دیکشنری تخصصی البرز

معادل های انگلیسی برای سرعت فاز
سرعت انتشار یک موج منفرد و قابل مشاهده در

سرعت فاز
سرعت انتشار یک موج منفرد و قابل مشاهده در یک محیط معین ، سرعت نقطه ای با فاز ثابت پارامتر مزبور تابعی از طول موج و فرکانس می‌باشد
علامت اختصاری: c
مقایسه شود با: particle velocity ، سرعت فاز سرعت انتشار یک موج منفرد و قابل مشاهده در یک محیط معین ، سرعت نقطه ای با فاز ثابت پارامتر مزبور تابعی از طول موج و فرکانس می‌باشد علامت اختصاری: c مقایسه شود با: particle velocity
phase velocity
این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته زمين شناسی است.
واژه های فارسی مشابه با اصطلاح تخصصی سرعت فاز
سرعت انتشار یک موج منفرد و قابل مشاهده در یک محیط معین ، سرعت نقطه ای با فاز ثابت پار
و معادل انگلیسی آنها در لیست زیر قابل مشاهده است
فارسی
انگلیسی تلفظ
سرعت متوسط ، سرعت میانگین
در لرزه شناسی؛ نسبت فاصله عرضی که یک پالس لرزه ای در امتداد مسیر یک اشعه طی می نماید به زمان لازم برای آن عبور
مقایسه شود با: seismic velocity; interval velocity
(هیدورلیک) ؛ الف) برای یک جریان (رودخانه و ) میزان تخلیه تقسیم بر مساحت یک مقطع عرضی نرمال نسبت به جریان است و ب) برای آب زیرزمینی ، حجم آب زیرزمینی که از یک سطح مقطع عرضی معین می گذرد تقسیم برتخلخل موادی که آب از درون آنها حرکت می کند
*مترادف: Mean velocity Base-level ، سرعت میانگین - در لرزه شناسی؛ نسبت فاصله عرضی که یک پالس لرزه ای در امتداد مسیر یک اشعه طی می نماید به زمان لازم برای آن عبور - مقایسه شود با: seismic velocity; interval velocity - (هیدورلیک) ؛ الف) برای یک جریان (رودخانه و ) میزان تخلیه تقسیم بر مساحت یک مقطع عرضی نرمال نسبت به جریان است و ب) برای آب زیرزمینی ، حجم آب زیرزمینی که از یک سطح مقطع عرضی معین می گذرد تقسیم برتخلخل موادی که آب از درون آنها حرکت می کند - *مترادف: Mean velocity Base-level
سرعت بحرانی (آب زیرزمینی ) ، سرعت بحرانی
الف) سرعت یک جریان مایع که در آن سرعت جریان از آرام به آشفته تغییر می کند
ب) آن سرعتی از جریان مایع که در آن جریان از آرام به آشفته تغییر می کند و در آن اصطکاک متناسب با توان سرعت بیشتر از توان اولیه می گردد مترادف: سرعت بحرانی رینولدز
ج) آن سرعتی از جریان مایع که در آن مقدار انرژی حداقل جریان ، بدست می آید مترادف: سرعت بحرانی بلانگر
د) در یک کانال باز ، آن سرعت جریان مایع که در آن سیلت نه برداشته می شود و نه ته نشین می گردد مترادف: سرعت بحرانی کندی
ه) در یک کانال باز ، آن سرعتی از جریان مایع که در آن بار سرعت برابر با 2/1 عمق میانگین می شود و بار انرژی در حداقل مقدار خود وجود دارد مترادف: سرعت بحرانی آن وین
نیز ببینید: جریان بحرانی و عمق بحرانی
، سرعت بحرانی - الف) سرعت یک جریان مایع که در آن سرعت جریان از آرام به آشفته تغییر می کند - ب) آن سرعتی از جریان مایع که در آن جریان از آرام به آشفته تغییر می کند و در آن اصطکاک متناسب با توان سرعت بیشتر از توان اولیه می گردد مترادف: سرعت بحرانی رینولدز - ج) آن سرعتی از جریان مایع که در آن مقدار انرژی حداقل جریان ، بدست می آید مترادف: سرعت بحرانی بلانگر - د) در یک کانال باز ، آن سرعت جریان مایع که در آن سیلت نه برداشته می شود و نه ته نشین می گردد مترادف: سرعت بحرانی کندی - ه) در یک کانال باز ، آن سرعتی از جریان مایع که در آن بار سرعت برابر با 2/1 عمق میانگین می شود و بار انرژی در حداقل مقدار خود وجود دارد مترادف: سرعت بحرانی آن وین - نیز ببینید: جریان بحرانی و عمق بحرانی -
فاز ، مرحله
(شیمی):یک جزء همگن و از نظر فیزیکی متمایز از یک ماده
(زمان زمین شناسی): عنوان ارائه شده توسط هجدهمین گردهمایی بین المللی زمین شناسی در پاریس (1900) ، برای واحد زمان زمین شناسی که از نظر بزرگی پس از age یا عصر قرار داشته و طی آن سنگهای یک زون شکل گرفته اند واژه مزبور در همان زمان نیز کاربرد اندکی داشته و امروزه به واژه ای منسوخ تبدیل شده است
مترادف: time ، episode (ب) [stratig] moment
(زمین شناسی یخچالها): زیرمجموعه غیررسمی یک stage (طبقه ، مرحله) ، عنوان مزبور توسط افلینت (1957) ، برای نهشته های جمع شده در دریاچه های بزرگ یخچالی که طی دوره های مختلف و در سطوحی متفاوت انباشته شده اند ، بکار رفته است
(آذرین):بازه ای از روند پیشروی یک فرآیند معین ، خصوصاً فصلی از تاریخچه فعالیتهای آذرین در یک منطقه مانند فاز وکلانیک و فازهای آذرین درونی یا نفوذی اصلی و فرعی
(رسوب شناسی):(الف) محصول یا حجم رسوبات حاصل از هر نوسان محیط منتقل کننده مواد ، چنین زیر واحدی احتمالاً یک لایه می باشد (ب) نوسانی گذرا یا فرعی در سرعت یک جریان رسوبگذار که منجر به تولید یک لایه می شود
(چینه شناسی):(الف) یک رخساره سنگ شناسی خصوصاً نمونه ای کوچک مقیاس مانند یک رخساره فرعی که درون رخساره ای نرمال قرار دارد و یا رخساره ای با گستره زمانی و مکانی ناچیز ، برای مثال فاز دریایی یا فاز رودخانه ای سازند pocono عنوان مزبور توسط مک کی (1938) برای زیر مجموعه ای فرعی از یک سازند نیز بکار رفته است (ب) واژه ای که توسط فنتون بدین گونه تعریف شده است: یکی از وجوه یا شرایط موضعی یا منطقه ای یک چینه یا مجموعه ای از چینه های معین که توسط هر دو فاکتور طبیعت اولیه و تغییرات ثانویه که در این میان فاکتور دوم ، فاکتور تعیین کننده تر بوده است ، ناشی شده است برای مثال ، تغییر ناشی از گسل خوردگی ، چین خوردگی ، دولومیتی شدن ثانویه و یا فرسایش
ج) چینه شاخصی که در موقعیتهای متفاوت در یک مقطع چینه شناسی ، تکرار شده و نشان دهنده شکل گیری و تکرار شرایط و محیطهای یکسان در بازه های زمانی مختلف می باشد
(نقشه برداری): جابجایی ظاهری شی مورد بررسی در عملیات نقشه برداری که محصول تفاوت در میزان نور دریافت شده در دو طرف بوده و منجر به بروز خطا در برداشت می‌شود
فاز ، مرحله (شیمی):یک جزء همگن و از نظر فیزیکی متمایز از یک ماده (زمان زمین شناسی): عنوان ارائه شده توسط هجدهمین گردهمایی بین المللی زمین شناسی در پاریس (1900) ، برای واحد زمان زمین شناسی که از نظر بزرگی پس از age یا عصر قرار داشته و طی آن سنگهای یک زون شکل گرفته اند واژه مزبور در همان زمان نیز کاربرد اندکی داشته و امروزه به واژه ای منسوخ تبدیل شده است مترادف: time ، episode (ب) [stratig] moment (زمین شناسی یخچالها): زیرمجموعه غیررسمی یک stage (طبقه ، مرحله) ، عنوان مزبور توسط افلینت (1957) ، برای نهشته های جمع شده در دریاچه های بزرگ یخچالی که طی دوره های مختلف و در سطوحی متفاوت انباشته شده اند ، بکار رفته است (آذرین):بازه ای از روند پیشروی یک فرآیند معین ، خصوصاً فصلی از تاریخچه فعالیتهای آذرین در یک منطقه مانند فاز وکلانیک و فازهای آذرین درونی یا نفوذی اصلی و فرعی (رسوب شناسی):(الف) محصول یا حجم رسوبات حاصل از هر نوسان محیط منتقل کننده مواد ، چنین زیر واحدی احتمالاً یک لایه می باشد (ب) نوسانی گذرا یا فرعی در سرعت یک جریان رسوبگذار که منجر به تولید یک لایه می شود (چینه شناسی):(الف) یک رخساره سنگ شناسی خصوصاً نمونه ای کوچک مقیاس مانند یک رخساره فرعی که درون رخساره ای نرمال قرار دارد و یا رخساره ای با گستره زمانی و مکانی ناچیز ، برای مثال فاز دریایی یا فاز رودخانه ای سازند pocono عنوان مزبور توسط مک کی (1938) برای زیر مجموعه ای فرعی از یک سازند نیز بکار رفته است (ب) واژه ای که توسط فنتون بدین گونه تعریف شده است: یکی از وجوه یا شرایط موضعی یا منطقه ای یک چینه یا مجموعه ای از چینه های معین که توسط هر دو فاکتور طبیعت اولیه و تغییرات ثانویه که در این میان فاکتور دوم ، فاکتور تعیین کننده تر بوده است ، ناشی شده است برای مثال ، تغییر ناشی از گسل خوردگی ، چین خوردگی ، دولومیتی شدن ثانویه و یا فرسایش ج) چینه شاخصی که در موقعیتهای متفاوت در یک مقطع چینه شناسی ، تکرار شده و نشان دهنده شکل گیری و تکرار شرایط و محیطهای یکسان در بازه های زمانی مختلف می باشد (نقشه برداری): جابجایی ظاهری شی مورد بررسی در عملیات نقشه برداری که محصول تفاوت در میزان نور دریافت شده در دو طرف بوده و منجر به بروز خطا در برداشت می‌شود

موسسه ترجمه البرز با بیش از 13 سال تجربه

به دنبال ترجمه تخصصی متن یا مقاله زمين شناسی هستید؟
موسسه البرز ادیت مقاله ISI زمين شناسی را هم انجام می دهد:
ممکن است به دنبال تولید محتوا در زمینه زمين شناسی باشید:
پارافریز مقاله ISI و رفع plagiarism
ترجمه فیلم، فایل صوتی و زیر نویس فیلم از دیگر خدمات ماست:

دیکشنری آنلاین زمین شناسی

مترجمان رشته زمین شناسی یک دیکشنری تخصصی برای این رشته ایجاد نموده اند. دیکشنری تخصصی زمین شناسی شامل اصطلاحات گرایش های چینه و فسیل شناسی، آب شناسی، رسوب شناسی، زمین شناسی زیست محیطی و سایر گرایش های این رشته می گردد.

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (انگلیسی به فارسی)

A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z

واژه نامه تخصصی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا (فارسی به انگلیسی)

آ ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های فنی و مهندسی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم انسانی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های علوم پایه

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های پزشکی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های کشاورزی

لغات و اصطلاحات تخصصی رشته های هنر


Skip Navigation Links
ثبت سفارش ترجمه