دیکشنری تخصصی البرز

معادل های انگلیسی برای موج یخسار
یک موجگان خمیده در سطح یک یخچال که

موج یخسار
یک موجگان خمیده در سطح یک یخچال که تشکیل یک پایین شیب کمانی محدب را می دهد که معمولاً بطور دوره ای به سمت پایین دست جریان تکرار می شود و عموماً به یک نوار ناخالصی کمان یخساری می پیوندد که در قاعده یخشارهای ویژه ای تشکیل می شود
مقایسه شود با: Forbes band ، dirt band ، ogive
مترادف: glacier wave
تلفظ: Wave + O-Jive ، موج یخسار - یک موجگان خمیده در سطح یک یخچال که تشکیل یک پایین شیب کمانی محدب را می دهد که معمولاً بطور دوره ای به سمت پایین دست جریان تکرار می شود و عموماً به یک نوار ناخالصی کمان یخساری می پیوندد که در قاعده یخشارهای ویژه ای تشکیل می شود - مقایسه شود با: Forbes band ، ogive - مترادف: glacier wave - تلفظ: Wave + O-Jive
wave ogive
پیشنهاد شما چیست؟
این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته زمين شناسی است.
واژه های فارسی مشابه با اصطلاح تخصصی موج یخسار
یک موجگان خمیده در سطح یک یخچال که تشکیل یک پایین شیب کمانی محدب را می دهد که معمولا و معادل انگلیسی آنها در لیست زیر قابل مشاهده است
فارسی
انگلیسی تلفظ
طاق نوار ناخالصی
یک نوار یا طاق انحنا دار که از بار واریزه یا خاک یخ بوجود آمده که ممکن است به خاک تجمع یافته در یخ یا یخ شکسته یا بین پشته طاق موجی و یک طاق دیگر مرتبط باشد –
مقایسه شود با : نوار خاک ( یخچال شناسی ) – نوار فوربس –

نیز ببینید : نوار آلاسکان ، طاق نوار ناخالصی یک نوار یا طاق انحنا دار که از بار واریزه یا خاک یخ بوجود آمده که ممکن است به خاک تجمع یافته در یخ یا یخ شکسته یا بین پشته طاق موجی و یک طاق دیگر مرتبط باشد – مقایسه شود با : نوار خاک ( یخچال شناسی ) – نوار فوربس – نیز ببینید : نوار آلاسکان
dirt band ogive
نوار فوربس عنوانی منسوخ برای گروهی از نوارهای مشخص که نوعی الگوی خمیده یا طاق شکل را روی توده های یخی دره ای و زیر یخساره ها ایجاد کرده و از نوارهای خمیده تاریک و روشن متناوبی تشکیل شده اند که از عرض توده یخی مزبور می گذرند چنین نوارهایی معمولا در قالب توالیی منظم (با فواصل تقریبا منظم) به چشم می خورند این نوع از ساختار و نوار اولین بار توسط James D Forbes (1868-1809) ، فیزیکدان آلمانی ، که ابتدایا آن را dirtband یا نوار آلودگی نامیده بود ، تشریح شده است مترادف: forbes ogive مقایسه شود با:dirt band ogive؛ wave ogive
forbes band|forbes|forbes|forbes ogive
کمان یخساری
یک ساختار تیره رنگ ، خمیده و کمانی شکل که بر روی توده های یخی فراوان بوده ، عموماً در پایه یا پی یک آبشار یخی شکل گرفته و شبیه به قوس نوک تیز یک طاق است (چنین قوسی به خاطر سریع تر بودن جریان یخ در میانه توده یخی ، دارای انحنا یا تحدب رو به پایین است) ، خصوصاً dirt-band ogive تلفظ: o-jive مقایسه شود با: Forbes band؛ wave ogive ، کمان یخساری یک ساختار تیره رنگ
ogive
موج-خیز آب ، موج
(لرزه شناسی): یک موج لرزه ای
(آب): یک حرکت نوسانی آب که توسط صعود و نزول متناوب یک سطح درون یا بر روی آب آشکار می شود ، موج - (لرزه شناسی): یک موج لرزه ای - (آب): یک حرکت نوسانی آب که توسط صعود و نزول متناوب یک سطح درون یا بر روی آب آشکار می شود
wave
سن موج
مرحله توسعه یک موج سطح آب تولید شده توسط باد که به عنوان نسبت سرعت موج به سرعت باد (که حدود 8 متر بالاتر از حد یا سطح آب ساکن اندازه گیری می شود) بیان می گردد ، سن موج - مرحله توسعه یک موج سطح آب تولید شده توسط باد که به عنوان نسبت سرعت موج به سرعت باد (که حدود 8 متر بالاتر از حد یا سطح آب ساکن اندازه گیری می شود) بیان می گردد
wave age
عمق موج ، پایه موج
عمقی که در آن ، عمل امواج دیگر باعث متلاطم شدن رسوبات نمی شود این ارتفاع معمولاً حدود 10 متر است مقایسه شود با: پایه خیزاب مترادف: عمق موج ، پایه موج - عمقی که در آن
wave base
شکست موج
wave breaking
موج ساخته
ساخته شده بوسیله عمل امواج یک دریاچه یا دریا که توسط جریان هایشان کمک می شود این اصطلاح با توجه به رخدادهای دریا ساخته ، استفاده گسترده ای دارد
مقایسه شود با: موج بریده ، موج ساخته - ساخته شده بوسیله عمل امواج یک دریاچه یا دریا که توسط جریان هایشان کمک می شود این اصطلاح با توجه به رخدادهای دریا ساخته ، استفاده گسترده ای دارد - مقایسه شود با: موج بریده
wave built
شیب ساحلی-تختان یا توده های شنی که در اثر عمل امواج تولید میشود
wave built terrace
نشان موج نقش نوسانی ، موج نقش متقاطع نوسانی
wave cross ripple mark
پلاتفرم کرانه ای صخره ای
wave cut terrace
عمق موج ، ژرفای موج ، قاعده موج
wave depth
فرسایش موج ، سایش دریایی
wave erosion
فرسایش موج ، سایش دریایی
wave erosion|marine abrasion|marine abrasion
موج بر
ناحیه ای ، معمولاً یک لایه ، در جو ، اقیانوس یا سنگ کره که تمایل به فرستادن یا انتقال انرژی لرزه ای دارد ، موج بر - ناحیه ای
wave guide
موج نقش تداخل موج ، موج نقش متقاطع نوسانی
wave interference ripple mark
موج نقش تداخل موج ، موج نقش متقاطع نوسانی
wave interference ripple mark|interference ripple mark|interference ripple mark|interference ripple
موج سنج
دستگاهی برای اندازه گیری و ثبت ارتفاع امواج ، موج سنج - دستگاهی برای اندازه گیری و ثبت ارتفاع امواج
wave meter
عدد موج ، بسامد مکانی موج (spatial frequency)
wave number
عدد موج ، بسامد مکانی موج (spatial frequency)
wave number|spatial frequency|spatial frequency
موج نوسان
یک موج آب که درآب شکل موجی با حرکت ذرات آب در مدارهای دایره‌ای ، پیشروی می‌کند Capillary wave|Capillary ripple موج مویین
موجی که طول موج آن کوچکتر از 7/1 سانتی متر است و سرعت انتشار آن بیشتر بوسیله کشش سطحی مایعی که در آن حرکت می کند ، کنترل شده است
مقایسه شود با: موج جاذبه/ چگالی روزن
مترادف: Capillary ripple/ ripple موج/ چین و شکن/ شکنج ، موج نوسان - یک موج آب که درآب شکل موجی با حرکت ذرات آب در مدارهای دایره‌ای ، پیشروی می‌کند Capillary wave|Capillary ripple موج مویین - موجی که طول موج آن کوچکتر از 7/1 سانتی متر است و سرعت انتشار آن بیشتر بوسیله کشش سطحی مایعی که در آن حرکت می کند ، کنترل شده است - مقایسه شود با: موج جاذبه/ چگالی روزن - مترادف: Capillary ripple/ ripple موج/ چین و شکن/ شکنج
wave of oscillation
موج انتقال
wave of translation
سکوی موج
سکوی موج بریده ، سکوی موج - سکوی موج بریده
wave platform
قطب موج
wave pole
انتشار موج
wave propagation
راست گوشه موج ، اورتوگونال
wave ray
شکست موج
الف) فرآیندی که توسط آن ، یک موج آب ، در آبهای کم عمق حرکت کرده و وقتی با زاویه ای به ساحل می رسد ، تمایل به چرخش از جهت ابتدایی خود دارد بخشی از موج که در آب کم عمق تر پیشروی می کند ، آرام تر از بخشی حرکت می کند که همچنان در عمق بیشتر پیش می رود و این حالت باعث می شود که قله های موج به سمت ردیف موازی با خط ساحلی ، خمیده شوند
ب) خمیده شده قله های موج توسط جریانها
تغییر در مسیر موج هنگام ورود موج به داخل آب کم‌عمق سرعت آن بخش از موج که وارد آب کم عمق می‌شود ، کاهش می‌یابد و سبب انحراف درموج وهم ترازشدن با خطوط تراززیرآب ، می‌شود ، شکست موج - الف) فرآیندی که توسط آن ، خمیده شوند - ب) خمیده شده قله های موج توسط جریانها - تغییر در مسیر موج هنگام ورود موج به داخل آب کم‌عمق سرعت آن بخش از موج که وارد آب کم عمق می‌شود
wave refraction
موج نقش نوسانی
بنگرید : oscillation ripple mark
wave ripple mark
موج نقش نوسانی - بنگرید : oscillation ripple mark
wave ripple mark|oscillation ripple mark|oscillation ripple mark
طیف موج
الف) توصیف انرژی موج با توجه به بسامد تابع ریاضی مربع ارتفاع موج با انرژی پتانسیل سطح دریا ، مرتبط است
ب) نمودار یا جدولی که برای ناحیه ای در اقیانوس ، نشان دهنده توزیع ارتفاع موج با توجه به بسامد است ، طیف موج - الف) توصیف انرژی موج با توجه به بسامد تابع ریاضی مربع ارتفاع موج با انرژی پتانسیل سطح دریا ، مرتبط است - ب) نمودار یا جدولی که برای ناحیه ای در اقیانوس
wave spectrum
میله اندازه گیری موج
wave staff
شیب موج ، تیزی موج
نسبت ارتفاع یک موج به طول آن را گویند موجی با نسبت 25/1 تا 7/1 دارای شیب زیاد است موجی با نسبت کمتر 100/1 دارای شیب کم است
مترادف: steepness ratio
wave steepness
شیب موج ، تیزی موج - نسبت ارتفاع یک موج به طول آن را گویند موجی با نسبت 25/1 تا 7/1 دارای شیب زیاد است موجی با نسبت کمتر 100/1 دارای شیب کم است - مترادف: steepness ratio -
wave steepness|steepness ratio|steepness ratio
سطح موج
جبهه موج (نورشناسی) ، سطح موج - جبهه موج (نورشناسی)
wave surface
موج شست
فرسایش کرانه ها یا کناره ها توسط شکستن یا ضربه زدن امواج خصوصاً فرسایش خاکریزها در زمان سیلابها ، موج شست - فرسایش کرانه ها یا کناره ها توسط شکستن یا ضربه زدن امواج خصوصاً فرسایش خاکریزها در زمان سیلابها
wave wash
سکوی موج ساخته
مترادفی برای پادگانه موج ساخت ـ این اصطلاح به خاطر اینکه سکو معمولاً به عنوان یک عارضه فرسایشی در نظر گرفته می‌شود ، متناقض است ، سکوی موج ساخته - مترادفی برای پادگانه موج ساخت ـ این اصطلاح به خاطر اینکه سکو معمولاً به عنوان یک عارضه فرسایشی در نظر گرفته می‌شود
wave-built platform
موج نقش جریان موج
یک ریپل مارک طولی مرکب که در آن ، در مورد مواد تشکیل دهنده ستیغ ها این باور وجود دارد که بوسیله نوسان حاصله از عمل امواج بر روی ریپل مارک عرضی (جریان) قدیمی تر تجمع یافته اند (ون استراس 1953 ، الف و کلینگ 1958) ، موج نقش جریان موج - یک ریپل مارک طولی مرکب که در آن
wave-current ripple mark
موجب بریده
حفر شده یا کنده شده بوسیله عمل امواج دریاچه‌ای یا دریایی که توسط جریانهایشان کمک می شوند این اصطلاح به طور گسترده در مورد عوارض دریا ساخته استفاده دارد
مقایسه شود با: موج ساخته ، موجب بریده - حفر شده یا کنده شده بوسیله عمل امواج دریاچه‌ای یا دریایی که توسط جریانهایشان کمک می شوند این اصطلاح به طور گسترده در مورد عوارض دریا ساخته استفاده دارد - مقایسه شود با: موج ساخته
wave-cut
سکوی موج بریده
یک سطح یا سکوی هموار تا شیبدار ملایم باریک که توسط عمل فرسایش امواج حاصل می شود و به سمت خارج از بالای قاعده صخره موج شکن گسترده می شود و تمام منطقه ساحلی و یک بخش یا کل حاشیه ساحلی را اشغال می کند (جانسن 1919) این سکو عمدتاً بالاتر از سطح آب بوسیله افشانه یا پاشیدن امواج توفانی تشدید شده توسط هوازدگی نیمه هوایی و باران شست تشکیل می شود این سکو ممکن است از جنس سنگ برهنه تازه ساییده شده باشد یا بطور موقت توسط یک ساحل پوشیده باشد ممکن است ناگهانی به انتها برسد یا به تدریج تبدیل به سکوی سایشی شود
نیز ببینید: سکوی موج شکن مترادف: سکوی کرانه ای سکوی ساحلی سکوی آب بالا ، سکوی موج بریده - یک سطح یا سکوی هموار تا شیبدار ملایم باریک که توسط عمل فرسایش امواج حاصل می شود و به سمت خارج از بالای قاعده صخره موج شکن گسترده می شود و تمام منطقه ساحلی و یک بخش یا کل حاشیه ساحلی را اشغال می کند (جانسن 1919) این سکو عمدتاً بالاتر از سطح آب بوسیله افشانه یا پاشیدن امواج توفانی تشدید شده توسط هوازدگی نیمه هوایی و باران شست تشکیل می شود این سکو ممکن است از جنس سنگ برهنه تازه ساییده شده باشد یا بطور موقت توسط یک ساحل پوشیده باشد ممکن است ناگهانی به انتها برسد یا به تدریج تبدیل به سکوی سایشی شود - نیز ببینید: سکوی موج شکن مترادف: سکوی کرانه ای سکوی ساحلی سکوی آب بالا
wave-cut bench
صخره موج بریده
یک صخره ، خصوصاً یک صخره دریایی که بوسیله شکستن و جدایش قطعات سنگی بعد از زیربُری افقی و رو به خشکی توسط امواج حاصل می شوند ، صخره موج بریده - یک صخره
wave-cut cliff
شکاف موج بریده
بریدگی که در امتداد قاعده یک صخره دریایی بوسیله فرسایش امواج تشکیل می شود ، شکاف موج بریده - بریدگی که در امتداد قاعده یک صخره دریایی بوسیله فرسایش امواج تشکیل می شود
wave-cut notch
سنگفرش موج بریده
یک سکوی موج بریده که بوسیله فرسایش یک خط ساحلی پرتگاه گسل تشکیل می شود (هیندس 1943)
این اصطلاح توصیه نمی‌شود ، سنگفرش موج بریده - یک سکوی موج بریده که بوسیله فرسایش یک خط ساحلی پرتگاه گسل تشکیل می شود (هیندس 1943) - این اصطلاح توصیه نمی‌شود
wave-cut pediment
سکوی موج بریده ، سکوی موج کند
الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است
مترادف: پادگانه موج کفه ، سکوی کنده شده ، سکوی فرسایشی ، سکوی موجی ، سکوی کرانه ای ، دشت موج کفه ، پهنه ساحلی
ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود
نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود ، سکوی موج کند - الف) یک سطح شیبدار ملایم که توسط فرسایش امواج تشکیل می شود و تا مسافت زیادی درون دریا یا دریاچه از قاعده صخره موج بریده ، گسترده می شود که نشان دهنده هر دو سکوی ساحلی و سکوی سایشی است - مترادف: پادگانه موج کفه ، پهنه ساحلی - ب) اصطلاحی که گاهی اوقات بطور محدود شده ای به عنوان مترادفی برای سکوی سایشی استفاده می شود - نیمکت یا قلاتی که در امتداد خط ساحلی و همسطح دریا توسط عمل فرسایش امواج ایجاد می‌شود
wave-cut platform
شاخص برش موج
wave-cutting index
نقشه جبهه موج
نمودار یا دیاگرامی که نشان دهنده موقعیت یک تداخل لرزه ای متحرک در زمانهای متوالی است این نمودار همچنین معمولاً نشان دهنده مسیر پرتو نیز است
wavefront chart
نقشه جبهه موج - نمودار یا دیاگرامی که نشان دهنده موقعیت یک تداخل لرزه ای متحرک در زمانهای متوالی است این نمودار همچنین معمولاً نشان دهنده مسیر پرتو نیز است
wavefront chart|wavefront|wavefront
طول موج
الف) فاصله بین قله های متوالی امواج یا سایر نقاط معادل ، در یک سری امواج همساز یا سازگار
ب) در سیستم های چینی دوره ای متقارن ، فاصله بین لولاهای تاقدیسی و ناودیسی را گویند برای سیستم های نامتقارن غیردوره ای ، تعریفهای متنوعی پیشنهاد شده است
، طول موج - الف) فاصله بین قله های متوالی امواج یا سایر نقاط معادل ، در یک سری امواج همساز یا سازگار - ب) در سیستم های چینی دوره ای متقارن ، تعریفهای متنوعی پیشنهاد شده است -
wavelength
موجک
wavelet
واولیت
ترکیب شیمیایی :Al3 [(OH)3|(PO4)2] 5H2O
درصد مواد:Al2O337 11% P2O534 47% H2O28 42%
سیستم تبلور:ارترومبیک
رده بندی: فسفات
رخ:خوب ، مطابق با سطح /110/
جلا:شیشه ای ، ابریشمی
شفافیت: شفاف
نوع سختی: شکننده
اشکال ظاهری:بلور ، آگرگات درخشان ، کروی
ژیزمان:فراوان ; آلمان غربی و شرقی ، چک و اسلواکی ، بریتانیای کبیر و برزیل
خواص شیمیایی:حل شونده در اسیدها
رنگ کانی : سفید ، زرد ، سبز ، قهوه ای ، آبی
رنگ خاکه: سفید
تشابه کانی شناسی :مینیولیت ، پرهنیت
پاراژنز :لیمونیت ، هماتیت
منشا تشکیل : هیدروترمال ، ثانوی
شکل بلورها: منشور کوتاه یا بلند
محل پیدایش: چک و اسلواکی
نام آن نام یک فیزیکدان انگلیسی W Wavell است
سختی : 3 5 – 4
چگالی : 2 3 - 2 4 ، واولیت - ترکیب شیمیایی :Al3 [(OH)3|(PO4)2] 5H2O - درصد مواد:Al2O337 11% P2O534 47% H2O28 42% - سیستم تبلور:ارترومبیک - رده بندی: فسفات - رخ:خوب ، مطابق با سطح /110/ - جلا:شیشه ای ، ابریشمی - شفافیت: شفاف - نوع سختی: شکننده - اشکال ظاهری:بلور ، کروی - ژیزمان:فراوان ; آلمان غربی و شرقی ، بریتانیای کبیر و برزیل - خواص شیمیایی:حل شونده در اسیدها - رنگ کانی : سفید ، آبی - رنگ خاکه: سفید - تشابه کانی شناسی :مینیولیت ، پرهنیت - پاراژنز :لیمونیت ، هماتیت - منشا تشکیل : هیدروترمال ، ثانوی - شکل بلورها: منشور کوتاه یا بلند - محل پیدایش: چک و اسلواکی - نام آن نام یک فیزیکدان انگلیسی W Wavell است - سختی : 3 5 – 4 - چگالی : 2 3 - 2 4
wavellite
موج نشان ، اثر موج
(ساحل) نشان کف‌موج (swash mark)
(رسوب شناسی): ریپل مارک تشکیل شده توسط عمل امواج در طول دوره رسوبگذاری را گویند
wavemark
موج نشان ، اثر موج - (ساحل) نشان کف‌موج (swash mark) - (رسوب شناسی): ریپل مارک تشکیل شده توسط عمل امواج در طول دوره رسوبگذاری را گویند
wavemark|swash mark|swash mark

موسسه ترجمه البرز با بیش از 13 سال تجربه

به دنبال ترجمه تخصصی متن یا مقاله زمين شناسی هستید؟
ثبت سفارش ترجمه جدید
موسسه البرز ادیت مقاله ISI زمين شناسی را هم انجام می دهد:
ثبت سفارش ویرایش مقاله جدید
ممکن است به دنبال تولید محتوا در زمینه زمين شناسی باشید:
ارسال سفارش تولید محتوا
پارافریز مقاله ISI و رفع plagiarism
ارسال سفارش پارافریز مقاله
ترجمه فیلم، فایل صوتی و زیر نویس فیلم از دیگر خدمات ماست:
ثبت سفارش ترجمه فیلم

دیکشنری آنلاین زمین شناسی

مترجمان رشته زمین شناسی یک دیکشنری تخصصی برای این رشته ایجاد نموده اند. دیکشنری تخصصی زمین شناسی شامل اصطلاحات گرایش های چینه و فسیل شناسی، آب شناسی، رسوب شناسی، زمین شناسی زیست محیطی و سایر گرایش های این رشته می گردد.

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (انگلیسی به فارسی)

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (فارسی به انگلیسی)

آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های فنی و مهندسی

مهندسی كامپيوتر مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی مکانیک مهندسی صنايع مهندسي شيمی مهندسی پزشکی مهندسی مواد و متالوژی مهندسی پليمر مهندسی معدن مهندسي نساجی مهندسی نفت مهندسی شهرسازی مهندسی هوافضا محيط زيست مهندسی HSE مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی خودرو مهندسی دریا علوم مهندسی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم انسانی

حسابداری مديريت حقوق روانشناسی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی علوم اقتصادی مديريت جهانگردی علوم ارتباطات اجتماعی زبان و ادبيات فارسی علوم اجتماعی فلسفه علوم جغرافيايی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم پایه

شيمی زيست شناسی فیزیک رياضی زمين شناسی نانوفناوری ژئوفيزيك و هواشناسی علوم کامپیوتر

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی دامپزشكی علوم آزمايشگاهی دندانپزشكی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های هنر

معماری معماری داخلی
Skip Navigation Links
ثبت سفارش ترجمه