط تعدادی متناهی عضو متمایز داشته باشند

ascending chain condition

شرط مرزی الحاقی

adjoint boundary condition

شرکت پذیری ، انجمنی ، شرکت پذیر (عمل) ، پیوندی ، ترکیب ، جمعیّت پذیر ، ترکیب پذیر ، مشارکتی ، همبند ، شرکت پذیر ، جمعیت پذیر

associative

شعاع زاویه ای برای دایره ای که روی یک کره رسم شده ، فاصله زاویه ای کوچکتر در میان فواصل زاویه ای از یکی از دو قطب دایره تا هر نقطه روی دایره

angular radius

شعاع همگرائی مربوطه

associated radius of convergence

شکل هوایی ، هشت وجهی منتظم

airy body

شمارها به حروف تازی ، شمارها به حروف عربی

arabic letters for numerals

شمردن

anumerate

شناسه ی تابع

argument of function

شناسه ی یک عدد مختلط ، آرگومان یک عدد مختلط

argument of a complex number

شناسه ی یک عدد مختلط ، آرگومان یک عدد مختلط ، آوند عدد مختلط

argument of complex number

شناسه(عدد مختلط ، متغیّر) ، آوند (عدد مختلط) ، بُرهان(منطق) ، آرگومان ، رهبر ، حجّت ، مستند ، زاویه ی هادی ، آوند ، برهان ، دلیل ، متغیر ، استدلال ، اثبات ، بحث ، شناسه

argument

شناسه‌ی تابع ، شناسه تابع ، متغیر مستقل ، آرگومان تابع

argument of a function

شیء جبری ساختاری جبری ، مانند گروه ، حلقه یا میدان ، یا عضوی از چنین ساختار جبری

algebraic object

شیوه دنباله‌ای سازوار

adaptive sequential procedure

صدا شناسی ، علم الاصوات

acoustics

صرافی ، معاملات بروات

agiotage

صرف نظر از

aside

صعود ، عروج

ascension

صعود ، فراز ، عروج

ascent

صعود کردن ، بالا رفتن ، عروج کردن

ascend

صعودی

ascensional

صعودی ، بالارو

ascendant

صعودی ، فزاینده ، فرازی(نجوم)

ascending

صف ، ردیف ، ردیف بندی ، صف بندی ، همراستایی ، راستگی ، همطرازی ، امتداد ، همترازی

alignment

صفحه آفین ، صفحه همگر در هندسه تصویری ، صفحه ای که در آن : 1- هر دو نقطه روی دقیقاَ یک خط واقع اند 2- اگر p و L به ترتیب نقطه و خطّ مفروضی باشند که p بر L واقع نباشد ، آنگاه دقیقاَ یک خطّ وجود دارد که از p می گذرد و L را قطع نمی کند 3- سه نقطه غیرواقع بر یک خط وجود دارند ، صفحه ی آفین

affine plane

صفحه آفین یلمسلو تعمیمی از یک صفحه آفین که در آن بیش از یک خطّ می تواند از دو نقطه متمایز بگذرد کلمه مترادف : Hjelmslev plane

affine hjelmslev plane

صفحه ی تحلیلی

analytic plane

صفحه ی هندسه ی تحلیلی

analytic geometry plane

صفر سازی ، باطل سازی ، فنا ، نیستی

annihilation

صفر کردن ، از بین بردن

annul

صفر کننده ، از بین برنده

annulator

صفر مطلق ، ریشه ی مطلق

absolute zero

صوتی

acoustical

صوتی ، مربوط به صدا

acoustic

صورت درجه ی دوم ناهمروند

anisotropic quadratic form

ضایعات غیر عادی

abnormal spoilage

ضد ، پیشوند به معنی ضد و مخالف ، عکس

anti

ضد خودسانی

anti automorphism

ضدّ ریختی

antimorphism

ضدّنمایی ، ضد نمایی

antimodal

ضرب جبری

algebraic multiplication

ضرب جبری مقدار ویژه

algebraic multiply of an eigenvalue

ضریب استهلاک

amortization rate

ضریب اگْرستی (تاو)

agresti coefficient (tau)

ضریب انباشتگی ، ضریب تجمع

accumulation factor

ضریب پیوند

association coefficient

ضریب جذب

absorptance

ضریب جذب

absorption coefficient

ضریب زاویه ای

angular coefficient

ضریب قابلیت پذیرش

acceptability constant

ضلع در مورد ضلعهای زاویه به کار می رود ، ضلع ، بازو

arm

ضلع مجاور برای رأسی از یک چندضلعی ، هر یک از ضلع های چندضلعی که به آن رأس ختم می شود

adjacent side

ضمیمه ، اضافه

appendage

ضمیمه کردن ، اضافه کردن

append

طرح جبری

algebraic scheme

طرح نسبت دهی

assignment scheme

طرح نمونه گیری وصفی

attribute sampling plan

طول (مختص) ، خُفت یکی از دو مختص در دستگاه مختصات دو بعدی ، معمولاَ مختص افقی که با x نشان داده می شود ، طول ، خفت ، مختص طول ، طول نقطه (در دستگاه مختصات)

abscissa

طول قوس یک منحنی

arc length of a curve

طول کمان ، طول قوس ، درازای کمان ، سنجه ی اندازه ی خم

arc length

طیف مطلقا پیوسته

absolutely continuous spectrum

ظاهر شدن ، قرار داشتن ، به نظر رسیدن ، نشان دادن

appear

ظاهری(منطق) ، ظاهری ، ظاهر ، آشکار ، شفاف ، پیدا

apparent

ظهور ، حضور ، نمایش ، نمود ، احتمال ، سیما ، شکل ، طرح صورت

appearance

عاد کردن ، عاد کننده ، جزء

aliquot

عامل آدژوئن ؛ عملگر الحاقی عملگری چون B به نحوی که حاصلضرب های داخلی (Ax ، y) و (x ، By) به ازای عملگر مفروضی مانند A و به ازای همه ی عناصر x و y از یک فضای هیلبرت برابر باشند ، عامل الحاق ، عملگر الحاقی

adjoint operator

عامل جمع ، مضاعف ، عدد افزوده ، افزودنی ، جمع‌وند هریک از عوامل جمع ؛ هریک از اعداد یا مقادیری که با هم جمع می شوند مثلا در عمل 298+4+17 هریک از اعداد 4 و 8 و 17 یک عامل جمع هستند ، مضاف ، جمعوند

addend

عبارت اتمی

atomic expression

عبارت بالا را ، همانطور که در بالا به آن اشاره شد

as indicated above

عبارت جبری عبارتی که از اجزای تعدادی متناهی از عملهای زیر روی نمادهای معرّف اعداد به دست می آید: جمع ، تفریق ، ضرب ، تقسیم ، و به توان رساندن

algebraic expression

عبارت حسابی

arithmetic expression

عبارت دیفرانسیل الحاقی

adjoint differential expression

عدد اختیاری

arbitrary number

عدد اختیاری

arbitary number

عدد الحاقی عدد z ای که به یک میدان اعداد F افزوده می شود تا میدان جدیدی تشکیل گردد مرکّب از همه ی اعدادی که می توان با اعمال جمع ، تفریق ، ضرب ، و تقسیم از z و اعداد موجود در F به دست آورد

adjoined number

عدد پذیرش ، عدد قبولی ، تعداد قابل قبول

acceptance number

عدد تقریباَ تام عدد صحیحی که یک واحد بزرگتر از مجموع همه عوامل خود بجز خوش است

almost perfect number

عدد جبری هر ریشه یک چندجمله ای با ضریب های گویا

algebraic number

عدد حسابی

arithmetical number

عدد زائد

absurdant number

عدد زاید(زائد) عدد صحیح مثبتی که کوچکتر از مجموع همه ی مقسوم علیه های خود از جمله 1 ، به جز خودش است ، عدد زائد

abundant number

عدد صحیح جبری ریشه یک چندجمله ای که ضریبهایش اعدادی صحیح اند و ضریب پیشرو آن برابر 1 است

algebraic integer

عدد غیری

altered number

عدد مصنوعی ، عدد وضعی

artificial number

عدد مطلق ، عدد مجرّد ، عدد انتزاعی ، عدد غیر محسوس ، عدد مجرد

abstract number

عدد مطلق عددی که با ارقام نمایش داده می شود نه با حروف

absolute number

عضاده ، آلیداد

alidade

عضو معکوس در جمع ، عنصر متقارن ، قرینه ی جمعی ، قرینه ، وارون جمعی در دستگاهی ریاضی مجهّز به یک عمل جمع که با + نشان داده می شود ، وارون جمعی عنصری چون e عنصر -e است به نحوی که e+(-e)(-e)+e0 که در آن 0 همانی جمعی است ، معکوس جمعی ، عکس جمعی ، وارون جمعی

additive inverse

ععضو خنثی در جمع ، همانی جمعی در دستگاهی ریاضی مجهّز به یک عمل جمع که با + نشان داده می شود ، عنصر 0 به نحوی که به ازای هر عنصر e متعلّق به دستگاه داشته باشیم ee+00+e ، عضو خنثی در جمع ، عضو همانی جمع

additive identity

عکس سینوس ، معکوس سینوس

antisine

عکس کتانژانت

anticotangent

عکس کسکانت ، آرک کسکانت ، کمان قطر ظل تمام

arc cosecant

عکس کسینوس ، قوس جیب تمام ، آرک کسینوس

arc cosine

عکس کسینوس ، معکوس کسینوس

anticosine

عکس لگاریتمی

antilogarithmic

علامت جمع نماد + که برای نشان دادن عمل جمع به کار می رود کلمه مترادف : plus sign

addition sign

علائم جبری

algebraic simbols

علّت اسنادپذیری ، علت اِسنادپذیر ، عوامل قابل شناسایی ، علت قابل تشخیص

assignable cause

علل قابل تشخیص

assignable causes of variations

علم هوانوردی ، علم خواص مکانیکی هوا

aerostatics

عمل ، اقدام ، کُنش ، واکُنش ، فعّالیّت ، هم کُنش ، تأثیر ، اثر ، فعالیت ، واکنش ، کنش ، انجام

action

عمل آبلی کلمه مترادف : commutative operation

abelian operation

عمل الحاق

adjoint operation

عمل پاد تعویض پذیر ، عمل پاد جابجایی روشی برای ترکیب دو شئ مانند a و b به طوری که a b - b a

anticommutative operation

عمل جبری

algebraical operation

عمل جبری هر یک از عملهای جمع ، تفریق ، ضرب ، تقسیم ، به توان رساندن یا ریشه گیری

algebraic operation

عمل شرکت پذیری ، عمل انجمنی

associative operation

عمل یک گروه ، کُنش یک گروه ، کنش یک گروه

action of a group

عملگر افزاینده عملگری خطّی چون T که بر زیر فضایی مانند D از یک فضای هیلبرت تعریف می شود و در شرط زیر صدق می کند: قسمت حقیقی حاصلضرب داخلی Tu در u ، به ازای هر uی متعلّق به D ، نامنفی است

accretive operator

عملگر پوچسازی

annihilation operator

عملگر تصویر آبلی

abelian projection operator

عملگر وابسته کلمه مترادف : adjoint operator

associated operator

عملیات حسابی

arithmetical operations

عملیات حسابی

arithmetic operations

عمود مثلث

altitude of triangle

عمود مثلث

altitude of trinagle

عناصر وابسته دو عنصر x و y در یک حلقه تعویض پذیرِ مجهز به همانی به طوری که xay که در آن a عنصری وارون پذیر است کلمه مترادف : aquivalent elements

associates

عنصر اتمی

atomic element

عنصر جبری

algebraic element

عنصر جبری مستقل

algebraically independent element

عنصر جذب کننده

absorbent element

عنصر فعال

active element

عنصر مجرّد ، عنصر مجرد

abstract element

عنصر مساحت ، جزء سطح

area element

عنصر معیّن ، عنصر معین

auxiliary element

عنصر های جبری-مستقل

algebraically independent elements

عنصر وارون جمعی

additive inverse element

عواید سالانه

annual earning

عیار گرفتن ، سنجش ، عیار

assay

غلاف جبری

algebraic hull

غیر از

apart from

غیر انعکاسی ، ضدّ انعکاسی ، ضدّ بازتابی ، پادبازتابی ، نابازتابی ، ضد انعکاسی ، ضد بازتابی

antireflexive

غیر جابجایی

anti commutative

غیر دوری ، غیر دوره ای

acyclical

غیر عادّی ، ناهنجار ، نابهنجار ، غیر نُرمال (آمار) ، غیر عادی

abnormal

غیر مطمئن ، سردرگم ، متحیر

at a loss

فاصله ، دور ، مخالف

away

فاصله ی تقریبی 95% اطمینان بخش

approximate %95 confidence interval

فاصله ی زاویه ای 1- برای دو نقطه ، زاویه بین خطهایی که از نقطه مشاهده به آن نقاط وصل می شوند 2- اختلاف زاویه ای بین دو راستا که مقدار عددی آن برابر است با اندازه زاویه دو خط که بر راستاهای مفروض باشند 3- کمانی از دایره عظیمه که دو نقطه را به هم وصل می کند و بر حسب یکاهای زاویه ای بیان می شود

angular distance

فاصله ی هوایی ، شکاف هوایی ، دهانه ی ورود و خروج هوا ، شکاف ، چاک

air gap

فرازیاب ، ارتفاع سنج ، اوج نما

altimeter

فراوان ، بسیار ، اضافی ، زاید

absurdant

فراوانی جمعی مطلق

absolute cumulative frequency

فراوانی زاویه ای ، بسامد زاویه ای

angular frequency

فراوانی مطلق ، بسامد مطلق

absolute frequency

فراوانی مطلق پیشامد ، فراوانی مطلق حادثه

absolute frequency of event

فرآیند اتورگرسیو ، فرایند اتورگرسیو ، فرایند خود برگشتی

autoregressive process

فرایند آدامز-بشفرت روشی برای انتگرال گیری عددی از یک معادله ی دیفرانسیل به شکل (dy/dx)f(x ، y) ، که در آن یکی از فرمولهای درون یابی گرگوری برای بسط f به کار می رود

adams bashforth process

فرایند الحاقی

adjoint process

فرصت آزاد-فعالیت

activity free slack

فرصت کل فعالیت

activity total slack

فرض ، مفروض ، گیرش ، پیش فرض

assumption

فرض اختیاری

arbitrary assumption

فرض پذیرفتنی

admissible hypothesis

فرض جمع پذیری

additivity assumption

فرض خُلف ، فرض خلف

absurd hypothesis

فرض مقابل

alternate hypothesis

فرض مقابل ، تناوبی ، متناوب ، جایگزین ، دگرین ، شق ؛ مقابل ، روش ، مقابل ، گزینه ، شق ، راه ، بدیل ، چاره

Alternative

فرض مقابل ، فرض دیگر فرضی در آزمون فرض آماری ، حاکی از مقداری برای پارامتر جامعه بجز مقداری که محقّق فرض کرده یا باور دارد که درست است ، فرض جانشین ، فرضیه ی مقابل

alternative hypothesis

فرضیات ، مفروضات ، فرضیه ها

assumptions

فرضیه‌های برنامه‌ریزی خطّی ، فرضیه های برنامه ریزی خطی

assumptions in linear programming

فرعی ، کمکی ، دستیار

ancillary

فرعی ؛ همدست ؛ مازاد(پارامتر) ، همدست ، فرعی ، جانبی

accessory

فرم متناوب ، صورت متناوب فرمی دوخطّی چون f که با تعویض جای متغیّرهای مستقل آن ، علامتش تغییر می کند یعنی به ازای همه مقادیر متغیّرهایمستقل x و y داریم : f(x ، y)-f(x ، y)

alternating form

فرمول آبل

abel's formula

فرمول اتمی(منطق)

atomic formula

فرمول تقریب

approximation formula

فرمول جمع جزئی آبل

abel partial summation formula

فرمول جمع رابطه ای که تابعی از مجموع دو کمیّت را برحسب توابعی از خودِ آن کمیّت ها بیان می کند

addition formula

فرمول مجانبی پوآسون ، فرمول مجانبی پواسون

asymptotic formula of poisson

فرمول مجانبی عبارتی حاکی از برابری دو تابع که در واقع برابر نیستند ولی وقتی متغیر به حدی ، معمولاً بینهایت ، میل کند ، نسبت دو تابع به 1 می‌گراید

asymptotic formula

فرمول مجانبی موآورــ لاپلاس

asymptotic formula of de moivre laplace

فرمول های تقریب

approximation formulas

فروبری تحلیلی

analytic immersion

فریت سوزنی شکل

acisular ferrite

فرینه ی مطلق ، اکسترمم مطلق

absolute extremum

فشرده سازی الکساندروف

alexandroff compactification

فصل مشترک ، خطّ الرأس کوه

arete

فضای الحاقی

adjunction space

فضای الحاقی

adjoint space

فضای بُرداری الحاقی فضای برداری نُرم دار کاملی مرکّب از رده ای از توابع اسکالر همگنِ خطّیِ کراندار که بر یک فضای برداری نُرم دار تعریف شده اند

adjoint vector space

فضای دوگان جبری

algebraic dual space

فضای عمل

action space

فضای قوسی همبند

arcwise connected space

فضای مجرد

abstract space

فضای مجرد ـ L‌ ، فضای مجرد L‌_ ، فضای مجرد L‌_‌p

abstract l_p space

فضای مجرد L

abstract l-space

فضای مستوی ، فضای آفین ، فضای همگر یک فضای برداری n بعدی که یک هموستار آفین روی آن تعریف شده باشد

affine space

فضای مطلقا بسته

absolutely closed space

فضای موضعا متقارن آفین

affine locally symmetric space

فعال ، موثر ، بهره بردار ، جاری ، تنزیل بردار ، کاری ، کارگر ، کنشی ، ربح دار ، دایر

active

فعالیت مجازی

activity dummy

فعالیت مصنوعی

artificial activity

فنّ حدس ، فن حدس

ars conjectandi

فن خودکار آشکارسازی اثر مقابل ، فن خودکار آشکارسازی اثر متقابل

automatic interaction detection technique

فورا ، مستقیما

at once

فوق العاده ی حقوق ، بیکاری های مجاز

allowances

قابل استفاده ، مهیا ، موجود ، فراهم ، دسترس پذیر ، قابل دسترس ، در دسترس

available

قابل تقسیم ، قابل قسمت ، بخش پذیر

apportionable

قابل تنظیم ، قابل تطبیق ، قابل تعدیل

adjustable

قابل توضیح ، مسئول

accountable

قابل دسترسی

accessible

قابل قسمت ، مقتضی

advisable

قابل قیاس ، متشابه ، شبیه ، متناظر ، تشابهی ، مشابه با ، مطابق ، نظیر ، قابل مقایسه ، قیاسی ، مشابه ، به همین ترتیب

analogous

قابلیت انطباق ، وفق پذیری ، تطبیق پذیری

adaptability

قابلیت جمع ، جمع پذیری

addibility

قابلیّت قبول ، قابلیت قبول

admissibility

قاعده ی اولویت پذیرش

acceptance priority rule

قاعده ی پاد تعویضپذیری

anticommutative rule

قاعده ی شرکتپذیری

associative rule

قاعده ی قابل قبول

admissible rule

قاعده‌ی جمع ، قائده جمع

addition rule

قانون ارشمیدسی ، قانون ارشمیدس

archimedean law

قانون پادمتقارن

antisymmetric law

قانون ترکیب جبری

algebraic law of composition

قانون جذب

absorption law

قانون جمع

addition law

قانون جمعی

additive law

قانون جمعیّت پذیری ، قانون شرکت پذیری

associativity law

قانون شرکت پذیری

associate law

قانون شرکت پذیری ، قانون انجمنی ، قانون ترکیب انجمنی ، قانون ترکیب ، قانون جمعیّت پذیری ، اصل شرکت پذیری ، قانون جمعیت پذیری

associative law

قانون شرکت‌پذیری

associative low

قانون ضدّ جابجایی

anticommutative law

قائم آفین

affine normal

قائم دوم آفین

affine binormal

قبول کردن ، قبولی ، پذیرش

قبول کردن یک مقدار ، مقدار پذیرفتن

assume a value

قدر مطلق ، ارزش مطلق ، مقدار مطلق ، ارج رها

absolute value

قدر مطلق یک دنباله

absolute value of a sequence

قدر مطلق یک عدد مختلط ، مدول یک عدد مختلط ، مطلق عدد مختلط ، قدرمطلق یک عدد مختلط ، اندازه ی یک عدد مختلط

absolute value of a complex number

قدرمطلق یک بردار

absolute value of a vector

قدرمطلق یک عدد حقیقی

absolute value of a real number

قریب به یقین

almost surely

قسط السنین ، قسط طی سال ها ، حقوق سالیانه ، مستمری ، سالیانه ، حقوق بازنشستگی ، سالواره

annuity

قسمت باقیمانده دار

aliquant part

قضایای تقریب

Approximation Theorems

قضیه آسکولی این قضیه که مجموعه ای از توابعِ حقیقی مقدارِ یکنواخت کراندار و هم پیوسته روی مجموعه ای بسته از یک فضای n بعدی اقلیدسی حقیقی شامل دنباله ای از توابع است که روی زیرمجموعه های فشرده به طور یکنواخت همگراست

ascoli's theorem

قضیه زیرپایه الکساندر قضیه ای حاکی از اینکه یک فضای توپولوژیک ، فشرده است اگروتنهااگر توپولوژی آن زیرپایه ای با این ویژگی داشته باشد که هر مجموعه ای که در اجتماع گردآیه ای از اعضای آن زیرپایه واقع است ، در اجتماع تعدادی متناهی از اعضای متناهی از اعضای این گردآیه قرار داشته باشد

alexander's subbase theorem

قضیه های آبلی دسته ای از قضایا با این مضمون که اگر دنباله یا تابعی به طور منظّم رفتار کند ، آنگاه متوسّطی از دنباله یا تابع به طور منظّم رفتار می کند نمونه های آن ، قضیه آبل(تعریف دوّم) و این حکم است که اگر دنباله ای به s همگرا باشد ، آنگاه مجموع چزاروی آن موجود و برابر s است

abelian theorems

قضیه ی آبل

abel's theorem

قضیه ی آبل

abel theorem

قضیه ی آبل در مورد سری های توانی

abel's theorem on power series

قضیه ی آبلی

abelian theorem

قضیه ی ارتفاع

altitude theorem

قضیه ی آسکولی

ascoli theorem

قضیه ی آسکولی-آرتسلا

ascoli arzela theorem

قضیه ی بعدی

a posteriori proposition

قضیه ی پیوستگی آبل

abel continuity theorem

قضیه ی تقریب

approximation theorem

قضیه ی تقریب

approximate theorem

قضیه ی تقریب وایراشتراس

approximation theorem of weierstrass

قضیه ی حد آبل

abel limit theorem

قضیه ی شاخص عطیه-سینگر

atiyah singer index theorem

قضیه ی شاخص عطیه-سینگر

atiyan singer index theorem

قضیه ی قبلی ، قضیه ی پیشین

a priori proposition

قضیه ی مقدار مجانبی

asymptotic value theorem

قضیه ی موجبه ی جزئی

affirmative particular proposition

قضیه ی موجبه ی جزئیه

affimative particular proposition

قضیه ی موجبه ی کلی

affirmative universal proposition

قضیه ی موجبه ی کلیّه

affimative universal proposition

قضیه‌ی جمع ، قضیه جمع

addition theorem

قطار موج مجانبی

asymptotic wave train

قطاع زاویه ای

angular sector

قلیائی

alkaline

قوانین جذب

absorption laws

قوانین جذب

absorptive laws

قوانین شرکتپذیری

associative laws

قوای صعودی ، توان های فزاینده

ascending powers

قوس ظل تمام ، آرک کتانژانت ، کمان ظل تمام

arc cotangent

قیاس کردن

analogize

قیاس مشابهت ، قیاس تشبیهی ، تشابه ، شباهت ، مطابقت ، قیاس ، تمثیل ، قیاسی ، مشابه سازی ، مشابهت ، قیاس تشبهی ، مشابهت قیاس

analogy

قیمت تمام شده ی واقعی ، هزینه ی واقعی

actual cost

قیمت محاسباتی ، قیمت حسابداری

accounting price

کابردهای برنامه ریزی خطی

applications of linear programming

کاتگوری پیکان ها ، دسته پیکان

arrow category

کادر اداری

administrative staff

کار ، عمل ، فعالیت ، تأثیر

activity

کارانداز ، راه انداز ، به کار اندازنده ، محرک

actuator

کارایی مجانبی

asymptotic efficency

کارایی مجانبی کارایی یک برآوردگر در حد ، وقتی اندازه نمونه افزایش می‌یابد ، کارآیی مجانبی

asymptotic efficiency

کارآیی مجانبی مطلق

absolute asymptotic efficiency

کارایی نسبی مجانبی

asymptotic relative efficienct

کارآیی نسبی مجانبی ، کارایی نسبی مجانبی

asymptotic relative efficiency

کارآیی نسبی مجانبی برآوردگر

asymptotic relative efficiency of estimator

کاربرد ، مورد استعمال ، استعمال ، انطباق ، نگاشت ، گسترش ، کاربست ، درخواست ، عملکرد ، پرسشنامه ، اعمال ، مورد استعامال ، اثر ، تقاضانامه ، کاربردی ، استفاده ، درخواست نامه

application

کاربستنی ، قابل به کارگیری ، قابل اجراء ، کاربردی ، عملی

applicable

کاربسته ، کابردی ، عملی ، قابل اجرا ، کاربرده ، کاربردی

applied

کاغذی برای ترسیم در یک دستگاه مختصات نیم لگاریتمی

arithlog paper

کافی ، مناسب ، مساوی ساختن ، متساوی بودن

adequate

کامپیوتر خودکار

automatic computer

کامپیوتر قیاسی

analog computer

کاهش ، تنزل ، رفع ، تخفیف

abatement

کاهشگر ، تضعیف کننده ، رقیق کننده

attenuator

کتَره‌ای

aleatory

کج ، مورب ، حرکت مایل

aslant

کُره ی مشبک ]ذات الحَلَق(نجوم)[ ، کره ی مشبک

armillary sphere

کششی ، ربایشی ، جاذب ، ربایش

attractive

کفایت

adequach

کلمه ی مجرد

abstract word

کله گی خودکار

automatic wokhead

کله گی مونتاژ

assembly head

کمان ، قوس ، آرک ، طاق 1- قطعه پیوسته ای از محیط یک دایره (مترادف است با circular arc) 2- edge

arc

کمان تانژانت ، کمان ظل ، قوس ظل ، آرک تانژانت

arc tangent

کمانی ، کمانوار

arcwise

کمکی ، معاون ، معیّن ، معین ، اضافی ، امدادی

auxiliary

کمیت قیاسی

analog quantity

کنترل تطبیقی ، کنترل وفقی

adaptive control

کنترل خودکار

automatic control

که حکم مورد نظر است

as asserted

که در آنجا

at which

که نتیجه ی مورد نظر بوده است ، نتیجه ی مورد نظر

as required

کهنه کردن مصنوعی

artificial aging

کوت ، کوده ، مجموعه ، دسته ، جمع شده ، مبلغ کل ، آگرگا ، توده ، انبوه ، 1 مجموعه 2 انبوهه 3 کل ، انبوهه ، مرتب

aggregate

کوره ی قوسی مقاومتی

arc resistance furnace

گراف بی دور گرافی که هیچ دوری ندارد کلمه مترادف : forest ، گراف بی‌دور

acyclic graph

گراف پادپایی

antipodal graph

گراف سو دار بی دور گراف سو داری که هیچ دور سو داری ندارد

acyclic digraph

گراف غیر دوری

acyue acyclic graph

گردسازی ، افشانش

atomization

گردش تصادفی ، سیر تصادفی ، قدم زدن تصادفی ، گام برداری تصادفی

andom walk

گردش دارایی

asset turnover

گرفتن ، فرض کردن ، انگاشتن ، در نظر گرفتن ، به شکلی در آمدن

assume

گروه آبلی ، گروه جابجایی گروهی که عمل دوتایی آن تعویض پذیر است یعنی به ازای هر a و b در گروه ، داشته باشیم abba ، گروه جابجایی ، گروه آبلین ، گروه تعویض پذیر

abelian group

گروه آزاد آبلی ، گروه آزاد آبلین

abelian free group

گروه تماماً مرتّب ارشمیدسی ، گروه کاملا مرتب ارشمیدسی

archimedean totally ordered group

گروه جبری

algebraic group

گروه جبری آفین

affine algebraic group

گروه جمعی

additive group

گروه جمعی اعداد گویا

additive group of rational numbers

گروه کالبدی حسابی

arithmetic modular group

گروه لی آبلی ، گروه لی تعویض پذیر

abelian lie group

گروه متناوب ، گروه واری گروهی مرکب از همه جایگشتهای زوج n شئ

alternating group

گروه مجرد

abstract group

گروه مستوی

affine group

گروه هم‌اثر

alias group

گزارش مالی سالانه

annual financial statement

گزاره ی موجب

affirmative sentence

گزاره ی موجب

affirmative statement

گزاره ی موجب

affimative sentence

گزاره ی موجب

affimative statement

گزاره ی موجب ، قضیه ی موجب

affimative proposition

گزاره ی موجب ، قضیه ی موجبه

affirmative proposition

گزن شکل مسطّحی محدود به یک نیمدایره و دو نیمدایره کوچکتر که در درون نیمدایره بزرگتر واقع اند ، قطرهایشان روی قطر نیمدایره بزرگتر است ، و مماس بر یکدیگر و بر نیمدایره ی بزرگترند کلمه مترادف : shoemaker's knife

arbilos

گشتاور جنبشی ، گشتاور زاویه ای

angular moment

گشتاور مطلق

absolute moment

گنجایش تحلیلی

analytic capacity

گونای حسابی

arithmetic genus

لگاریتم جبری

algebraic logarithm

لگاریتم حسابی

arithmetic logarithm

لنگر انداختن ، لنگر

anchor

لیست مجاور

adjacency list

ماترس مجاورت ، ماتریس مجاورت

adjacency matrix

ماتریس افزوده ، ماتریس زاید ، ماتریس بزرگ‌شده ، ماتریس فزونی ، ماتریس مضاف ماتریس ضریب‌های دستگاهی از معادلات خطی به اضافه ستونی مرکب از جمله‌های ثابت آنها

augmented matrix

ماتریس الحاقی

adjonit matrix

ماتریس الحاقی ، مزدوج ماتریس ، ماتریس همال ، ماتریس متمم

adjoint matrix

ماتریس پادمتقارن ماتریسی که برابر با قرینه ترانهاده خود است کلمه مترادف : skew matrix skew-symmetric matrix ، ماتریس پادمتقارن ، ماتریس متقارن چاوله

antisymmetric matrix

ماتریس متناوب

alternating matrix

ماتریس مزدوج ، ماتریس وابسته ، ماتریس متمم ، ماتریس همال

adjugate matrix

ماتریس هم‌اثر

alias matrix

ماتریس وابسته

associate matrix

ماتریس وابسته کلمه مترادف : Hermitian conjugate

associated matrix

ماتریس وابسته ی همراه

associated companion matrix

مارپیچ ارشمیدسی

archimede spiral

مارپیچ ارشمیدسی

archimedean spiral

ماشین ، جمع زنی ، ماشین حساب

adding machine

ماشین تحلیل گر

analytic engine

ماشین های خودکار

automata

ماکزیمم مطلق ، بیشینه ی مطلق

absolute maximum

مانده حساب

account balance

مانند ، شبیه ، نظیر ، قیاسی ، مشابه

analog

مانند ، نظیر

as in

مانند ، و

as well as

مایع

aqueous

مبدأ دل‌خواه ، مبدا دلخواه

arbitrary origin

مبهم ، تاریک ، دو پهلو

ambiguous

متحابّه ، دوست دارنده

amicable

متصل به ، بسته نشده باشد

attach to

متصل به ، وابسته

attached to

متصل کردن ، متصل شدن ، ضمیمه کردن

attach

متغیّر کتَره‌ای

aleatory variable

متغیّر کمکی ، متغیر کمکی

auxiliary variable

متغیر کنش

action variable

متغیّر متضاد

antithetic variate

متغیّر متضاد هر یک از دو متغیّر تصادفی که همبستگی منفی زیادی باهم دارند؛ این مفهوم در روش متغیّر متضاد برای برآورد کردن میانگین یک رشته از مشاهدات به کار می رود

antithetic variable

متغیّر مصنوعی ، متغیر فرضی ، متغیر مصنوعی ، متغیر ساختگی

artificial variable

متغیر هزینه ی متوسط

average cost variable

متقاطر ، دو سر قطر

antipodal

متمّم ، همال در مورد ماتریسی چون A ، ماتریسی که اگر به جای هر درایه ی A همسازه ی درایه ی ترانهاده ی آن قرار بگیرد ، به دست می آید کلمه مترادف : adjoint of a matrix ، متمم

adjugate

متمم جبری

algebraic complement

متمم مطلق

absolute complement

متناوب

alternated

متناوب ، متعادل ، متبادل ، واری

alternating

متناوبا ، به تناوب ، به عبارت دیگر ، یک در میان

alternately

متنها شمارا

at countable

متوازی مخالف ، نامتوازی ، غیرموازی ، زاویه های راست به تبادل ، پادموازی حالت دو بردار ناصفر در یک فضای برداری روی اعداد حقیقی به طوری که یک بردار برابر حاصلضرب بردار دیگر در یک عدد منفی باشد ، غیر موازی ، موازی مخالف

antiparallel

متوسّط ، میانگین ، معدّل ، میانگاه ، متوسط ، معدل ، متوسط / کلمات مرتبط averaged shifted averaging moving average integrated moving average geometric moving average average outgoing quality average sample number average life average run length reciprocal averaging ، 1 میانگین 2 متوسط

average

متوسط n عدد

average of n numbers

متوسط بازده خالص

average net return

متوسّط تعداد نمونه ، متوسط تعداد نمونه

average sample number

متوسط حسابی

arithmetic average

متوسط دامنه

average range

متوسّط عمر ، متوسط عمر ، زمان زندگی

average life

متوسّط قدرمطلق های انحرافات ، متوسط قدرمطلق های انحرافات

average absolute deviation

متوسط کل قطعات بازرسی شده ، متوسط تعداد کل مورد بازرسی

average total inspection

متوسّط کیفیّت خروجی ، متوسط کیفیت خروجی

average outgoing quality

متوسّط مدّت اجرا ، متوسط مدت اجرا

average run length

متوسط موجودی

average inventory

متوسّط میزان افزایش ، نموّ متوسّط ، نموّ میانگین ، متوسط میزان افزایش ، نمو متوسط ، نمو میانگین

average rate of increase

متوسّط میزان تغییر ، میزان تغییر متوسّط ، متوسط میزان تغییر ، میزان تغییر متوسط

average rate of change

متوسط یک تابع

average of a function

متوسّط‌گیری ، متوسط‌گیری

averaging

مثبت ، موجب ، کلمه ی اثبات

affirmative

مثلث با زاویه های حادّه مثلثی که هریک از زاویه های آن کمتر از 90 درجه است

acute angle triangle

مثلث حادّ الزاویه ، مثلث حاده

acute angled triangle

مثلث حاده ، مثلث تند مثلثی که هر یک از زاویه هایش کوچکتر از 90 درجه است

acute triangle

مثلث حسابی

arithmetic triangle

مثلثات تحلیلی بررسی ویژگیها و رابطه های توابع مثلثاتی

analytic trigonometry

مجاز ، پذیرفتنی ، قابل قبول ، شایسته

admissible

مجاز ، جایز ، روا

allowable

مجاز نباشد

aren't permitted

مجانب ، خطّ مجانب ، مماس ازلی 1- خطی که وقتی یک خم به سوی بینهایت می رود ، در حد به آن خط میل می کند 2- حدّ مماسهای وارد بر یک خم وقتی نقطه تماس به بینهایت میل می کند ، خط مجانب

asymptote

مجانب طبیعی

asymptotically normal

مجانباً مساوی ، مجانبا مساوی

asymptotically equal

مجانبی ، مجانب وار ، مجانب ، همگام ، فرجامی

asymptotic

مجانبیات

asymptotics

مجاور ، همجوار ، نزدیک ، هم پهلو ، در مجاورت بودن ، متصل بودن ، هم جوار

adjacent

مجاورت ، همجواری ، همسایگی

adjacency

مجتمع

accumulated

مجرّد ، انتزاعی(فلسفه) ، مطلق ، غیر مجسّم ، غیر محسوس ، آهنجیده ، برآهیخته ، نامقیّد ، مجرد ، انتزاعی ، غیر مجسم

abstract

مجموع آبلی

abelian sum

مجموع پذیری آبل

abel summability

مجموع تحلیلی زیرمجموعه ای از یک فضای توپولوژیکِ موضعاَ اقلیدسی به وسیله مجموعه های بازی که هر یک از آنها همسانریخت با مجموعه بازی در فضای اقلیدسی است ، به طوری که تبدیل مختصات (در هر دو جهت) بین اشتراک هر دو تا از این مجموعه ها به وسیله توابعی تحلیلی مشخّص شود

analytic set

مجموع حسابی 1- نتیجه جمع دو یا چند کمیت مثبت 2- نتیجه جمع قدرمطلق‌های دو یا چند کمیت

arithmetic sum

مجموع ملقمه ای

amalgamated sum

مجموعه جبری مجموعه ای مرکب از همه صفرهای مجموعه مشخصی از چندجمله ایهای n متغیره با ضریبهای متعلق به یک میدان مشخص F ، در میدان توسیعی مشخصی از F

algebraic set

مجموعه همبند کمانوار ، مجموعه کمانی همبند مجموعه ای که هر جفت از نقاط آن را می توان به وسیله کمان ساده ای که همه نقاطش در آن مجموعه باشد ، به هم وصل کرد کلمات مترادف : path connected set pathwise connected set ، مجموعه ی مسیری همبند ، مجموعه ی همبند کمانوار

arcwise connected set

مجموعه ی از بالا کراندار

above bounded set

مجموعه ی افزوده شده

augmented set

مجموعه ی حداکثر شمارشپذیر

atmost countable set

مجموعه ی مجانبی

asymptotic set

مجموعه ی مجرّد ، مجموعه ی مجرد

abstract set

مجموعه ی منتها شمارا

at most countable set

مجموعه‌ی مطلقاً کوژ ، مجموعه مطلقاً کوژ ، مجموعه ی مطلقا محدب

absolutely convex set

مجهول معاون ، معاون مجهول ، مجهول کمکی

auxiliary unknown

محاسبه ی برگشت سرمایه

account turn over

محاسبه ی تقریبی انتگرال

approximate integration

محدودیت فعال-مار-تنگ

active binding tight constraint

محدودیت فعال-مار-تنگ

active constraint binding tight

محدودیت مصنوعی ، محدودیت فرضی ، قید فرضی

artificial constraint

محمول تحلیلی

analytic predicate

محور ، محور چرخ ، میله

axle

محور ؛ آسه ؛ قطر(بیضی ، هذلولی) 1- در یک دستگاه مختصات ، خطی که یکی از مختصات را معین می کند و از صفر قراردادن همه مختصات دیگر به دست می آید مثلاً دستگاه مختصات دکارتی در صفحه شامل دو محور متعامد x و y است 2- خطی که یک شکل هندسی نسبت به آن متقارن است 3- در مخروطی که قاعده آن مرکز دارد ، خط گذرنده از این مرکز و رأس مخروط ، قطر ، محور ، خط محور ، قطب

axis

محور تجانس

axis of homothety

محور تجانس

axis of homology

محور تقارن

axis of symmetry

محور دوران

axis of rotation

محور دوران

axis of revolution

محور سنجی

axonometry

محور طول ها محور افقی یا محور x در یک دستگاه مختصات دو بعدی ، که طول های نقاط روی آن (یا در راستاهای موازی آن) اندازه گیری می شوند

axis of abscissas

محور عرض ها محور قائم یا محور y در یک دستگاه مختصات دکارتی دو بعدی که عرض های نقاط به موازات آن اندازه گیری می شوند

axis of ordinates

محور مختصّات ، محور مختصات

axis of coordinates

محور مرکزی ، میل محور ، میله ی فرز ، قانجاق ریختگی ، محور

arbor

محور ها

axes

محور های محور سنجه ای

axonometric axes

محورهای مختصّات ، محور های مختصات

axes of coordinates

محوری ، آسه ای

axial

محیط ، احاطه کردن

ambient

مخاطب ، گیرنده ی نامه

addressee

مختص زاویه ای

angular coordinate

مختصات گرانیگاهی

areal coordenates

مختصات گرانیگاهی

areal coordinates

مختصّات مستوی ، مختصات آفین ، مختصات مستوی

affine coordinates

مختصات مطلق مختصاتی که نسبت به یک نقطه ثابت مبدأ مشخّص می شود

absolute coordinates

مختصر ، اختصاری

abridged

مختصر کردن ، خلاصه کردن ، کوتاه کردن

abridge

مختصرکردن ، خلاصه کردن ، علامت اختصار به کار بردن

abbreviate

مخروط مجانبی

asymptotic cone

مخروط مجانبی یک هذلولی

asymptotic cone of a hyperboloid

مخروط مجانبی یک هذلولی

assymptotic cone of a hyperboloid

مدار الکتریکی مشابه ، مدار کلید دار هم ارز

analogous switching circuit

مدار جمع و تفریق کننده

adder subtractor

مدل اتورگرسیو

autoregressive model

مدل انبوهشی ، مدل انبوهی

aggregative model

مدل جمع‌پذیر ، ‌مدل جمعی ، مدل جمع پذیر

additive model

مدل قیاسی

analog model

مدل مخاطره جمعی آلن

aalen's additive risk model

مدل مخاطره‌ی جمعی ، مدل مخاطره جمعی

additive risk model

مدل مطلقا مینیمال

absolutely minimal model

مدل میانگین متحرّک اتورگرسیو ، مدل میانگین متحرک اتورگرسیو

autoregressive-moving average model

مدل میانگین متحرّک جمع‌بسته اتورگرسیو ، مدل میانگین متحرک جمع‌بسته اتورگرسیو

autoregressive integrated moving average model

مدل های سطح انتظار

aspriation level models

مدول آرتینی

artinian module

مدول یک عد مختلط ، فاز یک عد مختلط ، زاویه ی عدد مختلط ، زاویه ی عدد ، اندازه ی یک عدد مختلط

amplitude of a complex number

مدیر اداره

administrative manager

مدیریت اداری

administrative management

مدیریت حسابداری

accounting management

مذکور

above mentioned

مربع مربوطه

appropriate square

مربوط به

associate with

مربوط به

associated with

مربوط به ارتفاع ، ارتفاعی ، وابسته به اوج

altitudinal

مربوط به فرم درجه ی دوم

associated with quadratic form

مرتّب شده ، آراسته ، مرتب شده

arranged

مرتّب کردن ، ترتیب دادن ، آراستن ، تعبیه کردن ، قرار دادن ، مرتب شدن ، مرتب کردن ، تنظیم شدن

arrange

مرتّب کردن یک چندجمله ای بر حسب قوای نزولی

arrange a polynomial in order of decreasing powers

مرز جاذب

absorbing boundary

مزخرف ، مزخرف بودن ، پوچی ، بیهودگی

absurdity

مزدوج با خود ، خود همیوغ

autoconjugte

مزدوج با خود ، خودهمیوغ

autoconjugate

مساحت ، پهنه ، اندازه ی سطح ، وسعت ، سطح ، رویه شاخصی از اندازه ی یک سطح دو بُعدی ، یا اندازه ناحیه ای روی چنین سطحی ، ناحیه ، رویه ، 1 مساحت 2 سطح

area

مسأله آبل مسأله ای که خواستار تعیین مسیر ذرّه ای است که فقط تحت تأثیر نیروی گرانش حرکت می کند و تابع ارتفاع-زمانِ آن باید از قانون خاصّی تبعیّت کند ، مسأله ی آبل

abel's problem

مسأله آپولونیوس مسأله ترسیم دایره ای که بر سه دایره مفروض مماس باشد

apollonius' problem

مسأله ارشمیدس مسأله تقسیم یک نمیکره به دو قسمت با حجم برابر به وسیله صفحه ای موازی با قاعده نیمکره؛ این مسأله را نمی توان با روشهای اقلیدسی حل کرد

archimedes' problem

مسأله تخصیص هواپیما ، مسأله ی تخصیص هواپیما

aircraft assignment problem

مسأله کیفیت هوا ، مسأله ی کیفیت هوا

air quality problem

مسأله ی آبل

abel problem

مسأله ی ارشمیدس

archimede problem

مسأله ی تخصیص ، مسأله ی گمارش ، مسأله ی کارگماری

assignment problem

مسأله ی مقدار مرزی الحاقی

adjoint boundary value problem

مستهلک

amortized

مستوی ، آفین

affine

مسیر افزوده

augmenting path

مسیر متناوب

alternating path

مسیرهای کمانی مجزّا در گراف ، دو مسیر که نقاط انتهایی مشترک دارند ولی هیچ کمان مشترکی ندارند

arc disjoint paths

مشاور

adviser

مشبّکه‌ی پذیرفتنی ، مشبّکه پذیرفتنی ، مشبکه ی پذیرفتنی

admissible lattice

مشتق تقریبی

approximate derivative

مشتق جبری

algebraic derivative

مشتق گیری مطلق

absolute derivation

مشتق گیری مطلق ، مشتق یابی مطلق

absolute differentiation

مشخص کردن

award

مشخصه ی مطلقا تحویل ناپذیر

absolutely irreducible character

مشخصه ی وصفی

attribute characteristic

مصنوعی ، فرضی ، ابتکاری ، ساختگی

artificial

مضافٌ الیه کمیتی که کمیتی دیگر به آن افزوده می شود

augend

مطابق

accordant

مطابقت

accordance

مطلع شوید

are aware of

مطلق ، ثابت ، آوند

absolute

مطلقاً پیوسته ، پیوسته ی مطلق

absolutely continuous

معادله ایتکن

aitken equation

معادله کمکی معادله حاصل از یک معادله دیفرانسیل خطی مفروض با قراردادن صفر به جای جمله ای که فقط شامل متغیّر مستقل است کلمه متردف : reduced equation ، معادله ی کمکی

auxiliary equation

معادله های دیفرانسیل الحاقی

adjoint differential equations

معادله ی آبلی

abelian equation

معادله ی الحاقی

adjoint equation

معادله ی انتگرال آبل

abel integral equation

معادله ی جبری معادله ای که از برابر قرار دادن صفر با یک عبارت جبری به دست می آید

algebraic equation

معادله ی دیفرانسیل جزئی الحاقی

adjoint partial differential equation

معکوس تانژانت ، عکس تانژانت

antitangent

معیار پذیرش

acceptance criteria

مفاصه حساب ، برائت نامه

acquitance

مفروض ، فرض شده

assumed

مفصل بندی

articulation

مقاومت هوا

air resistance

مقدار ، حاصل ، مبلغ ، میزان

amount

مقدار آگاهی ، مقدار اطلاعات

amount of information

مقدار تقریبی

approximate value

مقدار ثابت افزودنی

additive constant

مقدار جبری

algebraic value

مقدار جبری بردار

algebraic vlaue of vector

مقدار قابل قبول

admissible value

مقدار کوچک دلخواه

arbitrarily small quantity

مقدار میانگین ، مقدار متوسّط ، مقدار متوسط

average value

مقدّم (ترکیب شرطی) ، صورت کسر ، پیشرو ، قبل ، سابق ، صورت ، صورت نسبت صورت صورت یک کسر؛ جمله اوّل یک نسبت مقدّم 1- اوّلین گزاره از دو گزاره استلزام منطقی 2- در مورد عدد صحیح nای که بزرگتر از 1 است ، عدد صحیح قبل از آن ، یعنی n-1 ، مقدم ، صورت نسبت

antecedent

مقدّم بر تجربه

a periori

مقسوم علیه آشکار

apparent divisor

مقیاس اوزان سنگین ، نوعی دستگاه اندازه گیری وزن

avoirdupois

مقیاس دل‌خواه ، مقیاس دلخواه

arbitrary scale

مکانیک تحلیلی

analytical mechanics

ملاک آکائیک ، ملاک اکائیک ، ملاک آکائیکه

akaike's criterion

مماس مجانبی

asymptotic tangent

ممتنع(منطق) ، گنگ(هندسه) ، بی معنی ، پوچ ، باطل ، ممتنع

absurd

ممیزی تصمیمات

audit of decisions

منابع در دسترس

available resources

مناسب ، مخصوص ، مقتضی ، اختصاص دادن ، متناظر با ، مربوطه ، متناظر آن ، درست و مناسب

appropriate

منتها شمارا

at most countable

منتها شمارا

at least enumerable

منتها شمارا

at least most denumerable

منجم ، هیئت دان

astronomer

منحنی تحلیلی ، خم تحلیلی خمی که معادلات پارامتری آن توابع تحلیلیِ حقیقی از یک متغیّر حقیقی باشند ، خم تحلیلی

analytic curve

منحنی جبری ، خم جبری 1- مجموعه نقاطی در یک صفحه که در یک معادله چندجمله ای دو متغیره صدق کنند 2- به طور کلی ، مجموعه نقاطی در فضای n بعدی که در یک معادله چندجمله ای n متغیره صدق کنند

algebraic curve

منحنی غیرنرمال ، منحنی نانرمال ، خم نا نرمال

abnormal curve

منحنی قناس ، خم قناس

allokurtic curve

منحنی میانگین تعداد نمونه

a.s.n. curve

منطق ارسطویی (منطق)

aristotelian logic

منطقه‌ی پذیرش فرآیند ، منطقه پذیرش فرایند

acceptance process zone

موازی مجانبی

asymptotic parallel

موجب(گزاره) ، مثبت ، کلمه ی اثبات

affimative

مورد نیازند

are need

مونتاژ خودکار

automatic assembly

میانگین آرایه‌ای

array mean

میانگین حسابی ، واسطه‌ی حسابی ، واسطه‌ی عددی ، متوسّط حسابی ، میانگین ، معدّل متوسط چند عدد که با تقسیم مجموع آن‌ها بر تعدادشان به دست می‌آید ، واسطه حسابی

arithmetic mean

میانگین حسابی وزنی

arithmetic mean weighted

میانگین‌پذیری

amenability

میدان آبلی مجموعه ای عناصر a ، b ، c ، که با دو عمل جمع و ضرب به عنوان عملهای گروه با ضابطه a(b+c)ab+ac ، تشکیل گروه های آبلی می دهند

abelian field

میدان اعدا جبری توسیعی متناهی از میدان اعداد گویا

algebraic number feild

میدان بسته ی جبری ، میدان جبری بسته 1- میدانی چون F بااین خصوصیت که هرچند جمله ای از درجه یک یا بیشتر که ضریبهایش در F اند ، ریشه ای در F دارد 2- میدانی چون F در یک میدان توسیعی K ، جبری بسته است اگر هر ریشه متعلق به K از یک چندجمله ای که ضریبهایش در F اند ، متعلق به F نیز باشد کلمه مترادف: alebraically complete feild ، هیأت جبری بسته

algebraically closed field

میدان شتاب دهنده

accelerating field

میدان مجاز

admissible range

میل ، زاویه ی شیب ، زاویه ی میل

angle of inclination

میل ، میل کردن ، تمایل ، رهیافت ، طریقه ی برخورد ، روند ، رویکرد ، نگرش ، مکتب ، گرایش ، شیوه

approach

مینیمم مطلق ، کمینه ی مطلق

absolute minimum

نابرابری آبل

abel inequality

نابرابری جبری

algebraic inequality

نابرابری مطلق کلمه مترادف : unconditional inequality ، نامساوی مطلق ، نابرابری مطلق

absolute inequality

نابستگی مجانبی

asymptotical independence

ناپایدار

astable

ناتمام ماندن ، لغو کردن

abort

ناحیه ی زاویه ای

angular region

ناحیه ی ساده به طور زاویه ای

angularly simple region

ناحیه‌ی قبول ، ناحیه قبول ، ناحیه ی پذیرش ، ناحیه ی مورد قبول ، ناحیه ی قبول ، ناحیه پذیرش

acceptance region

نادرست

amiss

نادوری ، غیر دوری ، بی دور 1- تبدیلی از یک مجموعه به خودش که در آن هیچ توان ناصفری یک عنصر را ثابت نگه نمی دارد 2- مجتمعی زنجیری که همه ی گروه های هومولوژی آن بدیهی اند ، غیر حلقوی ، زنجیری ، بدون دور ، نادور

acyclic

ناسازگاری(تابع ، در منطق) ، ناسازگاری متقابل

alternative denial

ناشی شدن ، به وجود آمدن

arise

ناگهان

abruptly

نامتقارن ، بی‌تقارن ، بی تقارن

asymmetric

نامتقارن سازی ، نامتقارن کردن ، پادمتقارن کردن ، ضد متقارن کردن

antisymmetrisation

نامتقارنی ، بی‌تقارنی ، عدم تقارن ، ناهمالی ، بی تقارنی

asymmetry

نامتناوب ، بی تناوب ، نادوره ای ، غیرمتناوب ، غیردوره ای ، غیر دوره ای ، بدون دوره ، بی توالی ، بی دوره ، غیر متناوب

aperiodic

نامساوی آبل ؛ نابرابری آبل این حکم که قدر مطلق مجموع n جمله که هر یک به شکل ab باشد و bها اعداد مثبتی باشند ، بزرگتر از حاصلضرب بزرگترین b در بزرگترین قدرمطلق مجموعی جزئی از aها نیست ، نامساوی آبل ، نابرابری آبل

abel's inequality

ناهمال ، نامتقارن

asymmetrical

ناهمروند

anisotropic

ناهمساز ، ناهماهنگ ، ناتوافقی(نسبت) ، غیرتوافقی ، ناموزون ، غیر توافقی ، ناتوافقی

anharmonic

ناوردای جبری یک چندجمله ای برحسب ضریبهای یک فرم درجه دوّم یا بالاتر از گردایه ای از متغیرها که مقدارش تحت رده ی مشخصی از تبدیلات خطی آن متغیرها تغییر نمی کند

algebraic invariant

نتیجه ی مورد نظر ، همان گونه که مطرح شد

as claimed

نتیجه ی یک مطابقه ، نتیجه ی یک نگاشت

aim of a mapping

نجوم ، هیئت ، ستاره شناسی ، علم نجوم

astronomy

نجومی ، هیئتی

astronomic

نجومی ، هیئتی

astronomical

نرخ بازده متوسط

average rate of return

نرخ بهره ی حسابداری ، نرخ بهره ی محاسباتی

accounting rate of interest

نرخ فراوانی تصادف

accident frequency rate

نرخ متوسّط ، نسبت متوسّط ، نسبت میانگین ، نرخ متوسط ، نسبت متوسط

average rate

نرم مطلق

absolute norm

نرمال بودن تقریبی

approximate normality

نرمال‌بودن مجانبی ، نرمال بودن مجانبی

asymptotic normality

نزدور ، اوج و یا حضیض ، اوج ، حضیض

apsis

نزدیک شدن به سمت حدّ

approach a limit

نزدیکی ، مجاورت ، همسایگی

adjacence

نسبت به ، پیش ، در مقایسه با

as compared with

نسبت دادن ، اسناد دادن ، حمل کردن

ascribe

نسبت ممتنع ، رابطه ی مزخرف ، نسبت پوچ ، رابطه ی ممتنع

absurd relation

نسبت ناتوافقی ، نسبت ناموزون ، نسبت نامتوافق ، غیرتوافقی ، نسبت دوگانه ، نسبت ناهمساز ، غیر توافقی

anharmonic ratio

نسبت‌دادن ، استناد کردن ؛ صفت کیفی(آمار) ، صفت ، توصیف ، وصف ، محمول

attribute

نسخه ی دیگری ، انواع دیگری ، انواع مختلف دیگری

a variety of other

نظریه Kی جبری بررسی ساختاری ریاضی که برای تشکیل آن به هر حلقه A گروه K(A) ، گروه گروتندیک A ، وابسته می شود

algebraic k theory

نظریه اتوماتونها ، نظریه ماشینهای خودکار نظریه ای درباره مدلهایی که برای شبیه سازی اشیا و فرایندهایی از قبیل رایانه ، مدارهای دیجیتال ، سیستمهای عصبی ، رشد سلولی و بازتولید به کار می روند

automata theory

نظریه احتمالات آکسیوماتیک ، تئوری احتمالات

axiomatic probability theory

نظریه آشوب در ریاضی : برخی پدیده های طبیعی مانند طوفان ، موج و بسیاری لز چیزهایی که به نظر ما آشفتگی به نظر می آید ، در حقیقت دارای نظم است که به وسیله ریاضی آشوب ، قابل تحلیل است از این دانش نوین که گفته می شود دریچه ای به روی خداشناسی باز می کند ، دانشمندان می توانند پدیده ها را بررسی و پیش بینی کنند

ashoob theorem

نظریه اصل موضوع‌پذیر ، نظریه ی اصل موضوع پذیر

axiomatizable theory

نظریه اصل موضوعی ، نظریه ی اصل موضوعی ، تئوری اصل موضوعی

axiomatic theory

نظریه اصل موضوعی مجموعه‌ها ، نظریه ی اصل موضوعی مجموعه ها

axiomatic set theory

نظریه آکسیوماتیک احتمال ، تئوری موضوعی احتمال

axiomatic theory of probability

نظریه انفصال ماده

atomic theories

نظریه تحلیلی اعداد بررسی مسائلی درباره دامنه گسسته اعداد صحیح به وسیله ریاضیاتِ مربوط به پیوستگی ، نظریه ی تحلیلی اعداد

analytic number theory

نظریه جبری اعداد بررسی ویژگیهای اعداد حقیقی ، به خصوص اعداد صحیح ، با استفاده از روشهای جبر مجرّد ، نظریه ی جبری اعداد

algebraic number theory

نظریه ی اصل موضوعی

axiomatic field theory

نظریه ی توانایی پرداخت

ability to pay theory

نظریه ی جمعی اعداد

additive number theory

نظریه ی سن

age theory

نظریه‌ی الگوریتمی اطلاّع ، نظریه الگوریتمی اطلاع

algorithmic information theory

نظریه‌ی تقریب ، نظریه تقریب ، نظریه ی تقریب

approximation theory

نظیر ، مانند ، تشابهی ، مدل های مشابه ، شبیه ، مشابه ، قیاسی

analogue

نقاط رأسی مجاور

adjacent extreme points

نقاط متقاطر

antipodes

نقاله ی بازویی

arm conveyor

نقاله ی صفحه دار ، نقاله ی تسمه ای ، نقاله ی زنجیری صفحه دار

apron conveyor

نقطه لنگری هر یک از دو نقطه انتهایی یک خم بزیه

anchor point

نقطه های متقاطر دو نقطه که در دو سر قطر یک کره اند ، نقاط دو سر قطر ، نقاط متقاطر

antipodal points

نقطه های مجاور

adjacent points

نقطه ی اجتماع ، نقطه ی تجمّع ، نقطه ی حدّی ، نقطه ی انباشتگی ، نقطه ی تجمع ، نقطه ی حدی

accumulation point

نقطه ی اوج ، اوج

apogee

نقطه ی اوج یک منحنی ، نقطه ی نهایی

apse of a curve

نقطه ی تحلیلی بودن

analyticity point

نقطه ی چسبیده برای مجموعه ای در یک فضای توپولوژیک ، نقطه ای که ، یا عضوی از آن مجموعه و یا یک نقطه ی انباشتگی مجموعه باشد

adherent point

نقطه ی دلخواهی

any where

نقطه ی زاویه ای

angular point

نقطه ی غایی مجاور ، نقطه ی فرین مجاور

adjacent extreme point

نقطه ی مبهم

ambiguous point

نقطه ی متقاطر

antipodal point

نقطه ی مجاور

adjacent point

نقطه ی مرزی دست یافتنی

accessible boundary point

نقطه ی مزدوج(خم ها) ، نقطه ی منفرد ، نقطه ی مجزّا ، نقطه ی مزدوج ، نقطه ی مجزا ، نقطه ی تنها

acnode

نقطه ی نهایی (منحنی) ، نقطه ی اوج یک منحنی

aspe of a curve

نقطه ی همه شکنایی

all crash point

نقطه‌ی انباشتگی

accmulation point

نقطه‌ی مجانبی ، نقطه مجانبی ، نقطه ی مجانبی

asymptotic point

نگار ، نشان دادن ، نشان کردن ، علامت گذاشتن ، ضمیمه کردن ، چسباندن ، آفیکس ، همزاد

affix

نگاشت p-خطّی متناوب ، نگاشت متناوب p-خطی

alternating p linear mapping

نگاشت چندخطی پادمتقارن

antisymmetric multilinear mapping

نگاشت دو خطّی متناوب ، نگاشت دو خطی متناوب

alternating bilinear mapping

نگاشت سه خطّی متناوب ، نگاشت سه خطی یک متناوب

alternating trilinear mapping

نگاشت متقاطر

antipodal map

نگاشت مستوی ، نمود مستوی ، گسترش مستوی

affine mapping

نماد آرتین

artin symbol

نماد جبری حرفی که نشان دهنده یک عدد است یا علامتی که نشان دهنده یک عمل جبری است

algebraic symbol

نماد جمعی

additive notation

نمایش الحاقی

adjoint representation

نمایش پارامتری جبری

algebra parametrical representation

نمایش تحلیلی

analytic representation

نمایش تحلیلی احتمال

analytical presentation of probability

نمایش تحلیلی توزیع

analytical presentation of distribution

نمایش جبری

algebraic representation

نمایش مجانبی

asymptotic representation

نمایش مطلقا تحویل ناپذیر

absolutely irreducible representation

نمایش نقاط بر حسب تصویر های شان در فضا

axonometric

نماینده ، ضریب ، عامل

agent

نمودار ، نوموگرام ، نموگرام

alignment chart

نمودار آرگان

argan diagram

نمودار آرگان یک دستگاه مختصات دکارتی دو بعدی برای نمایش اعداد مختلط؛ عدد x+iy در این نمودار به وسیله نقطه ای که مختصاتش x و y اندنمایش داده می شود

argand diagram

نمودار آرگاند

argand's diagram

نمودار آله ای افزوده

augmented histogram

نمودار پله ای پایه افزوده

add based histogram

نمودار پیکانی

arrow diagram

نمودار تابعی اندروز

andrews function plot

نمودار منتاژ

assembly chart

نمونه برداری از کار

activity sampling

نمونه کمکی ، نمونه ی کمکی

auxiliary sample

نمونه گیری برای پذیرش ، نمونه گیری معتبر ، نمونه‌گیری پذیرشی ، نمونه گیری پذیرشی ، نمونه برداری پذیرشی ، نمونه گیری رد یا قبول ، نمونه گیری پذیرفتنی

acceptance sampling

نمونه ی تحلیلی ، مدل تحلیلی

analytic model

نمونه ی کافی

adequate sample

نمونه ی منطقه ای(آمار) ، نمونه ی منطقه ای ، نمونه ی ناحیه ای

area sample

نمونه‌گیری در سطح روشی که در آن ، ناحیه‌ای که قرار است از آن نمونه‌گیری شود به اجزای کوچک‌تری تقسیم می شود که به طور تصادفی انتخاب می‌شوند و سپس مورد نمونه‌گیری یا آمارگیری کامل قرار می‌گیرند این روش وقتی به کار می‌رود که چارچوب مرجعِ کاملی در دسترس نباشد ، نمونه گیری منطقه ای

area sampling

نمونه‌گیری سازوار ، نمونه‌گیری تطبیق‌پذیر

adaptive sampling

نَوَردیدن ، نرم کردن ، برگشت دادن ، تاباندن ، تابکاری

annealing

نوعی ، نسخه ای ، تغییری

a variety of

نوعی ماشین محاسبه

arithmometer

نوک پیکان

arrowhead

نوموگرام ، اَباک ، آباک

abac

نیا ، نیایی ، جد ، پدربزرگ

ancestor

نیایی

ancestral

نیایی

ancestoral

نیروی محوری

axial force

نیروی مؤثر ، نیروی وارده

applied force

نیم باز

ajar

نیمساز زاویه

angle bisector

نیمه ی a

a half

هدف ، منظور

aim

هر ، همه ، کلیه ، تمام

all

هر چقدر بخواهیم بزرگ کنیم

as large as we wish

هر دو

any pair

هر قسمت ، هرگز

anywhere

هزینه های اداری

administrative expenditures

هزینه ی اداری

administrative cost

هزینه ی متوسط

average cost

هزینه یابی جذبی

absorption costing

هسته ی الحاقی

adjoint kernel

هم

as well

هم اثر ، دگر نام (آمار) در یک آزمایش عاملی ، دو اثری که بر اساس آن آزمایش قابل تمایز نیستند ، دگرنام

alias

هم ارزی مستوی

affine equivalence

هم ریختی پذیرفتنی

admissible homomorphism

هم فاصله هستند

are equally spaced

هم‌اثرسازی ورود خطا در محاسبه دامنه های مربوط به بسامد پایین در تحلیل فوریه یک تابع ، وقتی از نمونه گیریهای زمانی گسسته ای استفاده می شود که بازه آنها تحلیل صحیحِ بسامدهای بالای موجود در آن تابع را امکان نمی دهد ، هم اثر سازی

aliasing

همبستگی خودکار ، خودهمبستگی ، خود رابط

auto correlation

همبسته ، آلیاژ ، عیار زدن

alloy

همبندی کمانوار

arcwise connectedness

همپا ، شریک ، وابسته ، مربوط ، متناظر ، شبه

associated

همتراز (آمار) ، تراز شده ، همراستا ، همتراز ، ردیف شده

aligned

همچون ، همانند

as with

همراه

accompanying

همراه با

accompanied by

همریختی جبر ها

algebra homomorphism

همریختی جبرها

algebra isomorphism

همساز متناوب ، هماهنگ متناوب ، توافقی واری ، واری توافقی ، توافقی متناوب ، هم آهنگ متناوب

alternating harmonic

همسازی ، تطابق ، جادادن ، تسهیلات ، مساعده ، وام

accommodation

همسایگی تحلیلی

analytic neighborhood

همگرای مطلق ، متقارب مطلق ، به طور مطلق همگرا ، مطلقاً همگرا ، مطلقا متقارب ، همگرا به طور مطلق

absolutely convergent

همگرایی تسریع یافته

accelerated convergence

همگرایی تقریبا حتمی ، همگرایی با احتمال یک

almost certainly convergence

همگرائی تقریبا حتمی ، همگرایی با احتمال یک

almost surely convergence

همگرایی تقریباً مطمئن

almost certain convergence

همگرایی تقریباً یکنواخت ، همگرایی تقریبا یکنواخت

almost uniform convergence

همگرایی قریب به یقین

almost sure convergence

همگرایی مجانبی

asymptotic convergence

همگرایی مطلق ، تقارب مطلق ویژگی یک سری نامتناهی(یا حاصلضرب نامتناهی) از اعداد حقیقی یا مختلط که سری(یا حاصلضرب) قدرمطلق جمله هایش همگرا باشد؛ همگرایی مطلق ، همگرایی را نتیجه میدهد ، تقارب مطلق ، خطای مطلق

absolute convergence

همنهش انجمنی

associative composition

همه کاره ، همه منظوره

all purpose

هندسه آفین ، هندسه مستوی ، هندسه همگر مطالعه هندسه با استفاده از روش‌های جبرخطّی ، هندسه ی آفین

affine geometry

هندسه ی تحلیلی ، هندسه ی آناکاویک ، هندسه ی آراسته بررسی شکلها و خمهای هندسی با استفاده از یک دستگاه مختصات و روشهای جبر کلمه مترادف : Cartesian geometry ، هندسه ی تحلیل ، هندسه ی آراسته

analytic geometry

هندسه ی جبری بررسی ویژگیهای هندسی شکلها با استفاده از روشهای جبر مجرّد

algebraic geometry

هندسه ی دیفرانسیل آفین

affine differential geometry

هندسه ی فضایی تحلیلی

analytic solid geometry

هندسه ی مسطحه ی تحلیلی

analytic plane geometry

هندسه‌ی مطلق ، هندسه ی مطلق

absolute geometry

هوا

air

هوا دهنده ، دمنده ی هوا ، بادزن

aerator

هواگیر ، محفظه ی هوا ، مخزن هوا

air vessel

هوش مصنوعی

artificial intelligence

هوموتوپی جبری

algebraic homotopy

هیأت متناوب

alternative field

هیئت مرتّب ارشمیدسی ، میدان مرتب ارشمیدسی میدانی مجهّز به یک ترتیب خطی که در اصل موضوع ارشمیدس صدق کند ، هیأت مرتب ارشمیدسی

archimedean ordered field

و (رابط گزاره ای) ، و ، ترکیب عطفی

and

و به همین ترتیب ، و غیره

and so on

و غیره

and the like

وابستگی جبری

algebraic dependence

وابسته ، الحاقی ، ضمیمه ، ملحق

adjoined

وابسته ی یک عنصر

associate of an element

واحد آنگستروم

angstrom unit

واحد بین المللی طول موج ، واحد انگستروم

angle rotation of conformal angstrom unit

وارد شدن ، اثر کردن

act on

وارسی خودکار ، مقابله ی خودکار

automatic check

واریانس مجانبی

asymptotic variance

واریته جبری ، چندگونای جبری مجموعه ای از نقاط در یک فضای برداری که در هر معادله از مجموعه ای از معادلات چندجمله ای که ضریبهایشان متعلق به میدان مربوط به آن فضای برداری است ، صدق می کنند

algebraic variety

واریته ی خطّی مستوی ، تنوع خطی مستوی

affine linear variety

واژه نامتناوب

aperiodic word

واگذاری ، تخصیص ، نسبت دهی ، گمارش ، به کار گماشتن ، انتصاب ، انتقال قانونی ، مأموریت ، تکلیف ، وظیفه ی محوله ، وظیفه

assignment

واگذاری مسئولیت

assigned

واگردان

alternant

ورامرکز

apocenter

ورودی(آمار) ، وارد ، ورودی

arrival

وزش افقی

advection

وسط

amid

وسیع ، فراوان

ample

وصل کردن ، ضمیمه کردن ، ملحق کردن ، منضم کردن ، الحاق کردن

adjoin

وضعیت های قابل دسترسی

accessible states

وظایف اداری

administrative duties

وظایف اداری ، نقش های اداری

administrative functions

وفق دادن ، جا دادن ، تطبیق کردن ، اصلاح کردن

accommodate

ویژگی ، جنبه ، ظاهر ، صورت ، سیما ، منظر

aspect

ویژگی انجمنی ، شرکت پذیری ، خاصیّت انجمنی ، انجمن پذیری ، خاصیّت شرکت پذیری

associativity

ویژگی پادجابجایی

anticommutativity

ویژگی تقریب ویژگی یک فضای باناخ ، چون B ، که در آن مجموعه های فشرده تقریباً متناهی بعدند ، به این معنی که به ازای هر مجموعه فشرده ، مانند K ، تبدیلهای خطی پیوسته L ای از K به زیرفضاهای متناهی بعد B می توان یافت که به ازای همه نقاط x در K کرانهای بالایی به اندازه کافی کوچک برای نُرم L(x) - x وجود داشته باشند

approximation property

ویژگی جذب در نظریه ی مجموعه ها یا در جبر بولی ، این ویژگی که اجتماع یک مجموعه ی A با اشتراک A و هر مجموعه ای برابر با A باشد ، یا این ویژگی که اشتراک A با اجتماع A و هر مجموعه ای برابر A باشد

absorption property

ویژگی جمع‌پذیری ، خاصیّت جمع‌پذیری ، خاصیّت جمعی ، جمعی بودن ، جمع‌پذیری ، ویژگی جمعی ، جمعی ، جمعپذیری ، خاصیت جمعی ، خاصیت جمع پذیری ، ویژگی جمع پذیری ، جمع پذیری

additivity

ویژگی حسابی ، خصلت حسابی

arithmetical character

ویژگی مجانبی

asymptotic property

ویژگیِ یک رویه یا بخشی از یک رویه که دو خمیدگی اصلی آن در هر نقطه علامت های مختلف دارند ، بنابراین یک مقطع قائم ، مقعّر و دیگری محدّب است

anticlastic

ویژه‌مقدار تقریبی ، ویژه مقدار تقریبی

approximate eigenvalue

یک جمله ای پذیرفتنی

admissible monomial

یک جور ، مساوی ، یکسان ، متشابه ، شبیه

alike

یک رأس درجه ی یک

a first degree vertex

یک عبارت را بین پرانتز نوشتن

aggregate an expression in parentheses

یکریختی پذیرفتنی

admissible isomorphism

یکریختی تحلیلی

analytic isomorphism

یکی از

any of

یکی دیگر ، دیگری

another

این واژه تخصصی را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

موسسه ترجمه البرز با بیش از 14 سال تجربه

به دنبال ترجمه تخصصی متن یا مقاله رياضی هستید؟

ثبت سفارش ترجمه جدید

موسسه البرز ادیت مقاله ISI رياضی را هم انجام می دهد:

ثبت سفارش ویرایش مقاله جدید

ممکن است به دنبال تولید محتوا در زمینه رياضی باشید:

ارسال سفارش تولید محتوا

پارافریز مقاله ISI و رفع plagiarism

ارسال سفارش پارافریز مقاله

ترجمه فیلم، فایل صوتی و زیر نویس فیلم از دیگر خدمات ماست:

ثبت سفارش ترجمه فیلم

دیکشنری آنلاین ریاضی

دیکشنری تخصصی ریاضی موسسه البرز می تواند برای ترجمه اصطلاحات تخصصی ریاضی چه از انگلیسی به فارسی و چه از فارسی به انگلیسی مورد استفاده قرار گیرد. دیکشنری آنلاین ریاضی شامل اصطلاحات تخصصی گرایش های آنالیز عددی، تحقیق در عملیات، نظریه گراف و تركیبات، معادلات دیفرانسیل، و ... می گردد.

واژه نامه تخصصی رياضی بر اساس حروف الفبا (انگلیسی به فارسی)

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

واژه نامه تخصصی رياضی بر اساس حروف الفبا (فارسی به انگلیسی)

آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های فنی و مهندسی

مهندسی كامپيوتر مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی مکانیک مهندسی صنايع مهندسي شيمی مهندسی پزشکی مهندسی مواد و متالوژی مهندسی پليمر مهندسی معدن مهندسي نساجی مهندسی نفت مهندسی شهرسازی محيط زيست مهندسی هوافضا مهندسی HSE مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی خودرو علوم مهندسی مهندسی دریا

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم انسانی

حسابداری مديريت حقوق روانشناسی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی علوم اقتصادی مديريت جهانگردی علوم اجتماعی علوم ارتباطات اجتماعی زبان و ادبيات فارسی فلسفه علوم جغرافيايی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم پایه

شيمی زيست شناسی فیزیک رياضی زمين شناسی نانوفناوری ژئوفيزيك و هواشناسی علوم کامپیوتر

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی دامپزشكی علوم آزمايشگاهی دندانپزشكی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های هنر

معماری معماری داخلی

معادل های انگلیسی برای حرف‌اول‌الفبای‌انگلیسی‌ ، رقم 10 در مبنای شانزده ،

موسسه ترجمه البرز با بیش از 14 سال تجربه

دیکشنری آنلاین ریاضی

واژه نامه تخصصی رياضی بر اساس حروف الفبا (انگلیسی به فارسی)

واژه نامه تخصصی رياضی بر اساس حروف الفبا (فارسی به انگلیسی)

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های فنی و مهندسی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم انسانی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم پایه

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های پزشکی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های کشاورزی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های هنر

ترجمه البرز

سایر خدمات ما

بیشتر بدانید

تماس با شعبه تهران

شعبه تهران

تماس با شعبه کرج

پشتیبانی 24 ساعته