We link the corporate governance literature in financial economics to the agency cost perspective of corporate social responsibility (CSR) to derive theoretical predictions about the relationship between corporate governance and the existence of executive compensation incentives for CSR. We test our predictions using novel executive compensation contract data, and find that firms with more shareholder-friendly corporate governance are more likely to provide compensation to executives linked to firm social performance outcomes. Also, providing executives with direct incentives for CSR is an effective tool to increase firm social performance. The findings provide evidence identifying corporate governance as a determinant of managerial incentives for social performance, and suggest that CSR activities are more likely to be beneficial to shareholders, as opposed to an agency cost

چکیده

ما ادبیات تحقیقات مربوط به حاکمیت شرکتی در حوزه اقتصاد مالی را به دیدگاه هزینه نمایندگی از لحاظ مسئولیت مالی شرکت (CSR) مرتبط ساختیم تا پیش بینی های نظری در ارتباط با رابطه بین حاکمیت شرکتی و وجود انگیزه های پاداش مدیران اجرایی برای CSR حاصل گردد. ما پیش بینی های خود را با استفاده از داده های مربوط به قرارداد پاداش مدیران اجرایی مورد آزمون قرار دادیم و به این نتیجه دست یافتیم که شرکت هایی که دارای حاکمیت شرکتی سهامدار پسندتر هستند، احتمالاً با توجه به نتایج عملکرد اجتماعی شرکت به مدیران اجرایی پاداش خواهند داد. همچنین، ایجاد انگیزه های مستقیم در مدیران اجرایی برای CSR به عنوان یک ابزار موثری برای افزایش عملکرد اجتماعی شرکت تلقی می گردد. این یافته ها شواهدی را مبنی بر شناسایی حاکمیت شرکتی به عنوان عامل تعیین کننده انگیزه های مدیریتی برای عملکرد اجتماعی ارائه می کند و اظهار می دارد که فعالیت های CSR به احتمال بیشتری برای سهامداران (برخلاف هزینه های نمایندگی) سودمند خواهند بود.

1-مقدمه

در طول چند دهه گذشته، سرمایه گذاری در فعالیت های مرتبط با مسئولیت اجتماعی شرکت ها (CSR) بسیار افزایش یافت. اهمیت روز افزون CSR موجب ایجاد این سوال شد: آیا CSR موجب افزایش ارزش سهامداران می گردد و یا تنها به عنوان یک هزینه نمایندگی مدیریت قلمداد می گردد؟ از آن جایی که یک تعداد قابل توجهی از تحقیقات این دیدگاه را از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار دادند، شواهد بدست آمده همچنان با یکدیگر دارای تناقضاتی می باشند (بورقشی و همکاران، 2014؛ گرینین و ماهون، 1997؛ کروگر، 2015؛ مارگولیس و همکاران، 2009؛ موسلیس و رضا، 2015)...