دیکشنری تخصصی البرز

معادل های انگلیسی برای ساختار لایه بندی متقاطع لایه های نسبتا نازک که نسبت

ساختار لایه بندی متقاطع لایه های نسبتا نازک که نسبت به لایه بندی اصلی شیب دار هستند این ساختار توسط جریانهای آب و باد شکل می گیرد دو نوع طبقه بندی مورب تشخیص داده شده است:1-طبقه بندی مورب مسطح 2- طبقه بندی مورب عدسی شکل یا تراف
cross bedding structure|cross bedding|cross bedding
پیشنهاد شما چیست؟
این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته زمين شناسی است.
واژه های فارسی مشابه با اصطلاح تخصصی ساختار لایه بندی متقاطع لایه های نسبتا نازک که نسبت به لایه بندی اصلی شیب دار هستند این ساختار تو و معادل انگلیسی آنها در لیست زیر قابل مشاهده است
فارسی
انگلیسی تلفظ
لایه بندی متقاطع زاویه دار
لایه بندی متقاطعی که در آن ، لایه های شیب دار (متمایل) ، در مقطع چنان دیده می شوند که انگار خطوط مستقیمی (تقریباً مستقیم) هستند که سطح پائینی را در زاوایای بلند ، شیب دار و ناهماهنگ قطع می کند این ستختار عموماً بیان گر رسوب و ته نشست آب مانند لایه بندی متقاطع سیلابی می باشد مقایسه شود با: لایه بندی متقاطع مماسی
angular cross bedding
لایه بندی متقاطع زاویه دار لایه بندی متقاطعی که در آن ، لایه های شیب دار (متمایل) ، در مقطع چنان دیده می شوند که انگار خطوط مستقیمی (تقریباً مستقیم) هستند که سطح پائینی را در زاوایای بلند ، شیب دار و ناهماهنگ قطع می کند این ستختار عموماً بیان گر رسوب و ته نشست آب مانند لایه بندی متقاطع سیلابی می باشد مقایسه شود با: لایه بندی متقاطع مماسی
angular cross bedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding
لایه بندی نامتقارن
لایه بندی که بوسیله انواع سنگ شناسی یا رخساره هایی که به طور عمودی در یک چیدمان تناوبی از پی هم می آیند ، تشخیص داده شده و با سکانس 3-2-1-3-2-1 نشان داده می شوند
مقایسه شود با: لایه بندی متقارن Symmetric Bedding
asymmetric bedding
لایه بندی نامتقارن لایه بندی که بوسیله انواع سنگ شناسی یا رخساره هایی که به طور عمودی در یک چیدمان تناوبی از پی هم می آیند ، تشخیص داده شده و با سکانس 3-2-1-3-2-1 نشان داده می شوند مقایسه شود با: لایه بندی متقارن Symmetric Bedding
asymmetric bedding|bedding|bedding
لایه بندی بهمنی
یک لایه بندی پرشیب در برخان و اشکال تپه ای مربوطه که توسط بهمنی از ماسه درقسمت پایین سطح لغزش وپشت به باد تپه بوجود می آید
avalanche bedding
لایه بندی ، بسترسازی ، لایه بندی
قرار گرفتن موازی و روی هم لایه های رسوبی را گویند ، لایه بندی قرار گرفتن موازی و روی هم لایه های رسوبی را گویند
bedding
طبقه بندی جناقی یا درهم ، لایه بندی متقاطع جناغی
لایه بندی متقاطعی که در جهات مختلف در لایه های متناوب یا بالایی ، شیب دار می شوند و تشکیل دهنده یک الگوی جناغی یا دنده ای می باشند
مترادف: لایه بندی متقاطع دنده ای/ زیگزاگی
chevron cross bedding
طبقه بندی جناقی یا درهم ، لایه بندی متقاطع جناغی لایه بندی متقاطعی که در جهات مختلف در لایه های متناوب یا بالایی ، شیب دار می شوند و تشکیل دهنده یک الگوی جناغی یا دنده ای می باشند مترادف: لایه بندی متقاطع دنده ای/ زیگزاگی
chevron cross bedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding
طبقه بندی فورست مرکب
لایه بندی متقاطعی که بوسیله یک قائده مقعر و چندین لایه جلویی که در بیش از یک جهت شیبدار می شوند ، تشخیص داده می شود مانند جایی که لایه های جلویی مماس که اخیراً رسوب کرده اند ممکن است انتهای بالایی کوتاه شده داشته باشند ، و در نتیجه ممکن است بوسیله لایه های جدید با طبیعت مشابه پوشیده شوند که در جهت مشابه یا مخالف شیب دار شود (لاهی 1923) این لایه بندی ممکن است توسط تغییر در جریان یا نوسانات سطح ایستایی آب یک دریاچه بوجود آید ، مثلاً تداخل در میان لب های مجاور بر روی بخش جلویی یک دلتا مقایسه شود با: چینه بندی متقاطع مرکب ، طبقه بندی فورست مرکب لایه بندی متقاطعی که بوسیله یک قائده مقعر و چندین لایه جلویی که در بیش از یک جهت شیبدار می شوند
compound foreset bedding
لایه بندی متقاطع معقر
الف) به لایه بندی متقاطعی گویند که لایه های جلویی آن معمولاً به سمت پائین قوس دارند این نوع لایه بندی متقاطع بسیار متداول است و به عنوان معیاری برای تشخیص جهت بالا از پایین در سنگهای رسوبی استفاده می شود مقایسه شود با: لایه بندی متقاطع محدب
ب) لایه بندی که بر روی سطح معقر پایینی رسوبگذاری کرده است مثلاً در یک لایه بندی متقاطع دالبری
concave cross bedding
لایه بندی متقاطع معقر الف) به لایه بندی متقاطعی گویند که لایه های جلویی آن معمولاً به سمت پائین قوس دارند این نوع لایه بندی متقاطع بسیار متداول است و به عنوان معیاری برای تشخیص جهت بالا از پایین در سنگهای رسوبی استفاده می شود مقایسه شود با: لایه بندی متقاطع محدب ب) لایه بندی که بر روی سطح معقر پایینی رسوبگذاری کرده است مثلاً در یک لایه بندی متقاطع دالبری
concave cross bedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding
طبقه بندی همساز یا همشیب
یک ساختمان رسوبی که توسط طبقه هایی نشان داده می شود که موازی و بدون پیوند های نامنظم یا ناصاف می باشند متضاد: طبقه بندی ناهم ساز/ ناهم شیب مترادف: لایه بندی موازی ، طبقه بندی همساز یا همشیب یک ساختمان رسوبی که توسط طبقه هایی نشان داده می شود که موازی و بدون پیوند های نامنظم یا ناصاف می باشند متضاد: طبقه بندی ناهم ساز/ ناهم شیب مترادف: لایه بندی موازی
concordant bedding
طبقه بندی تدریجی محتوا
یک نوع طبقه بندی تدریجی که به خاطر تنوع در مقادیر نسبی (محتوا) دانه های متفاوت به جای اندازه بوجود می آید با وجود اینکه اندازه متوسط به سمت بالا مانند لایه بندی تدریجی عادی ، کاهش می یابد ، ولی معمولاً هیچ دانه بندی (تدریجی) حداکثر اندازه وجود ندارد (مک براید ، 1962 – ص 50) مخالف/ معکوس Coarse fail grading که در آن دانه بندی محدود به اندازه حداکثر می باشد ، طبقه بندی تدریجی محتوا یک نوع طبقه بندی تدریجی که به خاطر تنوع در مقادیر نسبی (محتوا) دانه های متفاوت به جای اندازه بوجود می آید با وجود اینکه اندازه متوسط به سمت بالا مانند لایه بندی تدریجی عادی
content graded bedding
طبقات پیچیده ، چینه بندی یا لایه بندی پیچشی
contorted bedding
طبقه بندی متقاطع محدب
طبقه بندی متقاطعی که لایه های جلویی آن محدب می باشد (قوس دار شدن رو به بالا) مقایسه شود با: لایه بندی متقاطع مقعر ، طبقه بندی متقاطع محدب طبقه بندی متقاطعی که لایه های جلویی آن محدب می باشد (قوس دار شدن رو به بالا) مقایسه شود با: لایه بندی متقاطع مقعر
convex cross bedding
طبقات پیچیده ، چینه بندی پیچیده ، تورق پیچیده
convolute bedding
طبقه بندی متقاطع نوع هلالی ، نوعی طبقه بندی متقاطع
crescent type cross bedding
طبقه بندی زیگ زاگ
الف) یک طبقه پیچیده
ب) طبقه بندی که نشان دهنده چین های کوچک جزئی می باشد در سنگهای کربناته ، این باور در مورد آن وجود دارد که مرتبط با پوشش یا لجن جلبکی می باشد ، طبقه بندی زیگ زاگ الف) یک طبقه پیچیده ب) طبقه بندی که نشان دهنده چین های کوچک جزئی می باشد در سنگهای کربناته
crinkled bedding
طبقه بندی متقاطع
یک نوع طبقه بندی متقاطع که مشخصه نهشته های بادی است که در آن لایه ها در حالت مخالف هم شیبدار می شوند ، طبقه بندی متقاطع یک نوع طبقه بندی متقاطع که مشخصه نهشته های بادی است که در آن لایه ها در حالت مخالف هم شیبدار می شوند
crisscross bedding
هضم دوگانه
هضم همزمان سنگ درونگیر به درون ماگما و هضم همزمان ماگما به درون سنگ درونگیر بطوری که فاز مشابهی در هر دوی آنها بوجود می آید ، هضم دوگانه هضم همزمان سنگ درونگیر به درون ماگما و هضم همزمان ماگما به درون سنگ درونگیر بطوری که فاز مشابهی در هر دوی آنها بوجود می آید
cross assimilation
وابستگی متقاطع
یک روش مقایسه جفتی از دو دسته یا توالی داده های غیر عددی (ساکین و مریام 1969)
مقایسه شود با همبستگی متقابل (cross correlation) ، وابستگی متقاطع یک روش مقایسه جفتی از دو دسته یا توالی داده های غیر عددی (ساکین و مریام 1969) مقایسه شود با همبستگی متقابل (cross correlation)
cross association
طبقه متقاطع
یک طبقه منفرد ، که با زاویه ای نسبت به سطوح اصلی چینه بندی میل پیدا کرده است این اصطلاح توسط مک کی و وایر (1953) محدود به طبقه ای شده است که بیش از یک سانتی متر ضخامت دارد
نیز ببینید: چینه متقاطع ، لامینه متقاطع ، چینه بندی مورب
نیز نوشته می شود: Crossbed ، طبقه متقاطع یک طبقه منفرد ، که با زاویه ای نسبت به سطوح اصلی چینه بندی میل پیدا کرده است این اصطلاح توسط مک کی و وایر (1953) محدود به طبقه ای شده است که بیش از یک سانتی متر ضخامت دارد نیز ببینید: چینه متقاطع ، چینه بندی مورب نیز نوشته می شود: Crossbed
cross bed
چینه بندی چلیپائی ، چینه بندی متقاطع ، لایه بندی ، لایه بندی متقاطع
نوعی لایه بندی است که به هنگام نهشته شدن اولیه مورب بوده است این لایه بندی در اثر جریانهای متغیر یا عملکرد موج یا توسط باد ( تلماسه ها ) به وجود می آید ، لایه بندی متقاطع نوعی لایه بندی است که به هنگام نهشته شدن اولیه مورب بوده است این لایه بندی در اثر جریانهای متغیر یا عملکرد موج یا توسط باد ( تلماسه ها ) به وجود می آید
cross bedding
ساختار لایه بندی متقاطع
لایه های نسبتا نازک که نسبت به لایه بندی اصلی شیب دار هستند این ساختار توسط جریانهای آب و باد شکل می گیرد
دو نوع طبقه بندی مورب تشخیص داده شده است:1-طبقه بندی مورب مسطح 2- طبقه بندی مورب عدسی شکل یا تراف
cross bedding structure
خمش متقاطع
cross bending
بادبندی متقاطع ، مهار بندی متقاطع ، باد بندی چپ و راست ، مهار بندی چپ و راست -مهار بندی به شکل مثلث
cross bracing
شبکه فلزی ، شبکه زیرپایی
cross bracket
کانال متقاطع
یک مسیر زهکشی عرضی که در عرض یک ناحیه میان رودی یا میان جریانی حفر می شود یا دو محل پست را به هم متصل می کند ، کانال متقاطع یک مسیر زهکشی عرضی که در عرض یک ناحیه میان رودی یا میان جریانی حفر می شود یا دو محل پست را به هم متصل می کند
cross channel
همبستگی متقابل
cross correlation
مسیر متقاطع ، رگه متقاطع
cross course
خاک‌ورزی متقاطع
cross cultivation
میانبر ، تونل عمودبرلایه
این فضای معدنی عبارت ازفضای زیرزمینی است که درجهت عمود بر امتداد لایه حفرمی شود و معمولا با سطح زمین ارتباطی ندارد این تونل ورودی برای برش رگه اصلی به کار می رود ، تونل عمودبرلایه این فضای معدنی عبارت ازفضای زیرزمینی است که درجهت عمود بر امتداد لایه حفرمی شود و معمولا با سطح زمین ارتباطی ندارد این تونل ورودی برای برش رگه اصلی به کار می رود
cross cut
قطع شدگی
اصل تعیین سن نسبی یک سنگ یا گسل جوانتر از سنگی (یا گسلی) که قطع شده است
cross cutting
قطع شدگی اصل تعیین سن نسبی یک سنگ یا گسل جوانتر از سنگی (یا گسلی) که قطع شده است
cross cutting|crosscutting|crosscutting
یک ورودی که با ورودی اصلی زاویه می سازد
cross entry
شیب عرضی ، شیب در پهنا
cross fall
گسل چلیپایی
الف) گسلی که امتداد آن با یک زاویه بزرگ امتداد چینه های سازنده یا ساختار ناحیه ای را قطع می کند
ب) یک گسل کوچک که یک گسل بزرگ را قطع می کند ، گسل چلیپایی الف) گسلی که امتداد آن با یک زاویه بزرگ امتداد چینه های سازنده یا ساختار ناحیه ای را قطع می کند ب) یک گسل کوچک که یک گسل بزرگ را قطع می کند
cross fault
رشته عرضی
رگه کانی های رشته ای ، خصوصاً آزبست که در آن رشته ها با زوایای عمود نسبت به دیواره های رگه قرار گرفته اند مقایسه شود با: Slip fiber
cross fiber
رشته عرضی رگه کانی های رشته ای ، خصوصاً آزبست که در آن رشته ها با زوایای عمود نسبت به دیواره های رگه قرار گرفته اند مقایسه شود با: Slip fiber
cross fiber|slip fiber|slip fiber
چین متقاطع چینی که یک چین از قبل موجود را با جهت گیری متقاوت ، قطع می کند ساختمان حاصل ، یک چین پیچیده یا کمپلکس می باشد مترادف: افزوده چینی ، چین عرضی ، Subsequent ، چین بعدی
cross fold
شکستگی متقاطع
یک ساختار درزه کوچک مقیاس که بین درزه های حاشیه ای بوجود می آید ، شکستگی متقاطع یک ساختار درزه کوچک مقیاس که بین درزه های حاشیه ای بوجود می آید
cross fracture
تارهای متقاطع ، تارهای رتیکول
cross hairs
چینه بندی مورب ، ورقه بندی مورب ()
ورقه بندی متقاطع؛ الف)چینه بندی متقاطع که توسط طبقات متقاطع با ضخامت کمتر از 1 سانتی متر تشخیص داده می شوند (مک کی و وایر 1953)
ب)یک ساختار که بطور متقاطع لامینه بندی شده است یک لامینه مورب یا متقاطع
نیز ببینید: ساختار جریان و میل flow-and-plunge structure
مترادف: لامیناسیون مورب لامیناسیون قطری
cross lamination
ورقه بندی مورب () ورقه بندی متقاطع؛ الف)چینه بندی متقاطع که توسط طبقات متقاطع با ضخامت کمتر از 1 سانتی متر تشخیص داده می شوند (مک کی و وایر 1953) ب)یک ساختار که بطور متقاطع لامینه بندی شده است یک لامینه مورب یا متقاطع نیز ببینید: ساختار جریان و میل flow-and-plunge structure مترادف: لامیناسیون مورب لامیناسیون قطری
cross lamination|lamination|lamination
رگه معدنی عرضی
رگه متقاطع (عرضی) ، رگه معدنی عرضی رگه متقاطع (عرضی)
cross lode
محیط میانجی
cross platform
محیط میانجی
cross platform|cross platforms|cross platforms
نیمرخ عرضی
طرح ارتفاع کشیده شده در مقابل امتداد یک خط با زوایای قائم نسبت به جهت طویل یک دره ، رودخانه یا پشته
مقایسه شود با: نیم رخ طولی
مترادف: نیم رخ عرضی ، نیمرخ عرضی طرح ارتفاع کشیده شده در مقابل امتداد یک خط با زوایای قائم نسبت به جهت طویل یک دره ، رودخانه یا پشته مقایسه شود با: نیم رخ طولی مترادف: نیم رخ عرضی
cross profile
موج نما متقاطع
موجواره متقاطع؛ موج نمای که حاصل تداخل حداقل دو دسته از ریپل ها است که یک دسته بعد از تکمیل یا همزمان با تکمیل دسته دیگر تشکیل شده است مثلاً موج نما متقاطع جریانی و موج نما متقاطع نوسانی این اصطلاح توسط بوچر(1919) به عنوان ریپل عرضی یا متقاطع معرفی شد
نیز ببینید: موج نما مرکب ، لانه نوزاد قورباغه Tadpole nest
مترادف: موج نما تداخلی ، نشان جریانی Dimpled موج نما کمپلکس ، موج نما متقاطع موجواره متقاطع؛ موج نمای که حاصل تداخل حداقل دو دسته از ریپل ها است که یک دسته بعد از تکمیل یا همزمان با تکمیل دسته دیگر تشکیل شده است مثلاً موج نما متقاطع جریانی و موج نما متقاطع نوسانی این اصطلاح توسط بوچر(1919) به عنوان ریپل عرضی یا متقاطع معرفی شد نیز ببینید: موج نما مرکب ، لانه نوزاد قورباغه Tadpole nest مترادف: موج نما تداخلی
cross ripple mark
سه مخروطی
برای چالهای به قطر 200میلیمتر از دستگاه چالزنی دورانی و سرمته مخروطی استفادهمی شود
مترادف با : triconic bit
cross roller bit
سه مخروطی برای چالهای به قطر 200میلیمتر از دستگاه چالزنی دورانی و سرمته مخروطی استفادهمی شود مترادف با : triconic bit
cross roller bit|triconic bit|triconic bit
سطح مقطع ، مقطع عرضی
نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین
نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی ، مقطع عرضی نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی
cross section
گستره چلیپایی
الف) یک برداشت لرزه ای که یک زاویه بزرگ را نسبت به خط پیمایش می سازد و برای تعیین مولفه شیب عمود بر آن خط استفاده می شود ب) یک برداشت لرزه ای که به شکل الگوی یک صلیب آرایش داده می شود ، گستره چلیپایی الف) یک برداشت لرزه ای که یک زاویه بزرگ را نسبت به خط پیمایش می سازد و برای تعیین مولفه شیب عمود بر آن خط استفاده می شود ب) یک برداشت لرزه ای که به شکل الگوی یک صلیب آرایش داده می شود
cross spread
سنگ چلیپا
سنگ صلیب: الف) کیاستولیت ب) استارولیت ج) هارموتوم ، سنگ چلیپا سنگ صلیب: الف) کیاستولیت ب) استارولیت ج) هارموتوم
cross stone
چینه بندی مورب آرایش چینه ها که دارای زاویه تند نسبت به چینه بندی اصلی است در تعریف جدید به پیروی از مک کی و وایر (ص 382-1953) یک اصطلاح عمومی در نظر گرفته می شود و دارای دو تقسیم بندی است: طبقه بندی مورب ، که در آن چینه های مورب ضخیم تر از 1 سانتی متر هستند و ورقه بندی مورب که در آن چینه های مقاطع باریک تر از 1 سانتی متر می باشند گروه منفردی از چینه های مورب مرتبط یک دسته یا یک گروه از دسته های مشابه مرتبط در چینه بندی مورب یک مجموعه پیوسته می باشند انواع بسیاری از چینه بندی مورب وجود دارد؛ آلن (1963) 15 تا تشخیص داد که به آن ها نام های حروف یونانی را الصاق نمود احتمالاً بیشتر چینه بندی مورب بوسیله مهاجرت یا تبدیل اشکال بستری ، خصوصاً ریپل ها (که تشکیل ورقه بندی مورب کوچک مقیاس می دهند) و تلماسه ها یا مگا ریپل ها (که تشکل متوسط مقیاس تا بزرگ مقیاس را می دهند) تولید می شوند مترادف: چینه بندی کاذب
cross stratification|cross-bedding|cross-bedding
چینه مورب یا عرضی یک طبقه مورب مک کی و وایر (1953) این را به عنوان یک اصطلاح کلی که در برگیرنده طبقه مورب و ورقه مورب می باشد ، در نظر گرفتند
cross stratum
رگ عرضی کوتاهی که بین دو رگ اصلی و طولی پل می زند
cross vein
خط عرضی ، میله عرضی ، بخش افقی تیر سقف که بوسیله پایه های قرار گرفته در راهرو یا در جبهه کار حمایت می شود
crossbar
تیر عرضی ، تیر افقی
crossbeam
بستر متقاطع
cross-bedding
میان بر
یک مسیر عبور مشتق شده بین ورودی و موازی مسیر هوا به منظور تصفیه
همچنین یک تونل مشتق شده از یک رگه به رگه دیگر از طریق یا در عرض مقادیر بینابین ، میان بر یک مسیر عبور مشتق شده بین ورودی و موازی مسیر هوا به منظور تصفیه همچنین یک تونل مشتق شده از یک رگه به رگه دیگر از طریق یا در عرض مقادیر بینابین
crosscut
قشر خاک ، سطح بیرونی خاک را گویند
crosse
لاملار متقاطع
به یک نوع ساختار صدف نرم تنان گویند که از لاملاهای اولیه و ثانویه ای تشکیل شده که لاملاهای ثانویه در جهات متناوب در لاملاهای اولیه رشد کرده اند
crossed lamellar
لاملار متقاطع به یک نوع ساختار صدف نرم تنان گویند که از لاملاهای اولیه و ثانویه ای تشکیل شده که لاملاهای ثانویه در جهات متناوب در لاملاهای اولیه رشد کرده اند
crossed lamellar|lamellar|lamellar
نیکول های متقاطع
در یک میکروسکوپ قطبی شده یا پلاریزان ، دو منشور نیکول یا صفحات قطبی کننده (قطبنده) که بگونه ای جهت یافته اند که سطوح انتقال نور قطبیده دارای زوایای عمود بر هم می باشند نوری که از یکی منتقل شده توسط دیگری قطع می شود ، مگر اینکه یک جسم مداخله گر وجود داشته باشد مترادف: قطبنده های متقاطع ، نیکول های متقاطع در یک میکروسکوپ قطبی شده یا پلاریزان
crossed nicols
قطبنده های متقاطع ، نیکول های متقاطع
crossed polar
پر کردن پلیگونها با خطوط ، هاشور زدن
cross-hatching
کانال متقاطع
بخش نخستین از غلاف یک گراپتولوئید که در عرض سیکولا رشد می کند ، کانال متقاطع بخش نخستین از غلاف یک گراپتولوئید که در عرض سیکولا رشد می کند
crossing canal
نوعی آمفیبول آبی که حدواسط بین کانی ریه بکیت و گلوکوفان را گویند ، نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Na2(Mg ، Fe++)3(Al ، Fe3+)2Si8O22(OH)2
وجه تسمیه : از نام Charles Whitman Cross ، (1854-1949)آمریکایی
یک کانی منوکلینیک آبی از گروه آمفیبولها که در ترکیب حد واسط بین گلوکوفان و ریبکیت می باشد یک نوع گلوکوفان که غنی از آهن می باشد ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Na2(Mg ، Fe3+)2Si8O22(OH)2 - وجه تسمیه : از نام Charles Whitman Cross ، (1854-1949)آمریکایی - یک کانی منوکلینیک آبی از گروه آمفیبولها که در ترکیب حد واسط بین گلوکوفان و ریبکیت می باشد یک نوع گلوکوفان که غنی از آهن می باشد
crossite
کراس اپودیوم
یک فسیل شاخص از جنس یا سرده کراس اپودیا که از اثرات سینوسی و مئاندری با پهنای 1 سانتی متر با یک شیار میانی تشخیص داده می شود و این باور در مورد آن وجود دارد که ردپا یا اثر جانوری به جا مانده توسط حیوانات دریایی خزنده می باشد جمع: crossopodia ، کراس اپودیوم یک فسیل شاخص از جنس یا سرده کراس اپودیا که از اثرات سینوسی و مئاندری با پهنای 1 سانتی متر با یک شیار میانی تشخیص داده می شود و این باور در مورد آن وجود دارد که ردپا یا اثر جانوری به جا مانده توسط حیوانات دریایی خزنده می باشد جمع: crossopodia
crossopodium
گروهی از ماهیان دریائی که شباهت فراوانی به دوزیستان داشته اند
crossopterygiens
کراسوپتریجی
راسته ای از ماهیان استخوانی باله پهن (lobe finned) که توسط یک جمجمه مفصل دار ، آویختگی آرواره ای و دندان های تیز مخروطی به همراه لابیرینتودونیت تشخیص داده می شوند این راسته شامل سکاننتها می باشند ، کراسوپتریجی راسته ای از ماهیان استخوانی باله پهن (lobe finned) که توسط یک جمجمه مفصل دار
crossopterygii
تقاطع
crossover
فاصله فراگذر
فاصله ای که در آن یک موج منکسر شده تبدیل به اولین ورودی می شود مقایسه شود با: فاصله بحرانی ، فاصله فراگذر فاصله ای که در آن یک موج منکسر شده تبدیل به اولین ورودی می شود مقایسه شود با: فاصله بحرانی
crossover distance
رسم عرضی
crossplot
لایه‌های متقاطع
cross-stratification
امواح عرضی
crosswaves
طبقه بندی گردابی ، طبقات پیچیده
curly bedding
چینه بندی متقاطع ، لایه بندی جریانی
هر لایه بندی یا ساختمان لایه بندی تولید شده توسط عمل جریان ، به ویژه ، طبقه بندی متقاطع حاصل از جریان های آب یا هوا با جهات متغیر این اصطلاح (خصوصاً در انگلستان) به عنوان مترادفی برای طبقه بندی متقاطع استفاده می شود ولی چنین استفاده ای توصیه شده نیست (میدلتون 1965)
نیز ببینید: لایه بندی ریپل مترادف: لایه بندی کاذب ، لایه بندی جریانی هر لایه بندی یا ساختمان لایه بندی تولید شده توسط عمل جریان ، طبقه بندی متقاطع حاصل از جریان های آب یا هوا با جهات متغیر این اصطلاح (خصوصاً در انگلستان) به عنوان مترادفی برای طبقه بندی متقاطع استفاده می شود ولی چنین استفاده ای توصیه شده نیست (میدلتون 1965) نیز ببینید: لایه بندی ریپل مترادف: لایه بندی کاذب
current bedding
لایه بندی چلیپایی دگرشکل شده
لایه بندی در پیش لایه هایی (foreset beds) که در جهت جریان رو به پایین (downcurrent) معمولا پیش از نهشته شدن لایه های رویی برگشته یا خمیده شده هستند
زاویه پیش لایه ها همچنین ممکن است به وسیله چین خوردگی زمین ساختی پیامدی(subsequent tectonic folding)تغییر یابد
deformed cross bedding
طبقه بندی دلتایی
طبقه بندی ویژه یک دلتا که از طبقات بالایی و پایینی مسطح ساخته شده و بین آنها طبقات پیش دلتایی پرشیب تر از سطح دلتا تا عمق کشیده می شود در مورد طبقه بندی مورب این تصور وجود دارد که بصورت طبقات پیش دلتایی دلتاهای کوچکتر تشکیل شده اند (پتی جان و پاتر 1964) ، طبقه بندی دلتایی طبقه بندی ویژه یک دلتا که از طبقات بالایی و پایینی مسطح ساخته شده و بین آنها طبقات پیش دلتایی پرشیب تر از سطح دلتا تا عمق کشیده می شود در مورد طبقه بندی مورب این تصور وجود دارد که بصورت طبقات پیش دلتایی دلتاهای کوچکتر تشکیل شده اند (پتی جان و پاتر 1964)
delta bedding
طبقه بندی مایل
یک مترادف قدیمی برای طبقه بندی مورب یا طبقه بندی ای که به طور قطری یا مایل نسبت به سطح اصلی رسوب گذاری قرار دارد – بالاخص ، لایه بندی متقاطع ، طبقه بندی مایل یک مترادف قدیمی برای طبقه بندی مورب یا طبقه بندی ای که به طور قطری یا مایل نسبت به سطح اصلی رسوب گذاری قرار دارد – بالاخص
diagonal bedding
لایه بندی نا همساز
یک ساختار رسوبی که در آن توازی طبقات وجود ندارد و در آن لایه های رسوبی متمایل به خطوط اصلی رسوبگذاری هستند ، مانند طبقه بندی ایجاد شده توسط رسوبگذاری سریع مواد از جریان های باردار سنگین هوا یا آب – بالاخص طبقه بندی متقاطع متضاد : طبقه بندی هم شیب – نیز ببینید : طبقه بندی مورب ، لایه بندی نا همساز یک ساختار رسوبی که در آن توازی طبقات وجود ندارد و در آن لایه های رسوبی متمایل به خطوط اصلی رسوبگذاری هستند
discordant bedding
طبقه بندی مورب دگرشکل شده
طبقه بندی که در آن طبقات جبهه ای در جهت رو به پایین دست جریان و معمولاً مقدم بر رسوبات رویی خوابیده اند (پتی جان و پاتر 1964) زاویه شیب متمایل همچنین توسط چین خوردگی زمین ساختی متعاقب ممکن است تغییر کرده باشد ، طبقه بندی مورب دگرشکل شده طبقه بندی که در آن طبقات جبهه ای در جهت رو به پایین دست جریان و معمولاً مقدم بر رسوبات رویی خوابیده اند (پتی جان و پاتر 1964) زاویه شیب متمایل همچنین توسط چین خوردگی زمین ساختی متعاقب ممکن است تغییر کرده باشد
doformed cross-bedding
طبقه بندی انحرافی
یک اصطلاح قدیمی که توسط سوربای (1857 ) برای جایگزینی طبقه بندی دروغین(false bedding) استفاده شد – نیز ببینید : رانه شکنجی(ripple drift) ، طبقه بندی انحرافی یک اصطلاح قدیمی که توسط سوربای (1857 ) برای جایگزینی طبقه بندی دروغین(false bedding) استفاده شد – نیز ببینید : رانه شکنجی(ripple drift)
drift bedding
لایه بندی چلیپائی ، طبقه بندی دروغین
یک اصطلاح قدیمی برای طبقه بندی متقاطع و طبقه‌بندی جریانی ، یا طبقه بندی که توسط جریان هایی متاثر شده که معمولاً نامنظم بوده و بطور متناوب جهت خود را تغییر می داده اند این اصطلاح در این معنی توصیه نمی‌شود ، چون ممکن است اشاره به طبقه بندی دروغین داشته باشد (هیلز 1963) نیز ببینید: طبقه بندی متغیر ، طبقه بندی دروغین یک اصطلاح قدیمی برای طبقه بندی متقاطع و طبقه‌بندی جریانی
false bedding
طبقه بندی متقاطع دالبری
یک نوع طبقه بندی متقاطع عدسی شکل که توسط نایت (1929) توصیف شده است این طبقه بندی متقاطع ، از خط القعرهای طویل ، نیمه بیضوی ، فرسوده و میل دار یا ساختارهای ملاقه ای شکل ساخته شده که بوسیله دسته لامینه هایی پر شده که بطور کلی با شکل خط القعرها همانند شده اند و همدیگر را بطوری قطع می کنند که فقط بخش های هر واحد حفظ می شود و در نتیجه ، باعث ظاهر دالبر مانند در مقطع می شود طبقات متقاطع بر روی سطوح مقعر بطوری نهشته شده اند که هر دو سطوح محدود کننده پایینی و طبقات متقاطع ، عدسی شکل هستند
، طبقه بندی متقاطع دالبری - یک نوع طبقه بندی متقاطع عدسی شکل که توسط نایت (1929) توصیف شده است این طبقه بندی متقاطع ، عدسی شکل هستند -
festoon cross-bedding
طبقه بندی مورب متلاطم
طبقه بندی که بطور مضاعف متقاطع است و توسط طبقات متمایلی تشخیص داده می شود که خود آنها نیز متقاطع اند (Reiche ، 1938) ، طبقه بندی مورب متلاطم طبقه بندی که بطور مضاعف متقاطع است و توسط طبقات متمایلی تشخیص داده می شود که خود آنها نیز متقاطع اند (Reiche
furious cross-bedding
طبقه بندی تدریجی ، لایه بندی تدریجی
نوعی لایه بندی که در هر لایه تغییر تدریجی در اندازه ذرات دیده می شود ، معمولا اندازه دانه ها به سمت بالا ریز شونده است ممکن است تحت شرایطی که سرعت جریان غالب محیط بصورت تدریجی کم می شود شکل بگیرند ، مانند رسوبگذاری بعد از جریان توربیدایتی کوتاه مدت
graded bedding
لایه بندی تدریجی نوعی لایه بندی که در هر لایه تغییر تدریجی در اندازه ذرات دیده می شود ، معمولا اندازه دانه ها به سمت بالا ریز شونده است ممکن است تحت شرایطی که سرعت جریان غالب محیط بصورت تدریجی کم می شود شکل بگیرند ، مانند رسوبگذاری بعد از جریان توربیدایتی کوتاه مدت
graded bedding|bedding|bedding
لایه بندی متقاطع جناغی
herringbone crossbedding
لایه بندی متقاطع جناغی
herringbone crossbedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding
لایه بندی متقاطع پر شیب
لایه بندی متقاطع (چلیپایی) که در آن لایه ها ، شیبی معادل یا کمتر از 20 درجه دارند
مقایسه شود با : low angle cross – bedding
high angle crossbedding
لایه بندی متقاطع پر شیب لایه بندی متقاطع (چلیپایی) که در آن لایه ها ، شیبی معادل یا کمتر از 20 درجه دارند مقایسه شود با : low angle cross – bedding
high angle crossbedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding
لایه بندی متقاطع ، لایه بندی مجازی ، نوعی لایه بندی در سنگ ها که هم شیب لایه بندی اصلی سنگ نمی باشد ، لایه بندی مایل
مترادفی قدیمی برای طبقه بندی یا طبقه بندی ای که به صورت مایل بر روی سطح اصلی نهشته گذاری ، تشکیل شده است؛ به ویژه cross-bedding یا طبقه بندی مورب ، لایه بندی مایل مترادفی قدیمی برای طبقه بندی یا طبقه بندی ای که به صورت مایل بر روی سطح اصلی نهشته گذاری
oblique bedding
لایه بندی موازی (concordant bedding)
parallel bedding
لایه بندی موازی (concordant bedding)
parallel bedding|bedding|bedding
لایه بندی متقاطع صفحه ای
(الف) طبقه‌بندی مورب که درآن سطوح زیرین لایه‌بندی سطوح صاف فرسایشی هستند(مک‌کی و ویر ، 1953 ، ص 385) این عارضه نتیجه شیب‌دارشدن و رسوبگذاری متعاقب آن است
(ب) طبقه‌بندی مورب توسط دسته لایه های مسطح شناخته می شوند
planar cross bedding
لایه بندی متقاطع صفحه ای - (الف) طبقه‌بندی مورب که درآن سطوح زیرین لایه‌بندی سطوح صاف فرسایشی هستند(مک‌کی و ویر ، 1953 ، ص 385) این عارضه نتیجه شیب‌دارشدن و رسوبگذاری متعاقب آن است - (ب) طبقه‌بندی مورب توسط دسته لایه های مسطح شناخته می شوند
planar cross bedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding
طبقه بندی فروافتاده
واژه به کاررفته توسط وود و اسمیت (1958) ، برای طبقه بندی مشخص‌شده توسط مجموعه‌ای از چین‌های مسطح با سطوح محوری نزدیک به افقی که به طور کامل منطبق با یک طبقه دارای مرزهای موازی می باشد ، طبقه بندی فروافتاده - واژه به کاررفته توسط وود و اسمیت (1958)
prolapsed bedding
لایه بندی دروغین
(سنگ‌شناسی):چینه‌بندی دروغین
(رسوب‌شناسی):لایه‌بندی ایجادشده توسط تمرکز یا ترکیب لامینه های ریپل که نماینده سراشیبی‌های نزدیک رسوبات ریپل است(مک‌کی ، 1939 ، ص 72)؛ به عنوان مثال لایه بندی که توسط سطوح محصورکننده بین مجموعه لایه بندی های مورب نهشته‌شده توسط ریپل های رو رانده ایجاد می‌شود ، لایه بندی دروغین - (سنگ‌شناسی):چینه‌بندی دروغین - (رسوب‌شناسی):لایه‌بندی ایجادشده توسط تمرکز یا ترکیب لامینه های ریپل که نماینده سراشیبی‌های نزدیک رسوبات ریپل است(مک‌کی
pseudobedding
لایه بندی متقاطع دروغین
الف) طبقه بندی شیب‌دار ایجادشده توسط رسوبگذاری در پاسخ به مهاجرت ریپل‌مارک و توسط پیش لایه ها که دارای شیب به سمت جریان می باشند ، مشخص می گردند
ب) ساختاری مشابه طبقه بندی مورب ، ایجادشده توسط لغزش آزاد یک توده نیمه‌‌مستحکم رسوبات
pseudocross bedding
لایه بندی متقاطع دروغین - الف) طبقه بندی شیب‌دار ایجادشده توسط رسوبگذاری در پاسخ به مهاجرت ریپل‌مارک و توسط پیش لایه ها که دارای شیب به سمت جریان می باشند ، مشخص می گردند - ب) ساختاری مشابه طبقه بندی مورب ، ایجادشده توسط لغزش آزاد یک توده نیمه‌‌مستحکم رسوبات
pseudocross bedding|bedding|bedding
طبقه بندی ریپلی
الف) یک سطح طبقه بندی که توسط ریپل مارکها تشخیص داده می شود
ب) اصطلاحی که هیلز آن را استفاده (1963) برای طبقه بندی جریانی که برای “طبقه بندی کوچک ریپل مانند ماسه سریع نهشته” ترجیح می دهد ، طبقه بندی ریپلی - الف) یک سطح طبقه بندی که توسط ریپل مارکها تشخیص داده می شود - ب) اصطلاحی که هیلز آن را استفاده (1963) برای طبقه بندی جریانی که برای “طبقه بندی کوچک ریپل مانند ماسه سریع نهشته” ترجیح می دهد
ripple bedding
لایه بندی جورشده ، طبقه بندی جورشده
نوعی طبقه بندی تدریجی که در آن ، فقط یک اندازه ذره ای در هر افق درون طبقه حاضر است و اندازه ها از پایین به بالا کاهش می‌یابد استفاده رایجی ندارد ، طبقه بندی جورشده - نوعی طبقه بندی تدریجی که در آن
sorted bedding
لایه بندی متقاطع سیلابی
یک نوع طبقه بندی متقاطع زاویه دار که در آن طبقات ، دارای زاویه ای تقریباً یکنواخت اما نسبتاً بزرگ با طبقات دربرگیرنده هستند (هابز 1906 ، ص291) این نوع طبقه بندی ، اساساً یک طبقه بندی مسطح هموار است
torrential cross bedding
لایه بندی متقاطع سیلابی - یک نوع طبقه بندی متقاطع زاویه دار که در آن طبقات ، دارای زاویه ای تقریباً یکنواخت اما نسبتاً بزرگ با طبقات دربرگیرنده هستند (هابز 1906 ، ص291) این نوع طبقه بندی ، اساساً یک طبقه بندی مسطح هموار است
torrential cross bedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding
موجی
الف)یک لایه بندی که توسط سطوح محصور موجی تشخیص داده می شود مترادف: rolling strata
ب) یک شکل گل میان لایه ای و ماسه لامینه ای متقاطع ریپلی را گویند که در آن لایه های گل بر روی قله های ریپل قرار می گیرند و کمابیش گودال ها یا فرورفتگی های ریپل را بطوری پر می کنند که سطح لایه گل فقط به میزان کمی از انحنای مقعر یا محدب ریپل های زیرین ، پیروی می کند (رینک و واندریخ 1968 ، ص101) مقایسه شود با: flaser structure; lenticular bedding ، موجی - الف)یک لایه بندی که توسط سطوح محصور موجی تشخیص داده می شود مترادف: rolling strata - ب) یک شکل گل میان لایه ای و ماسه لامینه ای متقاطع ریپلی را گویند که در آن لایه های گل بر روی قله های ریپل قرار می گیرند و کمابیش گودال ها یا فرورفتگی های ریپل را بطوری پر می کنند که سطح لایه گل فقط به میزان کمی از انحنای مقعر یا محدب ریپل های زیرین
wavy bedding
لایه بندی متقاطع جناغی ، طبقه بندی مورب جناغی
zigzag cross bedding
لایه بندی متقاطع جناغی ، طبقه بندی مورب جناغی
zigzag cross bedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding

موسسه ترجمه البرز با بیش از 13 سال تجربه

به دنبال ترجمه تخصصی متن یا مقاله زمين شناسی هستید؟
ثبت سفارش ترجمه جدید
موسسه البرز ادیت مقاله ISI زمين شناسی را هم انجام می دهد:
ثبت سفارش ویرایش مقاله جدید
ممکن است به دنبال تولید محتوا در زمینه زمين شناسی باشید:
ارسال سفارش تولید محتوا
پارافریز مقاله ISI و رفع plagiarism
ارسال سفارش پارافریز مقاله
ترجمه فیلم، فایل صوتی و زیر نویس فیلم از دیگر خدمات ماست:
ثبت سفارش ترجمه فیلم

دیکشنری آنلاین زمین شناسی

مترجمان رشته زمین شناسی یک دیکشنری تخصصی برای این رشته ایجاد نموده اند. دیکشنری تخصصی زمین شناسی شامل اصطلاحات گرایش های چینه و فسیل شناسی، آب شناسی، رسوب شناسی، زمین شناسی زیست محیطی و سایر گرایش های این رشته می گردد.

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (انگلیسی به فارسی)

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (فارسی به انگلیسی)

آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های فنی و مهندسی

مهندسی كامپيوتر مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی مکانیک مهندسی صنايع مهندسي شيمی مهندسی پزشکی مهندسی مواد و متالوژی مهندسی پليمر مهندسی معدن مهندسي نساجی مهندسی نفت مهندسی شهرسازی مهندسی هوافضا محيط زيست مهندسی HSE مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی خودرو مهندسی دریا علوم مهندسی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم انسانی

حسابداری مديريت حقوق روانشناسی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی علوم اقتصادی مديريت جهانگردی علوم ارتباطات اجتماعی زبان و ادبيات فارسی علوم اجتماعی فلسفه علوم جغرافيايی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم پایه

شيمی زيست شناسی فیزیک رياضی زمين شناسی نانوفناوری ژئوفيزيك و هواشناسی علوم کامپیوتر

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی دامپزشكی علوم آزمايشگاهی دندانپزشكی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های هنر

معماری معماری داخلی
Skip Navigation Links
ثبت سفارش ترجمه