دیکشنری تخصصی البرز

معادل های انگلیسی برای حاشیه یخی برف مرزی بر روی یک یخچال ، بین یخ یخچالی و

حاشیه یخی برف مرزی بر روی یک یخچال ، بین یخ یخچالی و یخ برف در طول فصل فرساب
firn edge
پیشنهاد شما چیست؟
این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته زمين شناسی است.
واژه های فارسی مشابه با اصطلاح تخصصی حاشیه یخی برف مرزی بر روی یک یخچال ، بین یخ یخچالی و یخ برف در طول فصل فرساب و معادل انگلیسی آنها در لیست زیر قابل مشاهده است
فارسی
انگلیسی تلفظ
گوه های بهم افزوده
توده گوه مانند عظیمی از رسوبات که در منطقه فرورانش تجمع می یابد در این حالت رسوبات از صفحه اقیانوسی فرورانده خراشیده شده و روی قطعه پوسته ای رورانده انباشته می شوند ، گوه های بهم افزوده توده گوه مانند عظیمی از رسوبات که در منطقه فرورانش تجمع می یابد در این حالت رسوبات از صفحه اقیانوسی فرورانده خراشیده شده و روی قطعه پوسته ای رورانده انباشته می شوند
accretionary wedge
لایه سنگی کف بستر
bed rock ledge
لبه هره خاکریز ، تاج سکو
berm edge
لبه کج بر ، فارسی بر
bevelled edge
بیل مکانیکی لایروب
dipper dredge
لاروب ، آلت تنقیه قنات ، لایروب
dredge
گوه گسلی
یک توده سنگ گوه ای شکل که توسط دو گسل احاطه شده است ، گوه گسلی یک توده سنگ گوه ای شکل که توسط دو گسل احاطه شده است
fault wedge
لبه پر مانند
قطع شدن لبه نازک یک طبقه از سنگ رسوبی ، در جایی که این طبقه توسط نازک شدن ، قطع شدن یا گوه ای شدن از بین می رود نیز نوشته می‌شود: featheredge
مترادف: حاشیه چاقویی ، لبه پر مانند قطع شدن لبه نازک یک طبقه از سنگ رسوبی ، قطع شدن یا گوه ای شدن از بین می رود نیز نوشته می‌شود: featheredge مترادف: حاشیه چاقویی
feather edge
برفاب ، یخ برف ، برف یخ زده
برف دانه ای تجدید تبلور یافته و حالتی حدواسط بین برف و یخ یخچالی می باشد
الف)ماده ای که حد واسط بین برف و یخ یخچالی است و قدیمی تر و متراکم تر از برف بوده ، ولی هنوز تبدیل به یخ یخچالی نشده است برف ، بعد از سپری کردن فصل ذوب تابستانی ، تبدیل به یخ برف می شود این اصطلاح همچنین ، با اینکه استفاده نادری دارد ، بر پایه خصوصیات فیزیکی ویژه ای مانند چگالی (برف تبدیل به یخ برف می شود در چگالی بزرگتر از 0 4g/cc در نوشته های قدیمی تر ، یا g/cc 0 55 ، بیشترین چگالی یخ است چنانچه دانه های آن ، بطوری به اطراف منتقل شده باشد که نزدیک بهم قرار گرفته اند) ، ولی این معیار سخت بدست می آید و در نواحی خاصی ، مختلف می باشد مترادف: نیوه ـ یخ برف
ب)یک اصطلاح جغرافیایی که برای ناحیه تجمع یا منطقه بالایی یک یخچال کاربرد دارد این استفاده با میدان یخبرف یا نیوه ، جایگزین شده است (در انگستان) ریشه کلمه: آلمانی ، معنای صفتی: “قدیمی ، پارسالی” ، برف یخ زده برف دانه ای تجدید تبلور یافته و حالتی حدواسط بین برف و یخ یخچالی می باشد الف)ماده ای که حد واسط بین برف و یخ یخچالی است و قدیمی تر و متراکم تر از برف بوده ، مختلف می باشد مترادف: نیوه ـ یخ برف ب)یک اصطلاح جغرافیایی که برای ناحیه تجمع یا منطقه بالایی یک یخچال کاربرد دارد این استفاده با میدان یخبرف یا نیوه
firn
میدان یخ برف
ناحیه تجمع یک یخچال یک گسترده پهناور از سطح یخچالی که بر روی آن ، برف جمع می شود و یخ برف تشکیل می گردد ناحیه ای از یک یخ برف مترادف: حوضه یخچالی ، نیوه ، میدان یخ برف ناحیه تجمع یک یخچال یک گسترده پهناور از سطح یخچالی که بر روی آن
firn field
حد یخ برف ، خط یخ برف
firn limit
خط برفاب
بالاترین سطحی که برف زمستانی روی یک یخچال عقب نشینی می کند ، خط برف
لبه ی پوشیده شده از برف در انتهای فصل تابستان بنابراین مرزی است میان پهنه ی یخی که در زیر قرار گرفته و زون خیس شده ی بالایی ، خط برفاب بالاترین سطحی که برف زمستانی روی یک یخچال عقب نشینی می کند ، خط برف لبه ی پوشیده شده از برف در انتهای فصل تابستان بنابراین مرزی است میان پهنه ی یخی که در زیر قرار گرفته و زون خیس شده ی بالایی
firn line
یخ برف زایی
فرآیندی که از طریق آن ، برف تبدیل به یخ برف و بعداً تبدیل به یخ یخچال می شود ، یخ برف زایی فرآیندی که از طریق آن
firnification
یک ورقه یا لایه نازک یخ تمیز بر روی سطح برف که سوراخهای درون برف را بهم مرتبط می کند و زمانی تشکیل می شود که ذوب آب سطحی بلافاصله به شکل یک لایه بسیار باریک یخ منجمد می شود و برف زیر توسط تابش به ذوب شدن ادامه می دهد و از درون ورقه یخ شفاف می گذرد
ریشه کلمه: آلمانی قدیمی ، پارسالی + آیینه ، یک ورقه یا لایه نازک یخ تمیز بر روی سطح برف که سوراخهای درون برف را بهم مرتبط می کند و زمانی تشکیل می شود که ذوب آب سطحی بلافاصله به شکل یک لایه بسیار باریک یخ منجمد می شود و برف زیر توسط تابش به ذوب شدن ادامه می دهد و از درون ورقه یخ شفاف می گذرد ریشه کلمه: آلمانی قدیمی
firnspiegel
گوه اطمینان
fox wedge
گُوه یخبندانی
عنوانی که در برخی مواقع برای انواع گوه های یخی موجود در زمینهای منجمد فصلی یا دائمی یا نمونه هایی فسیلی به کار می رود هر توده گوه ای شکلی با غشای سردسیری یا نمونه ای که تحت شرایط انجمادی تولید شده است ، گُوه یخبندانی عنوانی که در برخی مواقع برای انواع گوه های یخی موجود در زمینهای منجمد فصلی یا دائمی یا نمونه هایی فسیلی به کار می رود هر توده گوه ای شکلی با غشای سردسیری یا نمونه ای که تحت شرایط انجمادی تولید شده است
frost wedge
شناسایی ، دانش در al ، اصطلاحی نشان دهنده حقایق ، عقاید و قوانین تجربی
knowledge
لایروب نردبانی
ladder dredge
رگه ، لایه کانه در معدن ، لایه های سنگ در یک معدن ، لبه
ledge
سنگ پلکانی ، سمت پشت بادگیر ، باد پناه
ledge rock|ledge|ledge
لبه یخ میانگین
موقعیت میانگین لبه یخی طی یک دوره معین (معمولاً طی یک ماه) که بر اساس مشاهدات انجام شده ، طی چندین سال ، تعیین می شود و پیش از این با عنوان محدوده یخی شناخته می شد ، لبه یخ میانگین موقعیت میانگین لبه یخی طی یک دوره معین (معمولاً طی یک ماه) که بر اساس مشاهدات انجام شده
mean ice edge
گُوه نوری
(الف) یک منشور انکساری با زاویه بسیار کوچک که به منظور ایجاد تغییری اندک در مسیر گذر نور ، در سیستم نوری یا در نقطه ای از مسیر گذر نور در یک ابزار نوری ، تعبیه شده است چنین منشوری در قسمت چشمی برخی از استروسکوپها ، مورد استفاده قرار می گیرد
(ب) فیلم یا صفحه ای شیشه ای که از آن برای کاهش شدت نور یا پرتوهای دیگر (به صورت تدریجی و مرحله به مرحله مانند حالت انجام شده در تعیین چگالی یک تصویر منفی) استفاده شده و دارای لایه ای از ماده ای خنثی یا رنگی است که قابلیت هدایت نوری آن نسبت به فاصله تغییر می کند ، مانند یک گوه مرحله ای یا تدریجی ، گُوه نوری (الف) یک منشور انکساری با زاویه بسیار کوچک که به منظور ایجاد تغییری اندک در مسیر گذر نور ، مورد استفاده قرار می گیرد (ب) فیلم یا صفحه ای شیشه ای که از آن برای کاهش شدت نور یا پرتوهای دیگر (به صورت تدریجی و مرحله به مرحله مانند حالت انجام شده در تعیین چگالی یک تصویر منفی) استفاده شده و دارای لایه ای از ماده ای خنثی یا رنگی است که قابلیت هدایت نوری آن نسبت به فاصله تغییر می کند
optical wedge
گوه کوارتزی
در یک سیستم نوری نظیر یک میکروسکوپ پلاریزان ، گوه کشیده‌ای از کوارتز روشن که در تحلیل اثرات ارتعاش سطحی سریع و آرام کانی ، علامت نوری و رنگ‌های تداخلی به کار می‌رود ، گوه کوارتزی - در یک سیستم نوری نظیر یک میکروسکوپ پلاریزان
quartz wedge
لبه ریف
حاشیه رو به دریای یک پهنه ریفی که معمولا توسط کانال های موجی تشخیص داده می شود مقایسه شود با: reef crest؛ reef front ، لبه ریف - حاشیه رو به دریای یک پهنه ریفی که معمولا توسط کانال های موجی تشخیص داده می شود مقایسه شود با: reef crest؛ reef front
reef edge
گوه ماسه ای
پیکره ماسه ای که شبیه گوه ای عمودی است که رأس آن به سمت پایین است در نواحی زمین الگومند ، خصوصاً قطب جنوب ، این توده توسط پرشدگی ترکهای انقباضی از واریزه در زمستان تشکیل می شود ، گوه ماسه ای - پیکره ماسه ای که شبیه گوه ای عمودی است که رأس آن به سمت پایین است در نواحی زمین الگومند
sand wedge
پتک
sled|sledge|sledge
لایروب مکشی
suction dredge
گوه ، تیغه
یک قطعه چوب باریک شده که برای محکم کردن چوب بست های رایج به کار می رود ، تیغه - یک قطعه چوب باریک شده که برای محکم کردن چوب بست های رایج به کار می رود
wedge

موسسه ترجمه البرز با بیش از 13 سال تجربه

به دنبال ترجمه تخصصی متن یا مقاله زمين شناسی هستید؟
ثبت سفارش ترجمه جدید
موسسه البرز ادیت مقاله ISI زمين شناسی را هم انجام می دهد:
ثبت سفارش ویرایش مقاله جدید
ممکن است به دنبال تولید محتوا در زمینه زمين شناسی باشید:
ارسال سفارش تولید محتوا
پارافریز مقاله ISI و رفع plagiarism
ارسال سفارش پارافریز مقاله
ترجمه فیلم، فایل صوتی و زیر نویس فیلم از دیگر خدمات ماست:
ثبت سفارش ترجمه فیلم

دیکشنری آنلاین زمین شناسی

مترجمان رشته زمین شناسی یک دیکشنری تخصصی برای این رشته ایجاد نموده اند. دیکشنری تخصصی زمین شناسی شامل اصطلاحات گرایش های چینه و فسیل شناسی، آب شناسی، رسوب شناسی، زمین شناسی زیست محیطی و سایر گرایش های این رشته می گردد.

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (انگلیسی به فارسی)

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (فارسی به انگلیسی)

آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های فنی و مهندسی

مهندسی كامپيوتر مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی مکانیک مهندسی صنايع مهندسي شيمی مهندسی پزشکی مهندسی مواد و متالوژی مهندسی پليمر مهندسی معدن مهندسي نساجی مهندسی نفت مهندسی شهرسازی مهندسی هوافضا محيط زيست مهندسی HSE مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی خودرو مهندسی دریا علوم مهندسی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم انسانی

حسابداری مديريت حقوق روانشناسی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی علوم اقتصادی مديريت جهانگردی علوم ارتباطات اجتماعی زبان و ادبيات فارسی علوم اجتماعی فلسفه علوم جغرافيايی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم پایه

شيمی زيست شناسی فیزیک رياضی زمين شناسی نانوفناوری ژئوفيزيك و هواشناسی علوم کامپیوتر

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی دامپزشكی علوم آزمايشگاهی دندانپزشكی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های هنر

معماری معماری داخلی
Skip Navigation Links
ثبت سفارش ترجمه